به گزارش598، به نقل از خبرنگار خبرگزاری فارس در اسلامآباد، حبیب جالب در سال 1928 میلادی در شهرستان «هوشیارپور» از توابع ایالت پنجاب هند، دیده به جهان گشود و تا 15 سالگی در مدرسه اینگلو عربک دهلی درس خواند.
سخنوری و شاعری را از سن 15 سالگی آغاز کرد وی ابتدا از «جگر مراد آبادی» از شعرای به نام هند پیروی میکرد تا اینکه به سرودن غزل روی آورد. بعد از استقلال پاکستان از هند با خانوادهاش به شهر کراچی مهاجرت کرد و به عضویت «حزب سند هاری تحریک» که «حیدر بخش جتوئی» کشاورز آزادی خواه رهبری آن را به عهده داشت درآمد.
جالب با دیدن مشکلات زندگی مردم به ویژه کشاورزان بی انصافیهای اجتماعی را موضوع و محور اصلی شعرهای خود قرار داد.
در سال 1956 به شهر لاهور پایتخت فرهنگی پاکستان اقامت گزید و در دوره زمامداری ژنرال «ایوبخان» و ژنرال «یحییخان» به علت مخالفت با دولت بارها به زندان افتاد و شکنجه شد.
از مهمترین تالیفات وی میتوان به سر مقتل، عهد ستم، ذکر بهته خون کا (ذکر خون جاری شده)، گوشه مین قفس که(در کنج قفس) اشاره کرد.
این در حالی است بعلت دغدغه حمایت از محروم و اقشار طبقات پایین جامعه، شعر سیاسی حبیب جالب همچنان تأثیر خود را از دست نداده و احساسات مردم عادی برای فریاد بر آوردن علیه ظلم و ستم را تحریک میکند.
در سال 1997 زمانی که ژنرال مشرف حکومت نظامی اعلام کرد، مخالفان سیاسی وی سخنان خود را با شعرهای حبیب جالب آغاز و از این طریق مردم را به مبارزه با نظام دیکتاتوری فرا میخواندند.
حبیب جالب صدای رسای طبقه محروم اجتماع بود و تمام عمرش صرف دفاع از حقوق بشر شد و به اذعان بسیاری از کارشناسان فرهنگی، قلم حبیب جالب وقف مردم زحمتکش شده بود. وی یکی از بزرگترین مبارزان راه آزادی است که همیشه با نظام سرمایهداری، نظام فئودالی و دیکتاتوری مبارزه کرد.
جالب شخصیتی نبود که تنها با زبان شعر و نویسندگی مبارزه کند بلکه وی به طور عملی و در تمام صحنههای مبارزه برای آزادی مردم از چنگ زورگویان، شرکت داشت.
حبیب جالب از مدافعان واقعی نظام مردم سالاری بود به همین علت به مدت 30 سال از داشتن گذرنامه محروم شد تا مبادا افکار انقلابی خود را در سایر نقاط جهان منتشر کند. زندگی ساده و بیآلایش همچنین مبارزه برای آزادی بدون توقع هیچ پاداشی هنوز هم مشعل راه پیروان آزادی است.
شعر زیر شعر معروف حبیب جالب است که سخنوران، سیاستمداران و ادیبان پاکستانی در سخنرانیهای خود از آن استفاده میکنند اقتباسهای زیادی از این شعر صورت گرفته و هر فرقه و سازمانی با تغییراتی در آن از این شعر برای قبولاندن افکار خود به مردم استفاده کرده است.
دیپ جس کا محلات هی مین جلے کسی که روشنایی محلات خاص را تأمین کند
چند لوگوں کی خوشیوں کو لے کر چلے فقط خوشی چند نفر برایش مهم است
وہ جو سایه مین هر مصلحت کے پلے کسی که با مصلحت اندیشی نابه جا پرورش یافته
ایسے دستور کو، صبح بےنور کو دستور چنین کسی را چنین صبح بی نوری را
مین نهی مانتا، مین نهی مانتا من قبول ندارم، من قبول ندارم
مین بهی خائف نهی تخته دار سے من از تخته دار نمیترسم
مین بهی منصور هون کهه دو اغیار سے به خائنان و زورگویان بگویید من تحت هر
کیوں ڈراتے هو زندان کی دیوار سے شرایطی پیروز خواهم بود
ظلم کی بات کو، جهل کی رات کو چرا من را از دیوار زندان میترسانید
مین نهی مانتا، مین نهی مانتا حرف ظالمانه را شب ظلمانی را
من قبول ندارم من قبول ندارم
پھول شاخوں پہ کھلنے لگے،تم کہو شما بگویید دنیا گلستان است
جام رندوں کو ملنے لگے،تم کہو شما بگویید رندان جامهای شربت مینوشند
چاک سینوں کے سلنے لگے ،تم کہو شما بگویید که زخمهای سینه دردمندان مداوا
اِس کھلے جھوٹ کو، ذہن کی لوٹ کو شده است
این دروغ بزرگ را این شستشوی مغزی را
میں نہیں مانتا، میں نہیں مانتا من قبول ندارم، من قبول ندارم
تم نے لوٹا ہے صدیوں ہمارا سکوں شما قرنهاست که آرامش را از ما گرفتهاید
اب نہ ہم پر چلے گا تمھارا فسوں افسونگری شما دیگر اثری ندارد
چارہ گر میں تمہیں کس طرح سے کہوں من برای شما چطور مسئولیت را توضیح دهم
تم نہیں چارہ گر، کوئی مانے، مگر شما این افراد را به عنوان مسئول بپذیرید
میں نہیں مانتا، میں نہیں مانتا من قبول ندارم، من قبول ندارم
ایسے دستور کو صبحِ بے نور کو دستور چنین کسی را چنین صبح بی نوری را
میں نہیں مانتا، میں نہیں جانتا من قبول ندارم، من قبول ندارم