سرویس فرهنگی پایگاه 598 -
معصومه طاهری / همگان به خوبي ميدانيم قوانین وقتی کارایی و تاثير گذاري اجرايي دارند که اولا بدون در نظر گرفتن هرگونه استثنايي، همه را شامل شوند و ثانیا با اصول اولیه فرهنگ مغاریت نداشته باشند؛ به طور كلي همه جوانب در اجرای صحيح قوانین سنجیده شوند.
بحث نامگذاری فارسی اماکن و فروشگاهها و امثالهم از مباحثی بوده که با توجه به هجمه وسيع برندها و آرمهای خارجی درکشور و تاثیرگذاری فرهنگی هالیوود همچنین شبکه های ماهوارهای بسیار الزامی و موثر هستند؛ چراکه عناصر فرهنگي در نهان و عیان باید جلوهای خود را آن هم در همه حوزهها نشان دهد. چند سال پیش تصویری منتشر شد که کنار مجسمه فردوسی نام فروشگاهها و برندهای غیرایرانی، تضاد زیادی را براي هر بيننده نمایان کرده بود تا آنجا که به قول دوستان سیاستگذاریهای نادرست سبب شده بود تا آن شعرمشهور ونامي ايراني يعني فردوسی مورد گزند قرار گیرد او که زماني گفته بود: بسی رنج بردم دراین سال سی/عجم زنده کردم بدين پارسی و حالا!!
این بیت فردوسی الحق و الانصاف نمادی از تلاش و کوشش حکیم و بزرگمردی است که عمرخود را برای حفاظت از فرهنگ و تمدن این مرز و بوم گذارده است، اما متاسفانه تضاد آشکارمجسمه فردوسی و آن برندهای غیرایرانی نشان دهنده کمکاری مسوولان وبیاثر بودن نهادی چون فرهنگستان زبان فارسی در کشور است که زمینه چنین اموری ایجاد شده است به هرتقدیرقانونی تصویب شد و برای مدتی مسوولان فرهنگي كشور به فکر اصلاح این ظواهر ناخوشایند و نازیبا افتادند که صد البته اصلاح آن به حمایت از تولید ملی کمک شایانی میکرد اما درآن راستا انگار قانون با چشمبندی ضخیم وارد عمل شده و جوانب کار را نسجیده باشد خیلی از مصادیق خوب را نیز مشمول حذف و سانسور تند و تيزي کرد.
برای نمونه در شهر اصفهان یکی از مشهورترین چاپخانههای بنر و پوستر که با نام پیامبری مزین بود شامل چنین طرحی گشت (نام ارمیا پیامبر فرستاده شده از سوی خدا به دلیل تضاد با معیارهای قانونی!! حذف و به صاحب آن چاپخانه دستوردادند تا نام دیگری را براساس اصول زبان فارسی انتخاب کند) اما این همه ماجرا نیست، نام این پیامبر تنها یک مصداق بود نمونههای دیگری نیز از این دست یافت میشود و آنچه جای سوال داشته و دارد این است که به نظر میرسد کارکرد قانون فوق الذکر بیشتر به کار باستانگرآیان آمده است؛ باستانگرایی که به همت جاسوس معروف انگلبسی اردشیر راپورتچی برای مقابله با اسلام احیا گردید.
با این اوصاف چيزي كه سبب نوشتن این سطور شد تضادهای عجیب و غریبی است که گاه در اجرای این قانون وجود دارد و خبرساز شده است. زيرا در همان شهر اصفهان، مرکز تجاری تفریحی بسیار بزرگی به راه افتاده است که نام «سیتی سنتر» را به دوش میکشد؛ نامی که نه تنها ایرانی نیست بلکه مصداق بارزی از نفوذ فرهنگ غرب دراین شهرمذهبی است؛ چراکه این نام نه فقط بر یک فروشگاه کوچک یا سوپرمارکت نهاده شده بلکه برپیشانی یک ابرمجتمع چند منظوره بزرگ گذاشته شده که به یک شهرک شبیه است.
سیتی سنتر در واقع چیزی است شبیه به شهرک تفریحی شاندیز با این تفاوت که شاندیز برگرفته ازنام یک شهرستان کوچک درحوالی مشهد است اما«سیتی ستنر» شهری است که سرمایه گذاران داخلی و خارجی بنایش نهادهاند و رنگ وبروی ایرانی ندارند.
به گفته حجتالاسلام احمد سالک نماینده مجلس مدیران فروشگاههای موجود درسراسرکشورنیز باید در راستای انتخاب نام برای مجموعه خود از قانون مجلس تبعیت کنند. مشکلات موجود در راستای اسامی خارجی هایپرها و سیتی سنترها باید برطرف شود. گفتني است كه این مشکل تنها به اصفهان اختصاص ندارد.
جای سوال است که چرا قانون برای همه یکسان نیست؛ قانونی که نام پیامبرخدا را مشمول حذف و سانسورمیکند چرا در مقابل الیت سرمایه دار سرتعظیم فرود میآورد و دست به عصا میشود؟ آیا سیتی سنتر يا هايپراستار نمادهای از یک برند غیر ایرانی نیستند؟ایا نمیتوانستیم نامهای بهتری با برند ایرانی اسلامی برای این شهرکها و فروشگاههاي بزرگ انتخاب کنیم؟ سکوت مسوولان ذیربط دراین زمینه نیز سوال برانگیزاست اگرقرار باشد این چنین آشکار برای قانون استنثا قائل شویم بهراحتی عنان امور را از دستمان خارج میشود و سخنرانیهای روتین مسوولان را تنها درحد یک شعارباید جدی گرفت و بس!
سیتی سنتر اگر نامش مشمول تغییر نشود به نمادی از ناتوانی مسوولان امر بدل خواهد شد ناتوانی که جایگاه افراد مربوطه را زیر سوال میبرد و خبر ازموارد مشابه در پروندههای مکشوف نشده میدهد، زيرا اگر در چنين اموري كه گستردگي تبليغاتي در رسانهها دارد مناسبتهاي فرهنگي و هويتي لحاظ نشود چه انتظاري از موارد كوچكتر و محدودتر خواهيم داشت تا آنها چنين قضيهاي را جدي بگيرند.