سرویس اندیشه دینی پایگاه 598 -مجموعهاي كتاب «حيات نيكان»؛ به طور اجمالي حيات
پربار فرزانگان شيعه اين پهندشت اسلامي را مرور ميكند. در اين محموعه تلاش
شده است با ترسيم چهره علمي و معنوي اين بزرگان، الگوهاي درستي از كردار و
سلوك علمي و عملي انسانهاي موفق و متعالي در اختيار جوانان و علاقهمندان
قرار گيرد. بخشی از این کتاب به زندگی مرحوم آیت الله لاری پرداخته است که قسمتی از آن در ادامه می آید.
از چاپ خانه زنگ زدند به منزل و گفتند: آقاي لاري! اجازه چاپ كتاب شما را نداريم. جا خوردم مگر مي شود!؟ اين كتاب ثمره سفرهاي من به آلمان بود.
سال 1341ش پيش از آنكه براي عمل جراحي به آلمان بروم، به ديدار امام خميني رحمه الله رفتم. ايشان از مسجد هامبورگ پرسيدند و فرمودند: شنيده ام مسجد هامبورگ را مثل كليسا ساخته اند. شما به دقت نگاه كنيد و گزارش آن را برايم بگوييد. چند ماهي طول كشيد و من كتاب «سيماي تمدن غرب» را نوشتم. در واقع مقايسه اي بود بين دو فرهنگ.
از ساواك با من تماس گرفتند و گفتند: شما حق نداريد بابت اين مسئله با كسي صحبت كنيد. مدتي گذشت و مطالب كتاب را به تهران فرستادند. تا اينكه سرانجام كتاب از توقيف خارج شد. دانشگاهيان اولين كساني بودند كه پس از انتشار به آن گرايش پيدا كردند و تعداد زيادي را خريدند. يكي از دوستان كه در تهران بود، مرا ديد و گفت كه پروفسور فرانسيس گلدين را مي شناسد؛ او با هفت زبان زنده دنيا و نيز زبان فارسي آشنايي دارد.
مدت ها بود كه از دوستم در تهران خبري نداشتم. يك روز، نامه او و فرانسيس گلدين كه ضميمه اش بود، به ما رسيد. اولين نامه اي بود كه يك مترجم برايم فرستاده بود. او كتاب اسلام و تمدن غرب را خوانده و به ترجمه انگليسي آن علاقه مند شده بود. در نامه نوشته بود كه فقط اجازه ترجمه را از مؤلف براي من بگيريد.
روزي تلفن خانه به صدا درآمد. فرانسيس گلدين بود. او كه به راحتي فارسي حرف مي زد، اين بار خواسته اش را خودش گفت. وقتي موافقت مرا شنيد، خوشحال شد و مدتي نگذشت كه كار ترجمه را به انجام رساند. فقط پيشنهاد داده بود كه اسم كتاب را بگذاريد تمدن غرب از نگاه يك مسلمان.
كتاب، به زبان انگليسي منتشر شد و فرانسيس مجله هايي را كه در انگلستان درباره كتاب مطالبي نوشته بودند، همراه با نسخه ترجمه شده كتاب برايم فرستاد. او خودش مطالب مجله ها را ترجمه كرده بود. در نشريه هاي انگليسي از كتاب تمجيد كرده بودند. او همچنين در مصاحبه اي گفته بود كه اين كتاب از نگاه يك مسلمان است و فرهنگ غرب در نگاه يك مسلمان اين گونه است.
باورش برايم سخت بود كه اينقدر زود، كتاب، جاي خود را در جامعه فرهنگي انگليس باز كرد و شمار قابل توجهي از آن به فروش رسيد. تجديد چاپ آن نيز هم زمان شد با پيروزي انقلاب. روزي يك مجله انگليسي را پست برايم آورد.
مجله را كه ورق زدم، در آن شرحي درباره محتواي كتاب آمده بود. دكتر فرانسيس گلدين زير آن را با مداد قرمز خط كشيده بود. مطالب در رابطه با اشرافيت شاه، ضديت كمونيسم با خدا و راه حل امام خميني رحمه الله بودند. دكتر فرانسيس برايم نوشت كه تعداد زيادي از علاقه مندان انگليسي به تحولات ايران مي خواستند اطلاعاتي از امام خميني رحمه الله به دست آورند؛ براي همين از مجله پرسيده بودند كه به كجا بايد مراجعه كنند و مجله پاسخ داده بود كه مي توانند به اين كتاب رجوع كنند.