زمستان
سال 90، بخش زيادي از اخبار رسانه هاي مختلف مربوط به "وحدت اصولگرايان"
در انتخابات بود. جبهه متحد اصولگرايان با مدل 7+8 اعلام موجوديت كرد تا
بتواند براي انتخابات مجلس نهم، ليست واحدي عرضه كند تا اصولگرايان با وحدت
با هم، وارد عرصه رقابت شوند.
به گزارش 598 به نقل از رجانيوز، اما اين مدل از همان
ابتدا مورد انتقاد جدي بسياري از نخبگان و دلسوزان انقلاب بود؛ در راس اين
جريان جبهه پايداري انقلاب اسلامي بود كه با توصيف اين مدل به يك "شركت
سهامي" كه متشكل از سهم گروه هاي مختلف سياسي است، معتقد بود اين اقدام
تاثير چنداني در خروجي کیفی ليست اصولگرايان نخواهد داشت و افرادي كه نه
دارای سابقه خوبی بوده اند و نه اقدام مثبتی در مجالس قبلی از خود نشان
داده اند تنها به واسطه اتصال به منابع قدرت و ثروت، بار ديگر در ليست
اصولگرايان حضور خواهند داشت و نهایتا اتفاق مبارکی به نفع گفتمان انقلاب
اسلامی نخواهد افتاد.
و در نهايت نيز رسانه هاي محمد باقر
قاليباف روزانه ضمن هتاکی و نشر اکاذیب متعدد علیه جبهه پایداری، اخبار و
تحليل هاي مختلفي را مبني بر لزوم وحدت اصولگرايان منتشر مي كردند و سيد
مهدي خاموشي را به نمايندگي از شهرداري تهران در 7+8 فرستاده بودند.
اما شايد در آن برهه كمتر كسي مي
توانست تصور كند كه گويندگان اين سخنان، يك سال بعد يا به طور قطعي اعلام
كانديداتوري در انتخابات رياست جمهوري كرده باشند يا در حال بررسي اوضاع
براي ورود به اين عرصه باشند، به عبارت ديگر در آن برهه كه نه از حضور
جريان انحرافي و نه فتنه گران در انتخابات مجلس نهم خبري بود، اعضاي 8+7 بر
وحدت اصولگرايان تاكيد وافري داشتند اما يك سال بعد در آستانه انتخابات
رياست جمهوري يازدهم كه حضور حداقل يك كانديدا از سوي اصلاح طلبان و يك
كانديدا از سوي دولت در انتخابات آتي قطعي شده است، مشخص نيست اعلام
كانديداتوري هر يك از نامبردگان و يا اصرار برخي از آنها جهت حضور در
انتخابات با چه منطقي صورت مي گيرد؟
محمد حسن ابوترابي تاكيد كرده كه "احساس تکلیف کنم کاندید می شوم." حداد
عادل، ولايتي و قاليباف نيز در ائتلاف 2+1 دور هم جمع شده اند تا در نهايت
يك نفر از آنها پا به عرصه انتخابات بگذارد؛ مساله اي كه بسياري پيش بيني
مي كنند اتفاق نخواهد افتاد و احتمال حضور حداقل 2 نفر از اعضای اين ائتلاف
در انتخابات پيش رو محتمل به نظر مي رسد.
در مجموع به نظر مي رسد همچان مدل وحدت
در ميان اصولگرايان به دور از "مباني و اصول وحدت" شكل گرفته است و به
زبان ساده تر تا زماني كه هر جريان و فرد سياسي سهم خود از قدرت را در اين
مكانيزم قطعي ببينيد، از لزوم و وجوب وحدت سخن مي گويد و به محض آنكه خلاف
اين روند اتفقا بيفتد، بر لزوم تكثر و رقابت ميان اصولگريان تاكيد مي شود.
اين تجربه اي است كه به راحتي پس از گذشت يك سال به طور ملموس در پيش روي جامعه سياسي ايران است. هم
اينك نيمي از اعضای 7+8 كه متشكل از چهره ها و احزاب مختلف اصولگرا بود،
يا بطور قطعي در انتخابات رياست جمهوري آتي حاضر خواهند شد يا تحت عنوان
ائتلاف هاي مختلف مبتني بر "وحدت" با يكديگر به رقابت خواهند پرداخت؛ ديگر
خيلي تفاوتي نمي كند كه اصلاح طلبان و دولتي ها نيز در انتخابات آتي حضور
داشته باشند يا نه؛ اصولگرايان اين بار به رقابت با يكديگر مي پردازند اما
آنچه بیش از همه خود را در فضای کنونی نشان می دهد عدم حضور چهره های جوان،
خوشنام و گفتمانی در این عرصه است، مساله ای که منجر شده تا اخیرا دانشجویان دانشگاه های مختلف سراسر کشور نیز به آن حساسیت نشان دهند و طی
سلسله نامه های مختلفی خطاب به دکتر سعید جلیلی و دکتر کامران باقری
لنکرانی، از لزوم حضور یک نفر از آنها در انتخابات سخن به میان آورند.