به گزارش 598 به نقل از جام ورزشي؛ محمد رويانيان، مديرعامل پرسپوليس، در سفر اخير خود به بوشهر صحبت از علاقهمندي به جذب يك نيروي ايراني زبده براي حضور در جمع مربيان پايه سرخها كرد. همين امر ما را به برقراري تماس با محمود ابراهيمزاده واداشت. گفتگوي مفصلي صورت گرفت كه بدون حاشيه اضافي شما را به خواندن ماحصل اين گپ و گفت دعوت ميكنم.
* مديرعامل پرسپوليس در بوشهر از علاقهمندي خود به جذب شما صحبت كرد، آيا پيشنهادي در اين زمينه داشتهايد؟
- به تازگي كه خير؛ تنها همان چند ماه پيش كه آقاي رويانيان و پسرشان با
من تماس داشتند صحبتهايي مطرح شد، اما بعد از آن ديگر كسي از طرف پرسپوليس
پيگير اين مساله نشد. حالا هم شايد آقاي رويانيان به خاطر مردم بوشهر چنين
صحبتي را مطرح كردهاند. اما الان شش ماه از آن موضوع گذشته و ناگهان
دوباره به ياد من افتادهاند. با اين حال از مديرعامل پرسپوليس به خاطر اين
حسن نظرشان تشكر ميكنم.
* حالا كه در اين باره صحبت شده، چه شرايطي براي همكاري با پرسپوليس داريد؟
- فكر نميكنم با شرايطي كه بر فوتبال ايران حاكم است، جايي براي كار كردن
من باشد، چون من نه اهل دلالي هستم، نه زد و بند. هدف من از خدمت به
فوتبال ايران اين است كه بيايم و براي بچههاي مستحق و مستعد فعاليت كنم.
متاسفانه در فوتبال پايه باشگاهي در ايران دلالي حكمفرماست كه اين مساله در
شخصيت من نيست. در برنامه 90 مسايلي را در اين باره ديدم كه واقعا وحشتناك
بود.
* اما الان پايههاي پرسپوليس با حميد استيلي و بگوويچ به عنوان رييس
آكادمي و مدير تيمهاي پايه اداره ميشود، آيا مشكلي براي كار كردن با اين
افراد داريد؟
- حميد استيلي براي تيم ملي زحمات زيادي كشيده است. خب من هم بازيكن تيم
ملي بودهام. وينگو بگوويچ در فوتبال پايه فولاد كارهاي زيادي انجام داده
است. من هم سالها در فوتبال اروپا و آمريكا در زمينه استعداديابي و پرورش
آنها فعاليت كردهام. بنابراين ترجيح ميدهم همين افراد در پرسپوليس باشند
تا من بيايم و براي آنها كار كنم.
* آيا مساله خاصي براي كار در فوتبال پايه ايران داريد؟
- خلاصه بگويم كه فرهنگ و فلسفه موجود در فوتبال ايران با فلسفه و فرهنگ كار من سنخيت دارد.
* چطور و چه منافاتي با فرهنگ و فلسفه فوتبال پايه در ايران ميبينيد؟
- برنامههايي كه امروز درباره پرورش تيمهاي پايه در ايران وجود دارد با
برنامههاي مدرن فوتبال اروپا و برنامههاي پرورشي من در تضاد است. من صحبت
از يك برنامه حرفهاي و مد روز اروپا ميكنم، در حالي كه در فوتبال پايه
ايران دلالي حكمفرماست.
* بالاخره بايد يك طوري براي فوتبال ايران كار كرد؟
- با برنامههاي دلالي كه در فوتبال پايهها وجود دارد، براي فوتبال ايران
جهنمي داغتر از شرايط فعلي را در آينده متصور هستم. چون برنامهريزي
حرفهاي در اين باره صورت نگرفته و طبيعي است كه محصول خوبي نيز برداشت
نخواهد شد. بنابراين ميگويم در شأن برنامهها و فلسفه فوتبالي من نيست كه
خودم را شريك اين برنامهها كنم.
* بنابراين ميگوييد فوتبال را در ايران تعطيل كنيم و همگي برويم دنبال كار خودمان؟
- من چنين صحبتي نكردم. متاسفانه كساني كه اهل فوتبال نيستند، اداره آن را
در دست گرفتهاند. چندي پيش در يك سايت ايراني خواندم مدير باشگاه ...
پيشكسوتان و خاكخوردههاي فوتبال اصفهان و سپاهان را تازه به دوران رسيده
خطاب كرده است. اما من ميگويم آنها تازه به دوران نرسيده هستند، چون همگي
از خاكخوردههاي تيم سپاهان هستند. محمد برزمهري، عليرضا رحيمي، رسول
خوروش و مسعود تابش از خاكخوردهها و احياكنندههاي فوتبال اصفهان هستند.
اتفاقا اين آقايان تازه به دوران رسيده هستند، چون زماني به فوتبال
آمدهاند كه ديگر خبري از زمين خاكي نيست. الان زمين چمن طبيعي و مصنوعي مد
است و دوره مديران كت و شلواري و شواليه است.
* ايرادي هم به برخي خاكخوردههاي فوتبال وارد است. به خصوص آنهايي كه در خودشان هم اختلاف نظر زيادي وجود دارد؟
- اين درست، اما بايد براي فوتبالي كه امثال فريدون معيني، بيژن
ذوالفقارنسب، حسن روشن، حسين كلاني و بسياري ديگر از بزرگان در آن جايي
ندارند، تاسف خورد. متاسفانه كساني الان سكان هدايت فوتبال ايران را در دست
دارند كه از فوتبال بويي نبرده و حتي يك عكس ورزشي هم ندارند.
* آيا مشكل فوتبال ايران تنها همين داشتن عكس ورزشي مديران فوتبال است؟
- متاسفانه در روزنامههاي ورزشي ديده ميشود كه مديران سرخابي لطيفه
تعريف ميكنند. اين يكي همتايش را با كنايه مخاطب قرار ميدهد و طرف مقابل
هم چنين حركتي از خود نشان ميدهد. كجاي فوتبال دنيا مديران متخصص و داراي
علم ميآيند و از چنين الفاظي عليه يكديگر استفاده ميكنند؟!
* خب فوتبال حرفهاي اروپا را كه نميتوان از هيچ جهت با فوتبال ايران مقايسه كرد؟
- آقاي رويانيان كه تازه به فوتبال آمده، ميگويد 40 سال از فوتبال روز
دنيا عقب هستيم اما اگر از قديميترها بپرسيم حداقل به 80 سال عقب بودن از
فوتبال مدرن دنيا اذعان دارند.
* چگونه ميتوان از فوتبال مدرن اروپا الگوبرداري كرد؟
- الان خيلي از تيمهاي اروپايي از روش و فرهنگ فوتبال بارسلونا
كپيبرداري ميكنند. در واقع با ديدن بازيهاي اين تيم از آنها تاثيرپذيري
دارند اما در ايران ما «الكلاسيكو» را تنها تماشا ميكنيم و پس از پايان
بازي همه چيز برايمان پايان ميپذيرد. چون نميتوانيم الگوبرداري صحيحي از
آنها داشته باشيم. چون جلوتر از نوك بينيمان را نميبينيم.
* شاید به اين دليل است كه مديران فوتبال ما به دلايلي نتيجهگرا ميشوند؟
- ببينيد الان مقوله فرهنگسازي در فوتبال ما چه جايگاهي دارد؟ كدام قدم
را در اين مسير برداشتهايم؟! ورزشگاههاي ما شده جايگاه بر زبان راندن
الفاظ ناپسند!! در حالي كه در سر در باشگاههايمان مينويسيم: «فرهنگي-
ورزشي!» فوتبال اروپا را ببينيد. بعد از حادثه ورزشگاه هيسل در بروكسل،
تماشاگران فوتبال در انگلستان چقدر رو به جلو رفته و اما ما برگشتيم به
فرهنگ فيلم فارسي! امروز وقتي مدير باشگاه ميآيد با لحني صحبت ميكند كه
آدم ياد هنرپيشههاي فيلم فارسيهاي پيش از انقلاب ميافتد. فلان مدير
كارنامه ضعيفي دارد، فرياد ميزند كه من از جايم تكان نميخورم. خب من هم
ميآيم سر كوچهمان ميايستم و فرياد ميزنم كسي حق ندارد از اين كوچه عبور
كند. پرسپوليس و استقلال زاييده عصاره عقيدتي موسسين اين دو باشگاه بود
اما مديران امروز اين دو باشگاه چه چيز تازهاي به تماشاگرانشان ياد
دادهاند؟! البته ايراد فقط از مديران باشگاهها نيست. شما كجاي دنيا
ديدهايد رييس فدراسيون يك كشور به دفتر باشگاه برود تا در خصوص بخشيده شدن
سرمربي یک تيم صحبت كند؟! كميته انضباطي درست يا غلط يك نفر را محاكمه
ميكند. بعد ميروند با داد و بيداد حكم را عوض ميكنند. خب در اين شرايط
تماشاگر هم از مدير باشگاه تبعيت ميكند. بنابراين انتظار نداشته باشيد به
جاي صندلي شكستن بيايد زير پايش را تميز كند.
* چه انتظاري ميتوان از مديری داشت كه از فرداي خودش مطمئن نيست؟
- اين دليل نميشود. وقتي يك نفر قبول مسووليت ميكند، فكر همه جايش را
كرده است. روز اول ورود يك مدير تا روز آخرش را ببينيد. فرهنگ فوتبال ما به
تمام تيمها سرايت كرده است. شما يك تيم را معرفي كنيد كه همه با هم همدل
باشند. اختلاف بين مدير و سرمربي، سرمربي و بازيكن، بازيكن با بازيكن در
تمام تيمها ديده ميشود. متاسفانه فوتبال ما شده مثل مسابقات طنابكشي!
همه دنبال پست و مقام و شهرت هستند. كسي نميآيد كه براي فوتبال كاري بكند.
متاسفانه روز به روز هم اوضاع بدتر ميشود و اين «ماهي از سر بگندد، نِي
زِ دُم»!
* شايد به خاطر اين باشد كه باشگاههاي ما هنوز دولتي هستند؟
- شما ببينيد، الان خيلي از مديران باشگاهها پس از دوران مديريت خود در
انتخابات شوراي شهر و غيره شركت ميكنند. گويا حضور در پست مديريت
باشگاهها به سكوي پرتاب جهت رسيدن به پستهاي مهم دولتي تبديل شده است.
* اين بحث سالهاست مطرح است كه فوتبال را به دست فوتباليها بسپاريد. آيا
به نظر شما فوتباليهای ما آنقدر با هم مهربان هستند كه اين كار شدني
باشد؟
- متاسفانه توان و ارزشمندي نيروهاي زبده خودمان را تخريب ميكنيم. شما
توجه كنيد كه با امثال علي داييها و خدادادها چه كردند! در اروپا از علي
دايي كه صحبت ميكني، ميگويند فوتباليست ايراني. او نام فوتبال ايران را
در دنيا يدك ميكشد اما افرادي هستند كه فوتبال ايران نام آنها را يدك
ميكشد. چرا علي دايي به جلسات FIFA و AFC كه ميرود اين همه به او عزت و
احترام ميگذارند اما در ايران اينگونه با او برخورد ميشود؟! حسين راغفر
كه سالها پيش راهآهني بود و اولين رييس فدراسيون بعد از انقلاب، الان
كجاست و چه ميكند؟!
* خب همين ميشود كه يكي از راه نرسيده و خاك فوتبال ايران را نخورده ميشود «امپراتور»؟
- منظورتان را متوجه شدم. متاسفانه فضاي فرهنگي كاذب آن زمان پرسپوليس،
افشين قطبي را كرد امپراتور! در حالي كه سرباز صفر هم نبود. چند روز پيش
در يك روزنامه خواندم كه گفته بود، انتخاب علي دایي براي سرمربيگري تيم
ملي سياسي بود. پس انتخاب خودش چگونه صورت گرفت؟! تيمهاي ايراني داخل
آمريكا هم او را به خدمت نميگرفتند به لحاظ سابقه فوتبالي، قطبي بايد
كفشهاي دايي را ماچ كند. متاسفانه آب كه سربالا ميرود، قورباغه هم ابوعطا
ميخواند. علي دايي كجا و افشين قطبي كجا؟! شخصيت قطبي من را به ياد آرسن
لوپن مياندازد.
* افشين قطبي پيش از حضور در ايران هم مربي كارنامهداري بود، نبود؟
- كدام كارنامه؟! اول كه به عنوان مسئول يك مدرسه فوتبال محلي در
كاليفرنيا شروع به كار كرد. بعد از آن توسط دوست(...)ش كمكمربي يك تيم
دختران در دانشگاهي در لسآنجلس شد. علي دايي اسم فوتبال ايران را در دنيا
مشهور كرد اما افشين قطبي با فوتبال ايران براي خودش رزومه ساخت.
* پس دستياري سرمربيان تيمهاي آمريكا، هلند و كرهجنوبي چه بود؟
- زماني كه ايران با آمريكا در جامجهاني 1998 همگروه شد، پيش استيو
سامپسون رفت و گفت: من ايرانيام و در فوتبال ايران بودهام. اگر ميخواهيد
آنها را شكست دهيد، من را استخدام كنيد. او اصرار داشت روي نيمكت آمريكا
بنشيند اما اجازه ندادند و رفت روي سكوها نشست. در نهايت هم نتيجهاش را
ديديد. به گاس هيدينگ هم در جامجهاني 2002 كه كرهجنوبي با آمريكا همگروه
شد همين حرف را زد كه به استيو سامپسون زده بود. زماني هم كه براي
جامجهاني 2010 دو بازي برابر كرهجنوبي و شمالي داشتيم مدعي شد دو كره را
مثل كف دستش ميشناسد اما تنها دو امتياز از آن دو بازي آورد. اما علي دايي
در اين فوتبال بزرگ شده است. نه اين كلكها را بلد است و نه شخصيتش
اجازه ميدهد چنين رفتارهايي داشته باشد.
* خيلي با صراحت لهجه از اوضاع فوتبال ايران انتقاد ميكنيد.
- چون احتياجي ندارم از اين فوتبال نان بخورم. پس بدون نگراني حقايق را
ميگويم. فوتبال ايران يك فوتبال بيمار رو به زوال است كه متاسفانه نفسهاي
آخرش را ميكشد. طبيبان فوتبال ايران هم كساني هستند كه درك درستي از آن
ندارند. برخي سايتها و روزنامههاي منتسب به پرسپوليس و استقلال شدهاند
مديحهسرايي مديران سرخابي! كسي كه بينش فوتبالي نداشته باشد، نميتواند با
من كار كند.
* گويا حامي سرسخت علي دايي هم هستيد.
- من با علي دايي نشست و برخاستي ندارم اما او نام ايران و فوتبال ايران
را در دنيا مطرح كرده است. در ايران به او حسادت ميكنند. بايد حق را ديد و
از آن طرفداري كرد. من اينجا مدافع حق بودم نه شخص علي دايي.
* راستي گويا قرار شده ستارگان ميلان براي انجام يك بازي دوستانه مقابل پرسپوليس به ايران بيايند.
- تيم ستارگان ميلان معمولا در جهت اهداف فرهنگي اقدام به برگزاري
ديدارهاي دوستانه ميكند. مهم اين نيست كه شما چه تيمي را دعوت كنيد. اگر
بخواهيد پله را هم بياوريد، بايد ديد هدف چيست و چه تاثير مثبتي بر فوتبال
ايران خواهد گذاشت. ضمن اينكه هزينه دعوت تيم ستارههاي میلان به اندازه
تيم اصلي اين باشگاه است.