هنوز عرقِ گویندگان عبارت «مذاکره مستقیم با تهران» و «تلاش ایالات متحده برای برقراری مذاکره مستقیم با جمهوری اسلامی ایران» خشک نشده که کنگره آمریکا در صدد تصویب قانونی است تا مقابله با جمهوری اسلامی ایران را از این به بعد، از حالت مقطعی و تصمیمات اقتضائی، خارج و به صورت دائمی و در قالب یک لایحه مصوب و قانونی انجام دهد.
به گزارش رجانیوز، این اقدام در حالی است که این روزها آمریکاییها بیش از هر زمانی ادعای مذاکره و باز بودن دریچه دیپلماسی را دارند. این لایحه که با تلاش «آیپک»، لابی صهیونیستها در آمریکا در حال تصویب است، اشاره میکند که رئیسجمهور آمریکا باید با وضع تحریمهایی با ایران مقابله کند. این مقابله بایستی با توانمندیهای هستهای و در قالبهای امنیتی، اقتصادی، حقوق بشر و... باشد. همچنین رئیسجمهور باید گزارشی را در ۳۰ ژانویه هر سال به کنگره و به صورت غیرطبقهبندی (با هدف دیپلماسی عمومی) از پیشرفت طرح ارائه دهد.
این طرح بزودی در دستورکار مقامات کنگره قرار خواهد گرفت و احتمالا با توجه به فشار گسترده آیپک به تصویب خواهد رسید. شاید اکنون بهتر بتوان منظور مقامات کاخ سفید از «مذاکره مستقیم» را متوجه شد.
این مساله زمانی جالبتر از قبل میشود که درنظر بگیریم طی روزهای آینده، باراک اوباما حتما روبروی دوربینهای تلویزیونی قرار میگیرد و در پیام نوروزی خود به مردم ایران، از همراهی با ایرانیان و تلاش برای بهبود وضعیت زندگی آنان به ویژه در زمینه اقتصادی سخن میگوید؛ برنامهای که طرح اخیر کنگره برای تحریم دائمی و بدون انفصال ایران در زمینههای اقتصادی نیز شامل آن میشود که البته «مستر پرزیدنت» قطعا اشارهای به آن نخواهد داشت.
اساسا «اتخاذ ژست مذاکره و گفتگو» رویکرد اصلی دولتهای باراک اوباما بوده است. او در سال ۲۰۰۷ هم پس از برگزیده شدن به عنوان رئیس کاخ سفید، از مذاکره و گفتگو با ایران و دراز کردن دست به سوی تهران سخن گفت. اگرچه میزان صحت و واقعیت این ادعا در چهار سال گذشته مشخص شد اما مجددا در دور جدید ریاست جمهوری او چنین رویکردی – البته با حالتی تبلیغاتیتر و رسانهایتر – اتخاذ شده است. وجه مشترک اینگونه دعاوی، عدم سنخیت آنان با رویکرد عملی کاخ سفید است؛ در واقع سیاست خارجی دولت اوباما مبتنی بر اصول و رویکردهایی است که اساسا تناسبی با سخنرانیهای شیک و جذاب او ندارد. آقای وکیل ۵۲ ساله سیاه پوست نشان داده که اعتقادی به اجرایی کردن نظریات و تئوریهای مطرح شده از سوی خود ندارد.
اوباما خوب میداند که نه پیشنهاد ظاهری مذاکره و نه اعمال رویکرد تحریم علیه ایران، خط مشی تهران در زمینه سیاست خارجی را تغییر نخواهد داد. بر همین اساس، دولت دوم خود را نیز با سیاست دیپلماسی رسانهای بسته است؛ یعنی در رسانهها از تلاش برای مذاکره با تهران و حل مشکلات میان دو کشور سخن میگوید اما در میدان عمل، اقدام به افزودن تحریمها – هر چند بیفایده – علیه مردم ایران میکند.
به نظر میرسد همانطور که دولت اول اوباما با وجود شعارهای ابتدایی خود منتظر ماند تا انتخابات ریاست جمهوری دهم در ایران برگزار شود و بعد اقدام به اتخاذ یک رویکرد دیپلماتیک در برابر ایران کند، اکنون و در دولت دوم اوباما نیز چنین خط مشی در دستورکار است؛ یعنی تمام حرفها و سخنرانیهای اوباما و اطرافیانش را باید در حد شعارهایی ارزیابی کرد که تاریخ مصرف مشخصی دارند و به تعبیر رهبر معظم انقلاب، دستکشی مخملین بر روی دستانی چدنی است و قرار نیست جامه عمل بر آنها پوشانده شود. عدم تاثیرگذاری تحریمها بر رویکرد دیپلماسی هستهای ایران هم مسالهای است که اعمال تحریمهای جدید علیه تهران را به یک «شوخی بچگانه» بدل میکند، تا یک اقدام جدی در این زمینه.