به گزارش598 به نقل از خبرگزاری فارس، پایگاه خبری «العهد» در مقالهای تحت عنوان «آیا ریاض رویکرد خود در قبال بغداد را تغییر خواهد داد و چرا؟»، به بررسی روابط میان ریاض و بغداد و تنشهای فیمابین پرداخت.
«عادل الجبوری» نویسنده این مقاله نوشت: هیچ کس نمیتواند تحولات اخیر در روند روابط عراقی-سعودی یا نوسانات و جزر و مدهای موجود در این روند را طی 10 سال اخیر از سقوط رژیم صدام در سال 2003 تاکنون نادیده بگیرد!
اما اکنون شرایط با گذشته، تفاوت پیدا کرده است. به عبارت دیگر، تصمیمگیرندگان در ریاض و کسانی که در عربستان تاثیر و نفوذ دارند، توانستهاند تغییراتی در مواضع و رویکردهای سعودی ایجاد کنند. البته نباید نقش و فشار آمریکا در این تغییر موضع ریاض را نادیده گرفت.
تقریبا یک سال پیش و به طور مشخص در فوریه 2012، ریاض پس از گذشت 9 سال از سقوط صدام، «فهد عبدالمحسن الزید» سفیرش در اردن را به عنوان سفیر غیر مقیم در عراق انتخاب و معرفی کرد. این اقدام موجب شد تا بسیاری آن را به فال نیک بگیرند و مقدمه تصحیح روند روابط میان بغداد و ریاض بدانند. امضای توافقنامه امنیتی میان دو کشور که شامل تبادل زندانیان نیز بود، گام بعدی اتخاذی در این مسیر بود.
اما از سوی دیگر، در سال گذشته، ریاض و دوحه بیش از هر طرف دیگری تلاش کردند تا برگزاری نشست سران اتحادیه عرب در بغداد را به شکست بکشانند. زمانی که در این امر ناکام ماندند، هنگام برگزاری نشست به حضور در کمترین سطح ممکن بسنده کردند به طوری که تنها سفرای عربستان و قطر در این اجلاس شرکت کردند. این در حالی بود که سرانی همچون امیر کویت، روسای جمهور سودان و لبنان در آن حاضر شدند.
علاوه بر این، موضع متوازن عراق در قبال بحران سوریه که به اعتقاد ریاض، دوحه و آنکارا، از حکومت بشار اسد و موضع ایران حمایت میکرد، موجب شد تا تصمیم گیرندگان در عربستان، هرگونه نزدیک شدن به عراق را یک خط قرمز بشمارند. «سعود الفیصل» وزیر خارجه عربستان در یکی از مناسبتها به «جلال طالبانی» رئیسجمهور و «هوشیار زیباری» وزیر خارجه عراق گفت که «نظام شما، تعجب ما را برنمیانگیزد!».
در سایه وجود پروندههای متعدد داخلی و منطقهای مشترک میان عراق و عربستان، نارضایتی ریاض از موضع بغداد در قبال بحران سوریه، بر مواضع سعودیها در قبال مسائل داخلی عراق تاثیر گذاشته است. به همین دلیل نیز با تمام نیرو از «طارق الهاشمی» معاون سابق رئیسجمهور عراق که به دلیل دخالت در حملات تروریستی تحت تعقیب قرار دارد، حمایت و با کسانی که خواستار سلب رای اعتماد از «نوریالمالکی» نخست وزیر عراق هستند، همسویی و همصدایی میکند. در همین راستا نیز با قطر و ترکیه محوری را تشکیل داده و از کردها و فهرست العراقیه برای سرنگونی دولت این کشور پشتیبانی میکند. این در حالی است که از اینجا و آنجا شنیده میشود که عربستان نگران افزایش تولید و استخراج نفت عراق است و این کشور اکنون به یک رقیب حقیقی برای عربستان در بازارهای جهانی به شمار میآید. به ویژه که از سال گذشته، اتحادیه اروپا تحریمهای اقتصادی سختی علیه ایران تحمیل کرده است.
میتوان مشکل عربستان با قطر را در 3 بُعد بررسی کرد. بُعد سیاسی که با ماهیت نظام دموکراتیک عراق به رغم ضعفها و اختلالها مرتبط است. این نظام برای نظام دیکتاتوری و بستهای که دارای قالبهای سخت و محکمی است که قابل شکستن نیست، نگران کننده بود.
بُعد دوم، ایدئولوژیکی-عقیدتی است. عراق دارای هویت اسلامی-شیعی است که برای تمام عراقیها این مسئله قابل پذیرش است اما عربستان دارای هویت وهابی تندرویی است که حتی با مذاهب سنی میانهرو هماهنگی ندارد و با مذهب شیعی نیز در تباین است. این امر نگرانی عربستان را برمیانگیزد به ویژه که در این میان ایران (شیعی) نیز در منطقه دارای جایگاه و وزنه است و با عراق به طور رسمی و غیر رسمی دارای روابطی مثبت است.
بُعد سوم، اقتصادی است. فراوانی نفت در عراق و سرمایهگذاری صحیح بر آن در سایه اوضاع سیاسی و امنیتی با ثبات به معنای ظهور عراق به عنوان یک نیروی اقتصادی بزرگ است که یک رقیب برای عربستان به شمار میآید. این مسئله موجب تحکیم و قدرتمندترشدن نظام دموکراتیک بغداد خواهد داشت و این طبیعی خواهد بود که شیعیان در آن سهیم باشند.
به طور کلی این زاویه دیدی که درباره عراق و عربستان داده شد میتواند دلایل تحولات در روابط میان بغداد و ریاض و سرنوشت آن را روشن و تبیین کند. ریاض نقش زیادی در حمایت از تروریسم و تحریک برای اعمال خشونتهای طائفهای، پس از سقوط رژیم صدام داشته است و این نقش را با کمک منابر دینی، رسانهها، سرویسهای اطلاعاتی و موسسات اقتصادی و مالی تحت اختیارش ایفا کرده است.
پس اکنون چه چیزی تغییر کرده است؟
در واقع، آنچه که اکنون تغییر کرده، اولویتهای مراکز تصمیمگیرنده سعودی، در سایه تحولات و تغییرات ناشی از انقلابهای بهار عربی است. این تغییرات و تحولات غیر منتظره بودند و این تغییر اولویتها، موجب شد در قبال بغداد انعطافهای به خرج داده شود. البته نباید درباره آن شتابزده حکم داد زیرا دارای ماهیت استراتژیک و بیانگر تمایل جدی و حقیقی برای تغییر روشهای خطا است.
صعود و درخشش ستاره جنبش اخوانالمسلمین در مصر و تونس، حضور و تاثیرش در یمن، لیبی، اردن، سوریه و فلسطین و امکان تداوم مسیر آن در کشورهای دیگر از جمله کشورهای حوزه خلیج(فارس)، ریاض و دولت امارات عربی متحده را که بارها از زبان «ضاحی خلفان» رئیس پلیس دبی، انتقادات گزندهای به اخوانالمسلمین وارد کرده بود به محافظهکاری کشاند.
برخی میگویند: تحولات مربوط به انقلابهای عربی، تاحدودی سیاستمداران سعودی را ترساند. زیرا شبکه سازمانی بینالمللی اخوانالمسلمین در رویای سیطره بر منطقه از مصر تا ترکیه از طریق سوءاستفاده از تحولات لیبرالی پس از بهار عربی است. لذا عربستان سعودی که این تحولات را به فال نیک گرفته بود، به سرعت متوجه اشتباهش شد و متوجه گردید که جوامع به پا خواسته که از فقر و حرمان رنج میبرند، این رویاها را در سر ندارند و بلکه معتقدند که بعد دینی این بهار، جواب مورد انتظار آنها را نمیدهد. لذا ریاض در نیمه راه تشکیل محور کودتای دینی که استانبول و دوحه نیز به آن ملحق شده بودند، متوقف شد و به دلیل حساب و کتابهای خطرناک محور ترکیه-قطر در سیاستهای منطقهای از آن دور شد. زیرا متوجه شد که این دو کشور چه در سوریه و چه در عراق، وارد یک ماجراجویی بزرگ و پرهزینه شدهاند و آینده آن نیز روشن نیست و خسارتها همچنان ادامه دارد.
از اینجا میتوانیم اختلاف و افتراق به وجودآمده میان قطر و ترکیه از یک سو و با عربستان از سوی دیگر درباره تحولات عراق به ویژه در استانهای غربی را درک کنیم. در حالی که دوحه و آنکارا به طور همسو از تظاهراتها در این استانها حمایت میکنند، ریاض شیوه دیگری را پیشرو گرفته است.
ریاض در چنین شرایطی برای بغداد «کرشمه» میکند. شبکه سعودی «العربیه»بر خلاف شبکه قطری «الجزیره» کمترین توجه را به تظاهراتهای مردمی در استانهای غربی عراق میکند و کمتر این اخبار را پوشش میدهد. روزنامه سعودی «الشرق الاوسط» چاپ لندن نیز، ادبیات تنشزا علیه دولت مالکی را کنار گذاشته و در اقدامی بیسابقه، در شماره 2013.2.11، گفتوگویی تفصیلی با نوری مالکی را منتشر کرد. این مصاحبه از سوی سردبیر این روزنامه در قاهره، در حاشیه نشست سازمان همکاریهای اسلامی در مصر انجام شد. بررسی سوالها و پاسخها نشان میدهد که این گفتوگو کاملا با دقت انجام شده است.
از دیگر سو، اخیرا شاهد، انتقاد آشکار و صریح ریاض از دو نظام مصر و تونس و انتقادات ضمنی از دوحه و آنکارا هستیم. بیتردید، بازتاب شکاف در فهرست العراقیه و چنددستگی در آن، بر روی مواضع عربستان کاملا مشهود است و دلیل اصلی اختلاف در مواضع ریاض با قطر و ترکیه نیز به همین مسئله مربوط میشود. البته نقش واشنگتن و تحولات سوریه را نیز نباید نادیده گرفت.
آنچه که در برخی محافل سیاسی و دیپلماتیک طرح میشود، این است که آنکارا که با قدرت براندازی رژیم «بشاراسد» در سوریه را بر عهده گرفت و از سوی واشنگتن، ریاض و... حمایت و تشویق میشد، اکنون خود را در محاصره طرفهای مختلفی مثل واشنگتن، مسکو، تهران و حتی ریاض میبیند که اغلب آنها بر محور گفتوگو و حل و فصل مسالمتآمیز بحران سوریه تاکید دارند. این به آن معناست که همپیمانان ترکیه در سوریه و حتی عراق چندان فعال و دارای قدرت نیستند و این مسئله همزمان شده است با تاکید بازگشایی کانالهای گفت وگو در بحرین میان معارضان و رژیم حاکم. ریاض نیز از این امر دور نیست و ابقای رژیم حاکم در بحرین برای عربستان که نیروهای شبهجزیره را پیش از این به منامه فرستاده، اهمیت زیادی دارد. اگر عربستان سعودی تلاش میکند در این مرحله به مسائل داخلی خود بپردازد و در روابط راهبردیاش با نیروهای بینالمللی مانند آمریکا، افراط نورزد، خود را در جایی میبیند که باید با آهنگی حرکت کند که با سیاستها و رویکردهای سنتیاش چندان همسو و هماهنگ نیست. دلیل این مسئله نیز تحولات و وقایع موجود است که ریاض را ناگزیر کرده کاملا تاکتیکی برخورد کند.