کد خبر: ۱۱۷۵۳۰
زمان انتشار: ۱۱:۰۲     ۱۴ اسفند ۱۳۹۱
نقش امام و رهبر انقلاب در جنبش‌های بیداری
خستین گام‌ها برای تاثیرگذاری بر مسیر حکومت‌های آینده و تحریف راه جنبش‌‌ها، آنجا برداشته شد که شماری از نخبگان سیاسی در مغرب‌زمین، تصویر یک «‌شورش اقتصادی» را از این جنبش‌های اسلامی ‌عرضه کردند.

به گزارش598،  به نقل از خبرگزاری فارس، نظریه‌پردازان، صف‌هایی طولانی در استودیوهای خبری تشکیل داد‌ه‌اند تا با برجسته کردن جنبه‌های دلخواه خویش از انقلاب‌های عربی، الگوی حکومت آینده جهان عرب را شکل دهند.

دوران شکل‌گیری نظام‌های جدید عرب، ‌نقطه اوج نگرانی همه محافلی است که دلواپس تحریف و تنزل جنبش‌ها هستند. در این همین راستا رهبر حکیم انقلاب اسلامی، بیشترین توصیه‌های خود را به این مرحله معطوف فرموده‌اند.

الف) تنزل قیام ملی به شورش اقتصادی: نخستین گام‌ها برای تاثیرگذاری بر مسیر حکومت‌های برآمده از بیداری اسلامی و تحریف راه جنبش‌‌ها، آنجا برداشته شد که شماری از نخبگان سیاسی در مغرب‌ زمین، تصویر یک «‌شورش اقتصادی» را از این جنبش‌های اسلامی ‌عرضه کردند و در این شبیه‌سازی‌ها، ریشه و خاستگاه جنبش‌ها را فقر و محرومیت اقتصادی خواندند. اینان، در ادبیات خود اتفاقات خیابان‌های قاهره و تونس را شورش فقرا و پابرهنگان نام نهادند. گفتند آنچه در پایتخت‌های جهان عرب دیدید، لشکر تهیدستان و بیکاران بود و نسل جوان عرب، چون آینده اقتصادی خویش را تیره می‌بیند، سر به شورش برداشته است.

ب) پدیده احساسی و گذرا: برای یک نیروی انقلابی که با دنیایی از امید و آرمان به صحنه مقابله با اهریمن خشونت و سلطه می‌آید، بدترین اتفاق این است که خیزش و حرکت خود را ناتمام و ابتر ببیند و چنین پندارد که انرژی انقلابی ملت او که برای ساختن عصر جدید و رقم زدن سرنوشت تازه فوران کرده، عنقریب تحلیل خواهد رفت. اکنون در میدان تحولات جهان عرب، این ابزار روانی به صورت خطرناکی فعال شده است. سخنگویان جریان‌های متحد سلاطین عرب دائم این گفته را بر زبان می‌رانند که فضای اسلام‌خواهی بزودی فروکش خواهد کرد. رسانه‌های تحت اختیار این جریان‌ها، هر روز این تصویر را در ذهن‌ها حک می‌کنند که جنبش‌های امروز خاورمیانه موج‌های زودگذر هستند.

گویی جبهه معارضان انقلاب، این درس فیلسوفان لیبرال را به درستی آموخته‌اند که: اگر می‌خواهی اقتدار درونی یک نیروی انقلابی را زیر سوال ببری، آن را امواج احساسات بنما؛ به این صورت که انقلابی را که امری خودجوش و آگاهانه و حاصل اراده تاریخی یک ملت است، امری احساسی و موج‌گونه معرفی کن. این نگاه «‌تقلیل‌گرانه‌» به انقلاب اکنون در اغلب سطوح تحلیل‌ها و گزارش‌های رسانه‌های لیبرال به چشم می‌خورد که می‌گویند، انقلاب‌های جاری جهان عرب چیزی نبود جز فوران خشم و عصیان جوانانی که فرصت‌های رفاه و پیشرفت از آنها گرفته شد. در این تحلیل‌ها آنها صدا و تصویر جوانان خشمگین را به نمایش گذاشته و چنین نتیجه می‌گیرند که انقلاب‌های عربی در میدان تغییر اوضاع سیاسی خاورمیانه حرفی برای گفتن ندارد، جز آزاد کردن انرژی سرکوب‌شده نسل جوان و دمیدن در تنور مطالبات آنها.

پیداست که این نگاه‌ها دو هدف روشن را دنبال می‌کند: در وهله اول تلاش دارد چهره یک جنبش غیرعقلانی را از انقلاب‌ها نمایش دهد و در مرحله دوم قصد دارد روکشی بر بحران‌ مشروعیت نظام‌های عربی بکشد. به این صورت که وقتی این جنبش‌ها در منظر افکار عمومی‌، یک حرکت احساسی یا شورش اقتصادی تلقی شود، آنگاه دولت‌های آینده لاجرم باید تامین نیازهای اقتصادی را در اولویت قرار دهند و به این صورت جهان صاحب سرمایه یک‌بار دیگر فرصت پیدا می‌کند دوباره در نقش ناجی اقتصادی ملت‌های عرب به صحه بازگردد‌.

در این خوانش‌ و روایت از انقلاب‌ها، رگه‌هایی از اهانت به ملت‌های عرب نهفته است. چنین قضاوتی برگرفته از یک ضرب‌المثل عامیانه است که اگر شکم توده‌ها و سبد خانوارها پر شود، دیگر غم آزادی و استبداد از بین آنها رخت برخواهد بست.

پ) دموکراسی منهای عدالت: رشته دیگری از نگاه‌ها و جبهه‌گیری‌ها در قبال انقلاب‌ها سرشت روشن‌فکری دارد. این نگاه را به صورت سازمان‌یافته، دیپلمات‌ها و ‌رسانه‌های قدرتمند غرب پیش می‌برند. در این تحلیل، سیمای چالشگر انقلاب تا‌ اندازه‌ای دستکاری می‌شود که مرزبندی انقلابیون با نیروهای محافظه‌کار رنگ ببازد و رهبران نهضت به سمت سازش و مصالحه با بخشی از نیروهای بازمانده نظام پیشین و نیز نظام‌های خارجی متحد حکومت پیشین سوق پیدا کنند. در این نگاه، ماموریت و هدف انقلاب و انقلابیون به نقل و انتقال قدرت سیاسی و کاهش فشارها و رنج‌های مردم تنزل داده می‌شود. ادعا می‌شود رهبران نهضت، انقلابیونی با صفت و صبغه اصلاح هستند و به هیچ وجه در پی شکستن ساختارها و بر هم زدن مناسبات سیاسی دوران پیشین نیستند.

نظریه‌ها و تفسیرهای روشن‌فکری از انقلاب‌های عربی، آشکارا در پی برقراری پل ارتباطی غرب با جوامع عربی است. دغدغه این گروه از جبهه معارض انقلاب این است که آرمان همیشگی انقلابیون برای دگرگونی مناسبات داخل و خارج جامه عمل نپوشد. چندان جای تعجب نیست که در سپیده‌دم وقوع انقلاب‌های عربی، اغلب محافل روشن‌فکری و لیبرال، نغمه خوشحالی و پیروزی سر دادند. بارها این سخن از زبان نخبگان لیبرال در رسانه‌ها و اجلاس‌ها شنیده شد که انقلاب‌های عربی، در افق خود یکی از آرزوهای آنها یعنی تحقق آزادی و دموکراسی را ترسیم کرده است یا آنکه در بیانیه شماری از مجامع جهانی این ادعا مطرح شد که جنبش‌های کنونی جهان عرب، امتدادی از جنبش بزرگی است که بعد از فروپاشی شوروی، سرزمین‌های چپگرا را فراگرفت. به این صورت در تفسیر این نخبگان از آرمان انقلاب‌های عربی، مقوله دموکراسی آنقدر برجسته می‌شود که خواسته دیرین این ملت‌ها برای تحقق عدالت و مؤاخذه عاملان یک قرن رکود و عقب‌ماندگی، به فراموشی سپرده شود.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها