1- عدهاي از دوستان در كامنتها و نظرات خود در اين سايت و سايتهاي ديگر، مسئولين و از جمله جناب آقاي حسيني، وزير محترم فرهنگ و ارشاد اسلامي و يا آقايان شمقدري و ضرغامي را مسئول به وجود آمدن چنين موضوعات و حوادثي ميدانند كه در اين باره بايد گفت:
در مورد این اخبار منتشره هم كه برخي از دوستان عزيز، مسئولين فوقالذكر را مسبب چنين كارهايي دانستند به دليل موارد ياد شده در بالا تا اندازهاي ناصحيح است. بولتن نيوز، قبلا هم به اين مسأله اشاره كرده بود كه جريان روشنفكري و اپوزيسيون كه به بركت حمايتهاي بيدريغ مادي و معنوي برخي از سياسيون در اين سي سال وارد دستگاههاي سياسي و فرهنگي كشور شده، متاسفانه ريشهدار تر از اين ها است كه بتوان آن را یک شبه جمع و جور كرد. این افراد سال ها است که در بدنه ی سازمان ها و نهادهای کشور نفوذ کرده اند. برچيدن بساط اين حضرات كه حالا اينقدر خوردهاند كه حسابي چاق و چلّه شده و آنها را نميتوان تكان داد كار چندان آساني نيست. بنابراين اگر چه در سطح خرد برخي از مسئولين با اهمالكاريهاي خود تا اندازهاي مقصر در پيش آمدن چنين موضوعاتي هستند اما در سطح كلان، آن مسألهاي كه مهم است موضوعي چون نبود «استراتژي فرهنگي» است. بدين معنا كه ما تا زماني كه ندانيم در ساحت فرهنگ و هنر چه استراتژي داريم و قرار است از چه «مبدأ» شروع كرده و به چه «مقصد»ي برسيم نميتوانيم با اين گونه حوادث مقابله كنيم.
اگر برنامه هاي فرهنگي كشور مشخص بود، آنگاه مسئولين محترم خيلي راحتتر ميتوانستد نيروهاي مورد نظر خود را انتخاب كنند. اما چون هنوز استراتژي فرهنگي كشور تبيين و مدوّن نشده است مسئولين مربوطه نیز عملا نميتوانند كاري از پيش ببرند. حتي اگر آن مسئول شخصيتهاي مؤمن، انقلابي و خدومي چون آقايان حسيني و ضرغامي، شمقدری و... باشند. آيا كسي هست كه در مؤمن و انقلابي بودن شخصي چون حسيني و ضرغامي شك داشته باشد؟ اما ميبينم در زمان مسئوليت همين افراد اين اتفاقات رخ داده است. اين نشاندهندهي اين مسأله است كه موضوع فوري و مهم براي ما ، پيريزي «مهندسي فرهنگ جامعه» و راههاي وصول به اهداف فرهنگي است. مطالبهي ما هم از اين عزيزان در ابتدا بايد همين مسأله باشد. يعني تبيين استراتژي فرهنگي كشور. اگر استراتژي فرهنگي كشور مشخص شود و تاكتيكها و تكنيكهاي آن به درستي مورد مداقه قرار بگیرد يقين داشته باشيد كه بساط اينگونه هنرمندان فاسد از حوزهي فرهنگ و هنر كشور هم برچيده خواهد شد. و آن وقت با رفتن و یا آمدن افراد نیز کارها روی زمین نخواهد ماند.
2- وجود چنين هنرمندان فاسدي به معناي اين نيست كه ما هنرمندان خوب و انقلابي نداريم. اتفاقا در سالهاي اخير، ماجراهايي كه در اتمسفر فرهنگي و هنري كشور رقم خورد نشان دهنده اين موضوع است كه اكثر كارهاي خوب و موفق و درخور تحسين متعلق به نيروهاي انقلابي بوده است. فرجالله سلحشور، شهريار بحراني، مسعود دهنمكي، ابوالقاسم طالبي، حامد كلاهداري و... نشان دادهاند كه هم ميتوان در حوزه فيلم و سريال، يك اثر دینی و انقلابي قابل قبولي توليد كرد و هم فروش خوبي داشت. حتي بازيگراني چون سيدجواد هاشمي هم نشان دادهاند كه ميتوان بازيگر بود اما آلوده به مسائل پشتپردهي بازيگران و هنرمندان نشد.
3-
پالایش حوزه فرهنگ و هنر از لوث وجود چنین افرادی تنها وظیفه قوه مجریه
نیست بلکه باید همه قوا با کمک هم نسبت به این موضوع اقدام کنند. قوه مجریه
باید با تصویب و ارائه ی قوانین و قواعد لازم و مربوطه، ساز و کارهای
مناسب و مطلوب جهت اقدامات درست فرهنگی که همسو با اهداف عالیه نظام است را
تصویب کند. قوه قضائیه نیز که در برخی موارد چون برخورد با عوامل نمایش
مستهجن هدا گابلر به خوبی عمل کرد و چهره مناسبی از خود نشان داد باید این
گونه اعمال خود را تقویت کند و در کنار پی گیری مسأله ی مهمی چون پرونده ی
«مفسدان اقتصادی»، فایل مخصوصی برای «مفسدان فرهنگی» نیز باز کند. یقینا
اهمیت پی گیری عملکرد مفسدان فرهنگی کمتر از مفسدان اقتصادی نیست. جالب آن
که در خیلی از مواقع «مفسدان اقتصادی» و «مفسدان فرهنگی» با یکدیگر هم
پوشانی دارند. این نیز نکته مهمی است که انشاءالله بولتن نیوز در موقع لازم
نسبت به آن اخبار لازم را منتشر خواهد کرد.
4-
و بالاخره اينكه اين موضوعات اهميت اين مسأله را بيش از پيش ميكند كه
ارگانها و سازمانها و جريانهاي ارزشي و انقلابي بايد هر چه سريعتر و
زودتر به فكر «تربيت نيرو»ي فرهنگي و هنري براي ورود به ساحت هنر و به خصوص
سينما و باز پس گيري مواضع از دست رفته باشند. جريان انقلاب اسلامي زماني
ميتواند بساط اين افراد فاسد را برچيند كه جايگزيني براي آنان داشته باشد.
و اين ميسر نخواهد شد مگر با تربيت نيرو و كادرسازي.