به گزارش 598 به نقل از خبرنگار مهر، انتظار خاستگاه انقلاب به پايان رسيده است، دهم اسفندماه، هواي شايد نه چندان سرد و شايد حتي گرم از شعف حضور مردي بزرگ در تاريخ جهان، فيضيه مملو از جميعت است، اطراف آن هم و حتي كيلومترها آنطرفتر، اطراف مسجد امام حسن عسكري(ع) و خيابان ارم و تمامي خيابانهاي منتهي به مدرسه فيضيه... مسير پر از گل و عنبر و دود اسفند است.
زنان با چادرهاي گلدار كه گوشه آن را به دهان گرفته اند كودك خود را در آغوش گرفتهاند و برخي از مردان فرزندان خود را بر روي شانهها قرار دادهاند كه در دستانشان عكسي از امام و يا شاخه گلي است و آمدهاند تا تاريخي ترين لحظه زندگي خود را نظاره گر باشند و تاريخي زنده براي شايد چند نسل بعد.
خبرها دهان به دهان ميچرخد، امام به منظريه رسيد، ماشين در نزديكي میدان ورودی شهر قم است، برخي از حال رفتهاند و بر روي دست جمعيت رهسپار ميشوند، امام به خيابان منتهی به حرم رسيده است، فاصلهاي تا فيضيه نمانده، جمعيت موج ميزند.
اينها مطالبي است كه درباره سالروز ورود امام خميني(ره) به قم شنيده يا خوانده ام. ميخواهم بيشتر از آن روز بدانم.
قراري را با آيت الله مسعودي خميني براي مصاحبه راجع به اين روز از قبل هماهنگ كرده بودم.
ساعت 9 و پانزده دقيقه صبح است، هنوز جايي براي پارك ماشين پيدا نكردهام،
نگرانم، زمان مصاحبه ساعت 9 بود و 15 دقيقه تأخير من، ميدانستم كه شايد
مصاحبه شونده ديگر راضي نشود و مصاحبه را منتفی كند، به زمان اهميت ميداد.
اين را از مصاحبههاي قبلي كه تلفني از وي گرفته بودم متوجه شدم.
بالاخره جايي در يك كوچه فرعي پيدا كردم. با سرعت به سمت دفتر آيت الله مسعودي خميني حركت كردم، زنگي كه شماره دو بر روي آن نوشته شده بود را فشار دادم، با حاج آقا قرار مصاحبه دارم، پاسخ من به كسي بود كه آيفون را برداشت، در باز شد.
يكبار ديگر مقنعه و چادرم را مرتب كردم، مردي جوان با قدي بلند به استقبال آمد، وارد شدم، پرسيدم كفشهايم را بايد در بياورم، شايد با حالتي تعجب آمیز گفت البته، از پلهها بالا رفتم و وارد پذیرایی شدم و از آنجا به اتاق روبرو هدايت، خانه بزرگي بود، در همان صندلي اول نشستم و عذرخواهي براي دير كردن اولين مكالمه من با آيت الله مسعودي خميني است.
جرقه براي مصاحبه حضوري با ايشان به مناسبت دهم اسفندماه سالروز ورود امام
خميني(ره) به قم در ذهنم شكل گرفته بود و چه كسي بهتر از آيت الله علي
اكبر مسعودي خميني كه در حال حاضر در سن 81 سالگي گذران عمر ميكنند و از
ابتداي مبارزات انقلاب همراه امام خميني(ره) بودهاست.
موبايل را بر روي حالت ضبط تنظيم ميكنم، ميگويم حاج آقا با اجازه براي
ضبط صدا موبایل بايد روي ميز شما باشد و به سمت ميز ايشان كه يك متري از
محل صندلي من فاصله دارد ميروم، دوباره به صندلي خودم باز ميگردم.
سوالهايي كه از قبل تهيه كردم و خودكار و كاغذ و.... مصاحبه آغاز ميشود.
دلم ميخواست سئوالاتم كليشه نباشد اما چه ميشود كرد براي كسب خاطرات و
اطلاعات آن روزها مجبور به همان عادت و كليشه دوباره است.
چه شد كه امام تصميم گرفتند در دهم اسفندماه عازم قم شوند؟
توصيف آيت الله مسعودي خميني از زمان ورود امام به ايران آغاز ميشود!
امام خميني(ره) در دوازدهم 12 بهمنماه 1357 بعد از چندماه اقامت در
فرانسه به ايران آمدند و قبل از ورود نيز ايشان در همان فرانسه شوراي
انقلاب را تشكيل داده بودند كه اين بدان معنا بود كه ايشان كاملا مطمئن
بودند كه دستگاه پهلوي برچيده ميشود.
امام بعد از ورود با ايران در مدرسه رفاه اقامت كردند و قبل از اينكه به ايران بيايند از برادر خود آيت الله پسنديده خواسته بودند كه منزلي براي ايشان تهيه كند كه نه بالاي شهر باشد و نه پائين شهر، زيرا نميخواستند در خانههاي طاغوتي بالاي شهر ساكن باشند و از سويي ديگر نميخواستند در پائين شهر باشد كه براي رفت و آمد مردم مشكلي ايجاد شود.
مدرسه رفاه تقريبا در وسط شهر بود. امام بعد از يكماه اقامت در تهران در
دهم اسفندماه به قم آمدند. كه علت اصلي اين سفر نيز اين بود كه ايشان معتقد
بودند بايد دستگاه طاغوتي پرچيده شده و مديريت اجرايي به افراد مدير و
مدبر سپرده شده و روحانيت به كار خود كه همان تبليغ دين و قانونگذاري بر
اساس احكام الهي است برود.
گفته شما به اين معنا است كه امام خميني(ره) نميخواستند وارد سياست شوند؟
نه! مسئله اين بود كه امام خميني(ره) معتقد بودند اركان نظام مانند نخست
وزيري و اينها به دست افراد با تدبير و مدير و مدبر باشد و ايشان نقش رهبري
و هدايت را داشته باشند. از سويي ديگر امام نسبت به اهالي قم اهتمام
ويژهاي داشته و شهر قم را جايي ميدانستند كه انقلاب از آنجا آغاز شده و
اين هم دليلي ديگر بود كه ايشان از تهران به قم آمدند.
مدت اقامت امام خميني(ره) در قم و اقداماتي كه در مدت اقامت انجام دادند چه بود؟
امام خميني(ره) مدت 11 ماه در قم ساكن بودند و در اين مدت شايد غريب به
هزار جلسه برگزار كردند و انتخاب نخست وزير و رفراندوم و برخي از اتفاقات
ديگر زماني رخ داد كه امام خميني(ره) در قم ساكن بودند و از همين جا رهبري
انقلاب را بر عهده داشتند و همچنين ايشان در اين مدت تقريبا هر شب به منزل
مبارزين و علما براي بازديد ميرفتند و حتي يادم هست يك شب ايشان با يك
ماشين پژو 504 سبز رنگ به منزل من آمدند و نكته بسيار جالب اين است كه
ايشان در آن زمان كه تقريبا 76 ساله بودند تمام كارها و امور و جلسات را
شخصا انجام ميدادند.
امام خميني(ره) در جلساتي كه با علما و بزرگان داشتند بيشتر بر چه مطالبي تاكيد ميكردند؟
اينها ديگر مطالبي است كه من نميتوانم راجع به آن صحبت كنم.
محل اقامت امام خميني(ره) در قم كجا بود؟
امام خميني(ره) چند روز ابتدايي ورود به قم را در منزل آيت الله اشراقي كه
در دورشهر واقع بود ساكن بودند و بعد از آن با توجه به اينكه منزل كوچك
بود و امكان پذيرايي از مردمي كه به ديدار امام ميآمدند وجود نداشت، ايشان
به منزل آيت الله يزدي كه در خيابان بهار و در كنار منزل آيت الله
طباطبايي بود نقل مكان كردند كه وقتي مردم براي ديدار ايشان ميآمدند امام
از پشت بام منزل با مردم ديدار و سخن ميگفت.
امام بعد از ورود به قم براي اولين بار به كجا رفتند؟
ايشان بعد از ورود به مدرسه فيضيه رفتند و در جمع مردم سخنراني كردند و
ايشان تاكيد داشتند كه انقلاب متعلق به مردم است و اين مردم هستند كه
پشتيبان انقلاب بوده و هستند.
با توجه به وجود بارگاه ملكوتي حرم حضرت معصومه(س)، چرا امام خميني(ره) مدرسه فيضيه را براي سخنراني انتخاب كردند؟
دليل اول اين بود كه روحانيون و طلاب مدرسه فيضيه در شكل گيري انقلاب نقش
بسزايي داشتند و از سويي ديگر عبور و مرور در مدرسه فيضيه بهتر انجام
ميشود و همچنين امام(ره) نميخواستند مانع زيارت مردم شوند و هركس
ميخواست ميتوانست بعد از زيارت به مدرسه فيضيه برود.
علت بازگشت مجدد امام به تهران چه بود؟
بايد بگويم كه امام خميني(ره) آمده بودند كه در قم بمانند اما بعد از
يازده ماه اقامت يك عارضه قلبي براي ايشان ايجاد شد كه دكترهايي كه براي
ويزيت ايشان به قم آمده بودند تشخيص دادند كه ايشان براي درمان بايد به
تهران برود و همين شد كه امام به تهران رفتند و بعد از آن با توجه به شرايط
ايجاد شده، امام خميني(ره) اينگونه تشخيص دادند كه بايد در تهران بمانند و
انقلاب را از آنجا اداره كنند.
برنامه ريزيهاي لازم براي ورود امام به قم توسط چه كساني صورت گرفت؟
من در آن زمان رابط امام و آيت الله پسنديده بودم و وقتي ايشان مطلع شدند
كه امام قصد عزيمت به قم را دارند كميته استقبال از افرادي چون آيت الله
يزدي، آيت الله شرعي و برخي از اعضای جامعه مدرسين در آن حضور داشتند تشكيل
شد.
نحوه استقبال به چه شكل بود؟
بايد بگويم كه شايد در آن زمان نزديك به يك ميليون نفر براي استقبال امام
خميني(ره) در قم در رفت و آمد بودند و در زمان ورود امام نيز بسياري از
افراد حتي تا منظريه نيز براي استقبال آمده بودند و امام را تا قم همراهي
كردند.
(( "منظريه منطقه اي است " كه اكنون پادگان منظريه" و فرودگاه نظامی شده و
هنگامي كه که از تهران به قم حركت كنيم، در سمت راست و جاده قدیم قم ـ
تهران قرار گرفته است و تقريبا 25 كيلومتر با شهر قم فاصله دارد))
هنوز برخي از سئوالهاي من باقي مانده است اما آيت الله مسعودي خميني چند
سوال قبل تر گفته بود كه ديگر كافي است اما من دوباره تقاضا كردم كه سئوال
بعدي را نيز از ايشان جويا شوم.
خاطراتي از زمان اقامت امام خميني (ره) كه براي شما بسيار جالب باشد را در ذهن داريد؟
بله! يادم هست كه يك شب امام خميني(ره) وقتي متوجه شدند كه در مسجدي در سه
راه خورشيد جشن است كه البته الان يادم نيست جشن به چه مناسبتي بود، ايشان
گفتند برويم و در كنار مردم در جشن شركت كنيم.
يادم هست در آن زمان شيخ علي اصغر مرواريد به منبر رفتند و براي اينكه شب
عيد بود و ميخواستند امام را بخندانند در آغاز سخنراني گفتند "بسم الله
الرحيم"، بعد مكث كردند و دوباره گفتند "بسم الله الرحيم"، در اين هنگام
آيت الله مرواريد ادامه داد شخصي به بالاي منبر ميرود و به جاي "بسم الله
الرحمن الرحيم" ميگويد "بسم الله الرحيم" كه شخصي از پائين منبر به ايشان
تذكر ميدهند كه "الرحمانش" را هم بگو كه در اين هنگام منبري با لهجه خاصي
ميگويد "ديدم چرا اينقدر جمله كوتاه شده بود"، همين شوخي و مزاح آقاي
مرواريد باعث خنده امام شد.
همچنين يادم هست كه شب امام خميني(ره) با آيت الله اشراقي، من و عدهاي
ديگر به منزل آيت الله پسنديده كه در گذر قلعه است رفتيم هنگامي كه امام
بلند شدند تا به منزل كسي ديگر بروند هنگام خروج گفتند منزل و زندگي ما
بايد به سادگي همين خانه باشد و هنگامي كه آيت الله اشراقي به ايشان گفت
الان ديگر شما يك شخصيت و جايگاه خاصي داريد، امام مجدد برگفته خود تاكيد
كردند كه "زندگي و خانه ما بايد ساده باشد".
مصاحبه تمام ميشود تقريبا ساعت نزديك 10 است برگهها را جمع ميكنم و در
كيفم ميگذارم و چايي داغ را با يك بيسكويت برداشته و شروع به خوردن
ميكنم.
تلفن همراهم هنوز روي ميز آيت الله مسعودي خميني است، ياد يك سئوال خارج از موضوع كه قبلا هم پيگير آن بوده و در برگه سئوالاتم نيز يادداشت كردم افتادم، فرصت غنيمت بود و سئوال خود را پرسیدم و آيت الله مسعودي خميني اظهار داشت: درباره اين سئوال من يك مجله صحبت دارم كه بايد در زمان ديگر راجع به آن صحبت كرد.