به گزارش 598 به نقل از خبرنگار حماسه ومقاومت فارس (باشگاه توانا) عملیات خیبر در کنار همه خواندنی ها و گفتههایی که تاکنون در مورد آن بازگو شده است زوایای پیدا و پنهان زیادی دارد. با گذشت سالیان دراز از آن روزهای بزرگ، مردانی وجود دارند که در کنار و گوشه این شهر بی در و پیکر در حال زندگی هستند و در بعضی از مواقع هم حتی همسایهها و بچه محلهای آنها نیز هیچ شناختی از بزرگی و دلاورمردی آنها در سالهای جنگ تحمیلی ندارند.
سردار جانباز حاج عباس قهرودی در سالهای جنگ تحمیلی
سردار جانباز حاج عباس قهرودی، از جمله افرادی است که بدون هیاهو در حال دست و پنجه نرم کردن با جراحتهای دوران دفاع مقدس است. پزشکان به او توصیه کردهاند که پیرامون حوادث جنگ تحمیلی نباید حرفی به میان بیاورد، زیرا باعث تحریک اعصاب وی میشود و بیماری او شدت میگیرد. با این حال لطف خدا شامل حال ما شد و در زمان کوتاهی پای خاطرات این سردار بزرگ در مورد عملیات خیبر نشستیم:
سردار عباس قهرودی از فرماندهان لشکر10 سیدالشهدا(ع) در این باره گفت: بنده فرمانده گردان عاشورا لشگر 10 سیدالشهدا(ع) بودم. عملیات خیبر فاقد عقبه لازم بود و از نظر پشتیبانی بسیار ضعیف بود. ما در این عملیات از جهت آتش نزدیک و سلاح های سبک با مشکلات زیادی روبرو بودیم. مجروحان زیادی به دلیل نبود بالگرد یا قایق در منطقه ساعتها بر روی زمین باقی می ماند و منطقه از طریق آب هم برای ما ناامن بود.
برتری آتش هم با دشمن بود و تانکهای آنها به شدت منطقه را زیر نظر داشتند و با شلیک گلولههای خود منطقه را در شب کاملا روشن میکردند.
طبق استاندارد جهانی یک گردان که در عملیات شرکت میکند باید پس از پایان عملیات سه ماه استراحت کرده و سازماندهی مجدد شود. اما این استاندارد در عملیات خیبر شکسته شده بود و هر گردان 4 تا 5 بار به خط میزد.
ما در شب دوم عملیات با یک شنوک وارد جزیره شمالی شدیم که در آنجا با 200 تا 300 شهید و مجروح روبرو شدیم اما شرایط آنجا برای عملیات مساعد نبود آنها حتی از کشتن یک نفر هم از طریق هوایی نمیگذشتند.
گردان حضرت قاسم 5 مرحله به خط زد که در هر مرحله تعدادی از نیروهای آن مجروح و به شهادت میرسیدند و در مرحله پنجم تنها 30 نفر به خط مقدم زدند. در واقع عملیات خیبر مجموعهای از عملکرد چند فرمانده زبده جنگ مانند شهیدان حاج محمد ابراهیم همت، حاج کاظم رستگار و مهندس مهدی باکری بود که در آن وسعت زمین برای ما بسیار کم بود.
سردار جانباز حاج عباس قهرودی
یکی از فرماندهان عملیات خیبر شهید کاظم رستگار است که شخصیت استثنائی داشت. او درکنار صلابت و اقتدار، روحیه بسیار لطیف و مهربانی داشت.
ما در این عملیات با آزمون و خطا روبرو بودیم و هیچ چیز حساب شده و از قبل طراحی شده نبود و تجربیات در حین عملیات کسب میشد اما شاهد مدیریت قوی او بودیم.
شهید کاظم رستگار در آن زمان نیز کتابهای مربوط به دوره فرماندهی و ستاد (دافوس) را مطالعه میکرد و چه خوب بود از توانایی و مدیریت شهید کاظم رستگار بیشتر استفاده میشد.
حاج کاظم معتقد بود که اعتقاد به ائمه و امام (ره) خوب است و در جای خود ارزشمند است اما مدیریت و دور اندیشی نقش اساسی در جنگ دارد که عدهای با نظرات شهید رستگار مخالفت میکردند.
او میگفت اگر به جای مرز 300 کیلومتری جنوب به غرب کشور و فاصله 100 کیلومتری با عراق برویم نتیجه مطلوبتری میگرفتیم. اختلافات او با فرماندهان جنگ نوعی اختلاف سلیقه بود که اگر نظرات دو طرف یعنی حاج کاظم رستگار و محسن رضایی یکی میشد به نظر میرسید نتیجه مثبتتری میگرفتیم.
در آن جلسه هماهنگی بین فرماندهان سپاه هم اکبر گنجی سعی میکرد ازاین اختلاف سلیقه سوء استفاده کند و به نفع خودبهره برداری سیاسی نماید.