2-
رهبر انقلاب در يكي از سخنرانيهاي بعد از ماجراي فتنه
به اين مسأله اشاره كردند آن چيزي كه باعث شده ما برخي از مسلمانان صدر
اسلام
را تحسين كنيم و از آنان به بزرگي ياد كنيم، نه به واسطهي خصوصيات و محاسن
فردي و صرفا
اخلاقي، كه به دليل «موضعگيري»هاي درست و به هنگامشان بوده است. اين
مواضع سياسي
است كه باعث يزرگي يا كوچكي افراد ميشود نه نماز و روزه و مابقي فرائص
فردي و
معنوي. اگر ما امروز از كساني چون ابوذر و سلمان و مالك اشتر و مقداد و
ياران
عاشورايي سيدالشهداء به بزرگي ياد ميكنيم و همواره آنان را به عنوان الگو
به جامعه معرفي ميكنيم،
از باب مواضع درست سياسي آنها مخصوصا در قبال مسألهي «ولايت» بوده است.
تاريخ از تمام كساني كه با مواضع خود باعث تقويت ولايت شدهاند به نيكي ياد
كرده است. و
بالعكس. حتي تاريخ از انسان عارفي چون خواجه ربيع كه جزو چند عارف نامي
صدر اسلام بود نيز به بزرگي ياد نخواهد كرد اگر در برابر ولايت براي
لحظهاي پايش
بلغزد. كه لغزيد. آنگاه كه در پيكار صفين در مقابل امر ولايت ترديد به
دل راه داد و به شك افتاد كه آيا اين جنگ درست است يا نه. بنابراين به حضرت
امير
(ع) عرضه داشت من دچار شك در اين جنگ شدهام، كه اين جنگ ما جنگ حق و باطل
هست يا خير، خواهشا مرا از اين امر باز بدار. خواجه صرفا نگاه ميكرد به
نماز و روزهاي كه جبههي مقبال به جاي ميآورد و آن را نشانهي ايمان
ميدانست. و امير (ع) عمق جببه را ميديد و از پس سجادهها و قرآن
خواندنهايشان، نفاق و كفر را ميديد. حتي خواجه نفهميد در هر جايي كه
ولايت هست آن جبهه، جبههي حق است. و همين امر باعث ترديد او شد. حضرت اهم
كه وضع را اين چنين ديد و را به يكي از نواحي مرزي فرستادند. اما همين
سرپيچي حتي مؤدبانه و محترمانه در
برابر ولايت و ترديد در امر او كافي بود كه او حتي نتواند در حادثهي
عاشورا نيز
حضور يابد و نامش به عنوان اصحاب سيدالشهدا نوشته شود. حجت خدا را به مسلخ
بردند و او از خود عكسالعملي نشان نداد. و شد يكي از مصاديق خواص بي
بصيرت در تاريخ اسلام.
3- تاريخ اسلام پر است از لغزشهاي اين چنيني انسانها در برابر موضوع مهمي به نام «ولايت». انسانها نشان دادهاند كه چگونه در مواقعي بر سر موضوع ولايت و تبعيت از آن كم آورده و دچار ريزش شدهاند. و بالعكس. كه بسياري از انسانها گوش به امر ولايت دادهاند و يك شبه ره صد ساله را پيمودهاند. راز ماندگاري شهداي دفاع مقدس نيز در همين نهفته است. كه آنان گفتند ما ميرويم و جان ميدهيم اما نميگذاريم امر امام روي زمين بماند. بنابراين ولايت معيار و ملاك سنجش افراد است. عيار انسانها را بايد با ولايتپذيري آنان مورد سنجه قرار داد. مخصوصا در جامعهي ديني چون جمهوري اسلامي كه مبتني بر ركن ركين ولايتفقيه است.
4- متأسفانه مشاهده ميشود كه عدهاي از افراد دم از ولايت مينند و واقعا هم عاشق ولايت هستند اما رفتار و گفتار آنان «ولايي» نيست. انسان ولايي انساني است كه در مرتبهي قول و فعل نيز شيعه و پيرو ولايت باشد. ولايتمدار يعني انساني كه دقيقا پا در جا پاي وليّ خود ميگذارد. به تعبير حضرت مصباح يزدي –حفظهالله- رابطهي ولايتمدار با شخص وليّ، رابطهي فرمانده و سرباز است. كه فرماند گفت بزن، بزند، و گفت بايست، بايستد.
5- موضوع ولايتمداري را ميتوان در چندين سطح و رتبه و طبقه مورد بررسي قرار داد. اما آن چيزي كه باعث نوشتن اين سطور شد نقد جريان رسانهاي موجود در كشور است. البته قرار بود خيلي پيش از اينها گفته شود كه گويا حوالت به اين تاريخ كه مصادف با سخنان رهبر انقلاب شد دادند.
متأسفانه ديده ميشود رسانهها و مخصوصا سايتهاي خبري عليرغم ادعاي پيروي از ولايت، گويا در پارهاي از مسائل، ولايي عمل نكرده نميكنند. براي مثال رهبر انقلاب دو روز پيش در جمع مردم شيراز چنين فرمودند:
«عرض من به عناصر داخلى، به مردم دلسوز، به برادران و خواهرانى كه در داخل با مسائل تبليغاتى سر و كار دارند، اين است كه سعى كنند به اين آشفتگى كمك نكنند. اين كه تحليل بگذارند، يكى از آن طرف، يكى از اين طرف، اين عليه آن، آن عليه اين، براى هيچ و پوچ، چه لزومى دارد؟ نه، دستگاه بحمداللَّه دستگاه مقتدرى است، مسئولين مشغول كارشان هستند، رهبرى هم كه بندهى حقير هستم با همهى حقارت، خداى متعال كمك كرده، ما در مواضع صحيحِ خودمان محكم ايستادهايم. تا من زنده هستم، تا من مسئوليت دارم، به حول و قوهى الهى نخواهم گذاشت اين حركت عظيم ملت به سوى آرمانها ذرهاى منحرف شود. تا مردم عزيزمان اينجور با شور، با شعور، با بصيرت، با عزم راسخ در ميدان هستند، لطف الهى شامل است...»
اين جملات گوياي اين موضوع است كه كار رسانه، جنجال و هياهو براي هيچ و پوچ نيست. رسانه بايد در جهت تقويت بنيادهاي فكري و عقيدتي جامعه قدم بردارد نه اينكه بخواهد براي بالا بردن آمار بازديدكنندگان خود از هر ترفندي استفاده كرده و تيترهاي جهتدار در مورد اشخاص البته مسألهدار بزند. اين موضوع آن چنان اهميت دارد كه رهبر انقلاب ديروز هم در جمع فرماندهان انتظامي مجددا به اين موضوع اشاره كرده و با انتقاد از مواضع برخي ار رسانهها بيان كردند:
«متأسفانه برخوردي كه برخي روزنامه ها با اين سخنان كردند، بجاي القاي آرامش در كشور، القاي دوگانگي و دعوا را مي كرد.» و سپس ادامه دادند:
«نبايد به گونه اي صحبت و يا مطلبي نوشته شود كه القاي تنش و درگيري در جامعه باشد زيرا اين موضوع، خلاف شرايط كنوني كشور است.»
ايشان با اشاره به تلاش رسانه هاي بيگانه براي بزرگنمايي برخي اختلاف نظرها، تأكيد كردند: «نبايد از گفته ها و يا نوشتههاي ما برداشت اختلاف شود و اگر هم اختلاف نظري است نبايد جلوي مردم اخم كرد و بهانه به دست رسانه هاي بيگانه داد.»
سخنان ايشان به وضوح نمايانگر اين موضوع است كه كار رسانه فقط «خبر رساني» نيست كه گاهي «خبر نرساني» هم هست. بدين معني كه رسانهها نبايد همهي اخبار را هم منتشر كنند. گاهي اوقات مصلحت ايجاب ميكند كه حتي يك خبر منتشر نشود. آنجا كه انتشار خبر فايدهاي جز دامن زدن به اختلافات و ازدياد تنشها و رقابتهاي بيمورد در بين مسئولين و مردم ندارد چه سود از انتشار آن! رسانهي ديني مانند رسانههاي سكولار و غربي نيست كه براي سرگرم كردن مخاطب و سر كار گذاشتن مردم سعي در «بمباران اطلاعاتي» مخاطب داشته باشد.
وقتي سيدناالقائد ميفرمايند:
«شما ببينيد در همين پنج شش روز گذشته سر يك قضيهاى كه آنچنان هم از اهميت بالائى برخوردار نبود - سر مسئلهى اطلاعات و امثال اينها - چه جنجالى در دنيا راه انداختند. تحليلها را بردند به اين سمت كه بله، در داخل نظام جمهورى اسلامى شكاف ايجاد شده است، حاكميت دوگانه شده است، رئيس جمهور حرف رهبرى را گوش نكرده است! دستگاههاى تبليغاتىِ خودشان را از اين حرفهاى سست و بىپايه پر كردند. ببينيد چطور منتظر بهانهاند. ببينيد چطور مثل گرگ در كمين نشستهاند كه يك بهانهاى پيدا كنند، هر جور ميتوانند، حمله كنند. ميدانند كه دولت مشغول تلاش و فعاليت و خدمت است. خب، واقعاً در كشور دارد خدمت انجام ميگيرد. هر جا خدمت باشد، هم مردم طرفدار هستند، هم رهبرى طرفدار است. ما كه راجع به شخص قضاوت نميكنيم؛ ما كار را، خط را، جهتگيرى را ملاك و معيار قرار ميدهيم. آنجائى كه كار و خدمت و تلاش هست، حمايت ما هست، حمايت مردم هست. و بحمداللَّه امروز كار دارد انجام ميگيرد. مسئولين دولتى هم حقاً و انصافاً دارند تلاش ميكنند؛ هم اعضاى دولت، هم بخصوص خود رئيس جمهور. اينها شب و روز ندارند؛ من مىبينم، من از نزديك شاهدم. اينها دائم مشغول كارند، مشغول خدمت و تلاشند. خب، اينها براى كشور خيلى باارزش است...»
چرا بعضيها سعي دارند باز هم جريان انحرافي را تبديل به
مسألهي اصلي كشور بكنند! حرف نگارنده اين نيست كه به كلي جرياناتي نظير اين را به
فراموشي بسپاريم، نه، بلكه بحث بر سر اين است كه درجه اهميت آن را بيش از حد بالا نشان ندهيم.
اين جريان هم مانند همهي جريانات انحرافي ديگر با درايت رهبري و هوشياري مردم
تمام خواهد شد و از بين خواهد رفت اما ما مسائل خيلي مهمتري در پيشرو داريم. بحث
موج بيداري اسلامي، موضوع كوچكي نيست كه متأسفانه هنوز در مقابل آن هيچ كاري انجام
ندادهايم. همين چند روز پيش بود كه استاد بزرگوارم جناب پناهيان پيشنهاد دادند كه
بچه مذهبيها بايد فضاي سايبر را با تحليلها و اخبار خود در اين مورد پر كنند و
خبر آن را به گوش همهي مردم جهان برسانند. همواره يكي از بخشهاي مهم سخنرانيهاي
سيدنالقائد در اين چند ماههي اخير اختصاص به همين موضوع داشت. اما ما چه كردهايم؟ جهان اسلام بيدار شده است و غرب در
بدترين شرايط تمدني خود قرار دارد. زمزمههاي فروپاشي تمدن اومانيته و ليبرال
سرمايهداري غرب و محور اصلي آن، ايالات متحده به گوش ميرسد. حالا بماند دغدغههايي چون نهضت توليد علم و جنبش نرمافزاري، الگوي
اسلامي- ايراني پيشرفت، مبارزه با باندهاي فساد و ايجاد جنبش مطالبهي مردمي در
جهت تحقق عدالتخواهي كه همواره رهبري بر آنها تأكيده كرده و هنوز نيمه كاره ماندهاند. اما
ما نشستهايم و
دست رو دست گذاشتهايم و هي خبر آپ ميكنيم كه فلان «كس»ك در مورد فلان
شخص چه
گفته است. ديروز كلّ فضاي خبري شده بود اين موضوع كه آيا رئيسجمهور به
جلسهي دولت ميرود يا نه. با نمايندگان مجلس مصاحبه كردند، يادداشتها و
تحليلهاي مختلف نوشتند و هي بر هيزم اين آتش دميدند. گويا كساني خوششان
ميآيد كه براي مردم به هر طريق ممكن كه شده اثبات كنند فلان شخص، ضد ولايت
است. بعضي از سايتها فقط كارشان شده خبر زدن در مورد جريان انحرافي. اما
باور كنيد گر رهبري گفتند فلان موضوع مسألهي اصلي نيست، يعني واقعا
مسألهي اصلي نيست. چرا كه فرجام اين جريان مشخص است. تجربه نشان داده كه
هر فرد و
گروه و جرياني كه بخواهد در مقابل ولايت قرار بگيرد به سرعت توسط خود مردم
محو خواهد
شد. چه آن فرد و جريان از نوع اصلاحطلب باشد چه اصولگرا. چه نخستوزير
باشد چه
رئيسجمهور. و چه حتي مثلا استوانهي نظام.
پس بياييد به جاي اين مسائل به موضوعات اصلي بپردازيم. بياييد مانند همهي انسانهاي بزرگ تاريخ كه با موضعگيريهاي درست و به هنگام خود به عنوان نماد و الگو به جامعه معرفي شدهاند ما هم در حوزهي كار خود به الگو و نمادي جديد تبديل شويم. روي سخنم با رسانهها و سايتهاي ولايي است نه با ديگران كه ما را اصلا با آنان كاري نبوده و نيست، اما رسانههاي ولايي اگر ميخواهند ولايي بمانند چارهاي ندارند جز اينكه در مسير ولايت حركت كنند.
محمد پورغلامي