598 به نقل از جهان: عده ای در اردوگاه اصلاحات طی ماه
های اخیر به صحنه آمده و با گرمتر شدن تنور انتخابات به بیان اعترافاتی
پیرامون گذشته این جریان سیاسی می پردازند.
این اقدام آنها که در ظاهری
روشنفکرانه انجام می شود اما حاوی این قصد و نیت است که بستر لازم برای
بازگشت محترمانه اصلاحات به عرصه سیاسی کشور بدون هیچگونه عذرخواهی از
گذشته فراهم شود.
نشریه اصلاح طلب مهرنامه در شماره بهمن ماه خود
گفتگوهایی را با ماشاءالله شمس الواعظین و حمیدرضا جلایی پور (سردبیر و
مدیر مسئول روزنامه اصلاح طلب جامعه) انجام داده است که در پرونده ای با
عنوان "آشتی روزنامه نگاری و روشنفکری" منتشر شده اند.
در لابه لای این
گفتگوها به نکته های جالبی در زمینه ماهیت واقعی چهره هایی مثل محسن
سازگارا و یا نگرش های اقتصادی لیبرال اصلاح طلبان اشاره شده است.
در ادامه بخشی از گفتگوی ماشاءالله شمس الواعظین درباره سازگارا و ماهیت او را می خوانید.
این صحبت ها سال ها پس از مهاجرت سازگارا به خارج از کشور و پیوستن او به اپوزیسیون سیاسی بیان می شوند.
شمس الواعظین: می گفتند
ایشان(سازگارا) مدیر خوبی نیست. تنوع کار در نهادهای ناموفق در پرونده
ایشان زیاد بود. به طنز می گفتند ایشان کلکسیون ناکامی ها را در پرونده خود
دارد. شرکت های ناموفق زیاد داشت. به همین علت نیز آنها می گفتند همین
ناکامی ها باعث می شود کار شما را نیز به ناکامی بکشاند. اما من استدلال
دیگری داشتم. می گفتم من با ایشان کار نکردم. اگر کار بکنم و ببینم چنین
اتفاقی ممکن است رخ بدهد مسیرم را از ایشان جدا می کنم.
چرا آقای سروش آقای سازگارا را به عنوان مدیر عامل برگزید؟
اینها دست پخت دکتر سروش و آقای دکتر جلائی پور بود.
جلائی پور که از پایان تحصیلات خود از انگلستان به تهران آمده بود نسبت به
شخصیت ها و افرادی که در حلقه کیان بودند اطلاعات کافی نداشت ولی به دکتر
سروش به دلیل علاقه و همچنین سابقه قدیمی ایمان زیادی داشت و خب دم دست
دکتر سروش، شخصی به نام محسن سازگارا حضور داشت که بالاخره سوابق مدیریتی
داشت. ایشان احساس می کرد سازگارا مرد خیلی خوبی برای مدیریت این شرکت و
پروژه است.
بنابراین حضور سازگارا همان ابتدا موجب یک شکاف شد. من به
حرف دکتر سروش توجه کردم و دوستان دیگر مانند اکبر گنجی و برخی دیگر در طرف
دیگر قرار گرفتند. وقتی در ماه خرداد این مساله را دکتر سروش مطرح کرد تا
انتشار روزنامه، زمان زیادی داشتیم. واقعیت را بخواهید من چاره ای جز پذیرش
این پیشنهاد به لحاظ اخلاقی نداشتم ضمن آنکه خودم نیز می خواستم یک
ژورنالیسم مسوول در مطبوعات ایران ظاهر شود و این جایگاه را من در روزنامه
جامعه می دیدم.
... مباحثی که مطرح کردید عمدتا مسایل خارجی و مشکلاتی بود که از خارج
از روزنامه وارد می شد در درون ساختار روزنامه و بین اعضا مشکلی داشتید؟
من از مدیر عامل شروع می کنم یک روزی به دوست عزیزم
آقای تهرانی که مدیر عامل مجله کیان بود زنگ زدم و گفتم نسبت به قضاوت
اولیه ام در ارتباط با آقای سازگارا عذرخواهی می کنم گفتم حرف شما درست
بود.
بعد از چه مدتی به این نتیجه رسیدید؟
بعد از آنکه 60 شماره از جامعه منتشر شده بود.
مشکل ناشی از چه بود؟
کاملا
اقتصادی بود. به آقای تهرانی گفتم من که حاضر بودم تا جهنم با آقای
سازگارا بروم. حالا تا میدان هفت تیر حاضر نیستم بروم. ما به سمت جایگزینی
ایشان حرکت کردیم. موضوع را با دکتر سروش در میان گذاشتم. به ایشان گفتم
آقای دکتر مشکلات این آقا را شمس الواعظین به شما می گوید. روزنامه جامعه
را مثل نون بربری داغ می بردند. پس ما نباید با بحران اقتصادی مواجه باشیم.
برگردان مالی نداشتید؟
خیلی بد. با مشکل مواجه شدیم.
چرا؟ تیراژ که بالا بود فروش هم خوب بود.
در
هزینه های جاری آقای سازگارا دچار یک ولنگ و بازی بسیاری شده بود ما بعدها
به مسائلی پی بردیم که علاوه بر آنکه ادعای برخی از دوستان کیان را تایید
می کرد احتمال صحت ادعای ما را نیز افزایش می داد. مدیریت ایشان کاملا
ناموفق بود. بعدها دیدیم که کارمندان اداری ما برای
به استخر رفتن خودشان با هزینه روزنامه آژانس می گرفتند یا مسایلی از این
دست که هیچ توجیه مالی نداشت قراردادهای کلان برای یک ناهار و شام ساده
روزنامه.
قراردادهای جانبی با خود روزنامه بسته بودند که یک
شرکتی ایجاد کنند تا کاغذ به روزنامه بفروشد و 10 درصد سود ببرد. خود آن
شرکت ها را آقای سازگارا راه اندازی کرده بود حساب کنید 10 درصد سود کاغذ
برای روزنامه ای که نیم میلیون تیراژ داشت خیلی مبلغ هنگفتی و زیادی می شد
ما در داخل فقط مشکل بحرانی مدیریتی داشتیم زمانی که جامعه در سال 77
توقیف شد ما 127 میلیون تومان ضرر دادیم و این حاصل مدیریت آقای سازگارا
بود.
***
به
گزارش جهان، حمیدرضا جلایی پور نیز که در این گفتگو بعنوان مدیر مسئول
روزنامه جامعه شرکت کرده است در بخشی از مصاحبه درباره نگرش های اقتصادی
اصلاح طلبان اینگونه اعتراف می کند:
من معتقد به
رادیکالیزم نبودم. اصلا رادیکال نبودم. همیشه می گفتم دولت فی نفسه که بد
نیست مخصوصا مملکت بورکراسی می خواهد. مملکت امنیت و پلیس می خواهد. به این
معنا من آدم رادیکال نبودم. پس من آن نگرشی که می خواهد همه چیز را بزند
اصلا قبول نداشتم و ندارم لذا برای همه مهم بود که یک عده افراد اصلاح طلب
به مجلس بروند و معضلات جامعه را به صورت اصلاحی و غیر رادیکال پیگیری
کنند.
در نکته بعدی من معتقدم جامعه مدنی
واقعا مهم است اما فقط این نبود ما غفلت هایی داشتیم بعدها که جامعه را ورق
می زدم و خصوصا از سال 84 به بعد فهمیدم. ما اصلاح طلبان یک چیز خیلی مهم
را خوب ندیده بودیم. ما 10 میلیون نفر با شرایط دشوار اقتصادی در این جامعه
داریم و آنها را اصلا ندیده بودیم.
پس
انتقاد بزرگی که به دوره اصلاحات هست این است که دولت خاتمی و مجلس ششم و
روزنامه های اصلاح طلب یک طرح رفاه اجتماعی موثر برای این 10 میلیون نفر
نداشتند. اگر چه من اعتقاد دارم مجموع کارنامه اقتصادی دولت خاتمی برای
فقرا به مراتب کارنامه ای درخشان تر از کارنامه منفی دولت نهم و دهم است!