به گزارش فارس، اگر سری به محله دزاشیب تهران بزنید، در همان ابتدا با صحنهای روبه رو میشوید که نمیتوانید از کنار آن بیتفاوت عبور کنید. در ابتدای این محله، مردی را میبینید که روی تخت دراز کشیده است و در حالت درازکش روی بوم نقاشی میکند و همین موضوع توجه شما را جلب خواهد کرد.
جهانبخش صادقی را همه مردم محله دزاشیب و شاید نیاوران میشناسند، او که ۳۸ سال پیش بر اثر حادثهای در سن ۱۶ سالگی قطع نخاع شده است، اکنون بیش از ۳۰ سال است که در این محله گالری با نام «ولیعصر» راهاندازی کرده است و به نقاشی کردن و آموزش آن به علاقهمندان مشغول است.
جهانبخش صادقی متولد ۱۳۳۵ در روستای «رستاق» شهر بافت کرمان است، او در سن ۱۶ سالگی در شب تولد امام حسین (ع) که برای چراغانی کردن محله ناصری کرمان مشغول ریسه کشیدن بود، اتومبیلی که رانندهاش از حالت طبیعی خارج بود با او برخورد میکند و جهانبخش در این حادثه از مهره ۷ گردن دچار شکستگی میشود. از این پس او یک معلول ۸۵ درصد میشود که نزدیک به ۹۰ درصد از کار افتاده است. او بارها برای معالجه به بیمارستانهای مختلف مراجعه میکند و سرانجام پزشکان به او میگویند که باید با وضعیت جدید خود کنار بیایی. باور این موضوع برای جهانبخش نوجوان بسیار سخت و ناگوار بود و تا مدتها با خود کلنجار میرفت تا این که سرانجام به این نتیجه میرسد که این وضعیت جدید زندگی اوست و باید با آن کنار بیاید.
جهانبخش درباره چگونگی گرایش یافتن خود به سمت هنر نقاشی میگوید: «در مدت زمانی که در بیمارستان بستری بودم، دانشجویان رشته هنر به این بیمارستان آمد و شد داشتند و من از طریق آنها با نقاشی آشنا شدم و چگونه نقاشی کردن را از آنها یاد گرفتم. پس از آن از طریق استاد «مسعود کرمی» هنرمند نقاشی که خود از ناحیه پاها و دستها دچار معلولیت بود، نقاشی را حرفهایتر دنبال کردم. در این زمان، نقاشی کردن بهترین شیوهای بود که میتوانستم خودم را سرگرم کنم و اکنون این سرگرمی به حرفه من تبدیل شده است و بیش از ۳۰ سال است که نقاشی میکنم،بیش از ۲ هزار تابلو نقاشی کشیدهام و بیش از ۱۲۰ هنرجو دارم.»
دیوار گالری او پر از نقاشیهای رنگ و وارنگی است که همه به سبک رئال کار شدهاند و پر از تصاویر گلهای زیبا، خانههای روستایی، زندگی و آداب و رسوم مردم ایران است.
* نخستین نقاشی که روی بوم کشید…
صادقی به نخستین نقاشی که روی بوم کشیده است در گوشهای از گالریاش اشاره میکند، این نقاشی که چوپانی را در حال نیزدن به تصویر کشیده است ابعاد کوچکی دارد و خیلی ناشیانه طراحی شده است، اما جهانبخش آن را به دیوار زده است تا همیشه نخستین کارش را که به یاد روستا کشیده است جلو چشمش داشته باشد.
صادقی درباره چگونگی نقاشی کشیدنش میگوید: «قلم مو را با دو دست میگیرم، به سمت راست دراز میکشم و سهپایه نقاشیام نیز متحرک است و میتوانم به راحتی آن را بالا و پائین کنم.»
او میگوید که همه محله دزاشیب تهران او را میشناسد و همه کسانی که عصر روزهای تابستان از آن محله عبور کنند او را خواهند دید که بیرون گالریاش مشغول نقاشی است.
از او درباره این کارش میپرسم که چرا بیرون گالری نقاشی میکند، میگوید: من به دلیل مشکلات جسمی که دارم نمیتوانم از کولر و وسایل خنک کننده دیگر استفاده کنم بنابراین تا زمانی که بیرون آفتاب باشد داخل خانه با دستمال خیس خودم را خنک میکنم و عصرها که هوا کمی خنکتر میشود بیرون گالری میروم و در هوای خنک بیرون به کارم ادامه میدهم.»
شاید همین مشکل او که باعث میشود او مجبور باشد در بیرون از گالریاش
نقاشی کند، باعث شده است تا همه کسانی که از این محله عبور میکنند در
عصرهای تابستان او را ببینند و بخواهند از نزدیک با او و کارش آشنا شوند.
حتی بسیاری از مسئولان مملکتی و میهمانان خارجی آنها که از این محله عبور
میکنند نمیتوانند از کنار این هنرمند بیتفاوت عبور کنند و لحظاتی را
با او میگذرانند.
صادقی به سبک رئال نقاشی میکند و آثارش ما را به یاد آثار هنرمند فقید کاتوزیان میاندازد.
البته صادقی میگوید که استاد کاتوزیان بارها به دیدن او و آثارش آمده است و او را برای ادامه کارش تشویق کرده است.
علاوه بر استاد کاتوزیان، محمود فرشچیان و دیگر هنرمندان نقاش نیز به دیدن او آمدهاند.
از میان سران کشورهای مختلف نیز بازدیدکنندگانی داشته است که دبیر کل سابق سازمان کنفرانس سران کشورهای اسلامی، سفیر لبنان، گابن، ساحل عاج و … از آن جملهاند و از میان دولتمردان ایرانی هم رئیس جمهور سابق ایران، دکتر ولایتی مشاور امور بینالملل مقام معظم رهبری، علیمحمد بشارتی وزیر اسبق، علی یونسی وزیر اسبق اطلاعات به دیدن این هنرمند و آثارش آمدهاند اما در چند سال گذشته هیچ مسئولی از او یاد نکرده است و به دیدن او نرفته است.
جهانبخش صادقی بیش از ۹۸ ورکشاپ داخلی و خارجی برگزار کرده است و بارها در کشورهای کویت، قطر، امارات متحده عربی، سوریه و لبنان و همچنین شهرهای مختلف ایران نمایشگاه برگزار کرده است.
صادقی که مشتریان خاص خود را نیز دارد و به او کارهایی را سفارش میدهند درباره فروش آثارش میگوید: «آثارم مشتری دارد و بسیاری از توریستهای خارجی که به دیدن من میآیند سفارش تابلوهایی با تصاویری از فرهنگ و آداب و سنن مردم ایران را میدهند.»
* اهدای نقاشی تصویر ۱۱۰ شهید لبنان به سیدحسن نصرالله
او همچنین تصاویر شهدا را نیز با اعتقاد نقاشی میکند و بابت این کارش هیچ هزینهای دریافت نمیکند. صادقی تاکنون تصویر ۱۱۰ شهید لبنان را نقاشی کرده است که به دفتر سیدحسن نصرالله و گروه مقاومت حزبالله لبنان هدیه داده است.
او سه بار با سیدحسن نصرالله دیدار کرده است و بابت نقاشیهایی که از شهدای لبنان کرده است و نمایشگاههای طولانیمدتی که در این کشور برپا کرده است، تقریباً همه مردم لبنان او را میشناسند.
صادقی در این سفرهایش به آرزوی دیرینه خود نیز رسیده است که دراین باره میگوید: «همیشه آرزو داشتم به سوریه مشرف شوم و به زیارت حضرت معصومه (س) بروم و بالاخره در مدت زمان ۹ سال خداوند ۴۴ بار توفیق زیارت حرم حضرت معصومه(س) را نصیب من کرد.»
او روحیه بسیار قوی و با نشاطی دارد و آرامش خاصی در چهرهاش دارد و از این وضعیت جسمی خود کاملاً راضی است و میگوید: «من نگران وضعیت خاص خودم نیستم و فکر میکنم خواست خدا بوده است و اگر خداوند به دیگران سلامت جسمانی داده است به من روحیه بسیار خوب و تحمل بالا عنایت کرده است.»
* زندگی هیچ گاه منتظر ما نمیماند
او اکنون غیر از نقاشی کردن و آموزش نقاشی، برای سخنرانی با موضوع
تقویت روحیه بیماران،جانبازان و معلولان و همچنین زندانیان نیز دعوت
میشود که به خوبی از پس آن برمیآید.
به گفته خودش توانسته بسیاری از افراد افسرده و ناامیدی که فکر خودکشی را
در سرشان میپروراندند، با صحبتهایش آرام کند و به زندگی تازهای همراه با
امید بازگرداند.
بسیاری از کسانی که برای تقویت روحیه به او مراجعه میکنند،معلولان و خانوادههای آنها هستند.
صادقی میگوید: «ما باید با واقعیت زندگی کنیم، واقعیت زندگی من است که
باید روی این چرخ که ۳۹ سال زندگی کردهام باز هم زندگی کنم اما به هر حال
تحمل این شرایط با امید و اعتقاد به خداوند میسر میشود و به خاطر
تواناییهای دیگری که خداوند در وجود من گذاشته مثل توانایی، دیدن، شنیدن،
نقاشی کردن و تحمل شرایط سخت باید شکرگذار باشم.»
او معتقد است: «زندگی هیچ گاه منتظر ما نمیماند و ما باید همیشه از فرصتهای اندکمان استفاده کنیم.»
صادقی در یکی از سفرهایش با پروفسور عربستانی «محمدحمود الطریقی» آشنا میشود که دفتر حمایت از معلولان در لبنان،امریکا و عربستان دارد. او از صادقی خواسته است تا در ازای همه امکانات رفاهی و مالی برای جامعه معلولان به نام عربستان خدمت کند اما او نپذیرفته و اعلام کرده بود که من هر کاری که انجام میدهم میخواهم به نام کشورم ایران باشد.
* مشکلی غیر از مشکلات جسمانی…
اما این هنرمند فعال و پرکار این روزها دچار مشکلی غیر از مشکلات جسمانی شده است. خانه و گالریای که اکنون در اختیار دارد، ۳۰ سال پیش از سوی بنیاد مستضعفان و جانبازان در اختیار او قرار گرفته است و بابت آن اجاره پرداخت میکند، در این مدت او این خانه و گالری را به منظور وضعیت خاص جسمانی خودش مناسب سازی کرده است که بتواند به راحتی از خانه به گالری رفت و آمد کند.
این خانه و گالری ۸ سال پیش از طریق مزایده فروخته شده است و خریدار آن سعی دارد تا این هنرمند را از خانه و محل کارش بیرون کند اما تاکنون به دلیل مشکلات قانونی نتوانسته است و همین مشکلات باعث شده است تا آرامش از این هنرمند سلب شود.
او درباره این مسئله که اکنون تنها دغدغه او در زندگی است میگوید: «خانهام ۶۰ متری است و گالریام که محل کار و آموزش نقاشی است حدود ۴۰ متر است که برای وضعیت خاص من مناسبسازی شده است و در این محل به راحتی میتوانم کار و زندگی کنم، اما مدتی است که آرامش ما برهم زده شده است و شخص خریدار میخواهد خانه و گالری را بگیرد. این خانه از طریق بنیاد به من اجاره داده شده است و من بابت این مکان اجاره ماهیانه پرداخت میکنم.»
وی میافزاید: « این محل ۲۱۸۰ متر در مجموع مساحت دارد که تنها ۱۰۰ متر آن شامل خانه و گالری در اجاره من است و شخص خریدار قصد دارد با تحت فشار قرار دادن من همه این مکان را بگیرد. اما من سالها در این محله زندگی کردهام و تمام کسانی که من را میشناسند از طریق همین گالری بوده است و اکنون چگونه میتوانم به مکان دیگری بروم که بتوانم کار کنم.»
صادقی میگوید: «من به همراه اعضای خانوادهام شامل خواهران و برادرم ۱۴ نفر هستیم که در این مکان زندگی میکنیم و حدود ۱۵۰ نفر با من و شغل من در ارتباط هستند که اگر مکانم را تغییر دهم همه این افراد دچار مشکل میشوند.»
صادقی میگوید: «به لحاظ قانونی خریدار تنها میتواند خانه را از من
بگیرد اما گالری را نمیتواند، با این حال آن چه تاکنون موفق شده است از
من بگیرد، آرامش من است و من میخواهم که هر چه زودتر تکلیفم روشن شود و
آن چه را قانون مشخص کرده است زودتر اجرایی شود.»
او در پایان تأکید میکند: «آن چه برای من مهم است امید و توکل به خداوند است.»