598: در روزگاری که ساختار دو قطبی حاکم بر جهان، کشورها را به دو بخش بلوک شرق به سرکردگی شوروی سابق و بلوک غرب زیر چتر آمریکا تقسیم کرده بود و تمامی کشورها، برای ادامه حیات خود مجبور به پذیرش استیلای یکی از دو قطب آمریکا و شوروی- سابق- بودند، پیروزی انقلاب اسلامی معادله قدرت را در منطقه خاورمیانه برهم زد و با ارائه گفتمان جدید، بلوک سومی به عنوان بلوک کشورهای مسلمان با گفتمان اسلامی و حاکمیت ولایت فقیه بر آن، با محوریت خاورمیانه و مرکزیت ایران اسلامی در عرصه مناسبات و روابط سیاسی جهانی را شکل داد.تحقق پیش بینی حضرت امام خمینی (ره) در مورد فروپاشی شوروی، جهان را وارد مرحله ی جدیدی نمود.
قطع رابطهی سیاسی ایالات متحدهی آمریکا با جمهوری اسلامی ایران، 5 ماه پس از تسخیر لانهی جاسوسی در 20 فروردین 59 آغازگر عصر جدیدی در تاریخ ایران و پایان بخش رابطهی استعماری آمریکا باکشور ما بود. حضرت امام(ره) در پیامی غرورآفرین به ملت ایران، این قطع رابطه را به فال نیک گرفتند و آن را منشأ برکات فراوان برای ملت ایران دانستند.
پس از قطع رابطه، خصومت آمریکاییها با ملت ایران ابعاد گستردهتری یافت و هر روز بر دامنهی فشارها و دشمنیها افزوده شد. آمریکابه خصوص پس از فروپاشی شوروی، در جهان تک قطبی که حالا خود را همه کاره جهان می دانست، شکل گیری بلوک کشورهای مسلمان با ام القرایی ایران اسلامی را برنمی تابید و به هر کاری که بتواند حاکمیت اسلام و نظام جمهوری اسلامی را ساقط و دگرگون کند، دست زد.
البته لازم به ذکر است قبل از فروپاشی شوروی ، به دلیل اینکه ایران نقش ژاندارم منطقه را برای آمریکا بازی می کرد و از این رهگذر نقش کانونی و حیاتی برای این کشور داشت،اقداماتی صورت داد که بارزترین آن شکل دادن جنگ تحمیلی و ترور چهره های شاخص نظام جمهوری اسلامی ایران همچون شهید مطهری، شهید بهشتی و دیگران بودند و بعد از ناکامی در جنگ و به زانو در آوردن اراده ملت ایران سعی بر تحریک مخالفین و خلق فتنه های مختلف همچون78 و 88 و کمک به تحرکات تجزیه طلبانه و تروریستی، تحریم اقتصادی و بلوکه کردن میلیاردها دلار دارایی ملت ایران، تهاجم و ناتوی فرهنگی، جنگ نرم دست زد ، اما نهایتاً طرفی از آن نبست.
در طی این سال ها همواره مباحثی حول محور مذاکره بین طرفین صورت گرفته است ولی به دلایل متعدد این کار محقق نشده است. دلیل این امر را بیش تر در ساختار حاکم بر جمهوری اسلامی ایران می توان جست و جو نمود، چرا که ایران به عنوان یک کشور اسلامی با شعار حمایت از مظلومان جهان و مبارزه با استکبار کاملا با ساختار و سیاست ها ایالات متحده در جهان مخالف است و به نوعی با هم در تقابل ایدئولوژیک هستند. برخی اتفاقات مهم بین ایران و آمریکا از زمان قطع رابطه تا به حال به شرح زیر است:
اولین مذاکره ایران و آمریکا با وساطت الجزابر بود که باعث آزادی گروگان های آمریکایی شد، ولی،آمریکا به تعهداتی که در بیانیه الجزایر داده بود،مثل؛ لغو تحریم ها، پرداخت دارایی های شاه معدوم به ایران عمل نکرد و حتی در این زمان با پیش گرفتن استراتژی مهار، حمایت از صدام را در دستور کار خود قرار داد.ماجرای مک فارلین ، شدت استیصال آمریکایی ها در برقراری رابطه با ایران را نشان داد و جز رسوایی، چیز دیگری برای مقامات آمریکایی به بار نیاورد.
روی کار آمدن تجدید نظرطلبان در دوم خرداد، جرقههای امید آمریکا را بار دیگر شعله ور کرد. مواضع مداراجویانه و طرح گفتوگوی تمدنهای خاتمی، وابستگی فکری برخی از گروههای دوم خردادی به آمریکا، قرار گرفتن مهاجرانی «طراح مذاکرهی مستقیم» در کابینهی اصلاحات، اعترافهای برخی مقامهای آمریکایی و ابراز تأسف «مادلین آلبرایت» از کودتای آمریکایی 28 مرداد! (و نه هزاران اقدام براندازانهی آمریکا در طول سالهای پس از انقلاب) بحث رابطه با آمریکا را به یکی از داغترین مباحث در دولت اصلاحات تبدیل کرد.
پس از عصر اصلاحات هم، مذاکره بر سر عراق و روی کار آمدن باراک اوباما و درخواست مستقیم با ایران، بار دیگر بحث برقراری رابطه ایران و آمریکا را به صدر تحلیل های سیاسی روز نشاند.پس از انتخابات 2012 آمریکا و انتخاب مجدد اوباماو تغییر کابینه، جان کری،وزیر امور خارجه این کشور خواستار مذاکره مستقیم با ایران شده است.
ولی فارغ از این رویدادها ، مهم ترین نکتهای که اختلافات ایران و آمریکا را همواره در طول سه دهه دامن میزند، اختلاف در دیدگاههاست. دیدگاه آمریکا براساس منافع ملی این کشور شکل میگیرد. تعریفی که آمریکا از منافع ملی خود دارد، با تعریفی که ایران از منافع ملی دارد، متفاوت است. ایران بیشتر در تعریف از منافع ملی، مسائل ایدئولوژیک و اسلامی را مطرح میکند؛ در حالی که آمریکا منافع ملی خودش را براساس اقتصاد و آنچه که تامینکننده رفاه عمومی مردم این کشور است، میداند.
طبیعتا این دو دیدگاه با یکدیگر تفاوت میکند. به عنوان مثال آمریکا بحث کنترل اقتصاد و نظم جهانی را مطرح میکند؛ در حالی که جمهوری اسلامی دفاع از مردم لبنان یا فلسطین در منطقه یا مردم میانمار در جهان و دفاع از مستضعفان را بر اساس آموزه های قرآنی لازم میداند. آمریکاییها مدافع رژیم صهیونیستی هستند؛ در حالی که جمهوری اسلامی وجود این رژیم را مانعی در مسیر خود میداند.
پس این مصادیق که به دنبال دیدگاههای یاد شده مطرح میشود، این دو کشور را از یکدیگر دور میکند. به عبارت دیگر ایالات متحده آمریکا، استراتژی کلان خود را به عنوان قدرت برتر جهانی با این ایده که منطقه خاورمیانه را تحت کنترل خود دربیاورد و خاورمیانه بزرگ را تعریف کند، مطرح میکند، در حالی که جمهوری اسلامی این احاطه و تسلط را مخل موازین و امنیت خود میداند و این موضوعات دو کشور را از یکدیگر دور میکند.
از زمان قطع رابطه آمریکا با ایران تا به امروز،مهم ترین موانع برقراری رابطه بین طرفین،فاکتورهای مذکور بودند،اگرچه با توجه به رخدادهای مختلف در عرصه سیاست در خاورمیانه و جهان،این تقابل در حال افزایش است،که مثال بارز آن تحولات خاورمیانه ای است که ایران و آمریکا بر سر آن ،اختلاف بسیاری دارند.
از طرفی هم،محور قرار گرفتن ایدئولوژی برای ایران در تعاملاتش با کشورهای دیگر،عاملی است که نمی توان به راحتی از آن عبور کرد ، تردیدی نیست که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران برخاسته از مبانی فکری اسلام است لذا با توجه به اسلامی بودن انقلاب و جهان شمولی بودن این مکتب، سیاست خارجی کشور نمیتواند خود را در محدوده ی اهداف ملی و یا حتی منطقهای محبوس نماید و با توجه به این رسالت مهم و غیر قابل تغییر سیاست خارجی جمهوری اسلامی از نظر فکری و ایدئولوژیک باید سیاستی پیشرو، فعال و پویا باشد. و این تناقضی مهم با سیاست های آمریکاست.
نکته ی مهم اینکه، در جمهوری اسلامی ایران، تصمیم برای مذاکره و برقراری رابطه با آمریکا در اختیار رهبری است؛ چرا که بر اساس قانون اساسی، مصلحت کلی نظام در اختیار ایشان می باشد. مواضع ایشان نیز در طول این سال ها به دلیل رفتارهای استکباری و ظالمانه آمریکا همواره ثابت و مشخص و روشن بوده است.
مقام معظم رهبری همواره اهداف شوم آمریکا را از برقراری رابطه با ایران تبیین کرده اند؛ جلوه دادن شکست قطب اسلام در برابر استکبار و ایجاد یأس در بین ملتهای مستقل جهان و تابوشکنی از آرمان استکبارستیزی و استقلال طلبی انقلاب اسلامی، قبح زدایی و تطهیر چهرهی شیطانی آمریکا، تثبیت ابرقدرتی آمریکا و نظام تک قطبی، نمایاندن چهرهای صلح طلب از ایالات متحده در افکار عمومی جهان، امتیازگیری از نظام جمهوری اسلامی و ایجاد اختلافهای داخلی در میان مسؤولان کشور و تأمین منافع داخلی، از مهمترین اغراض شیطان بزرگ از طرح موضوع برقراری رابطه با ایران و پرداخت رسانهای آن است که رهبری همواره در بیانات خود بدان تاکید کردند.
مقام معظم رهبری در دیدار دانشجویان استان یزد در 13/10/1386 در باب رابطه ایران و آمریکا فرمودند:یکى از سیاستهاى اساسىمان قطع رابطهى با آمریکاست. هرگز هم نگفتیم ما تا ابد قطع رابطه خواهیم بود؛ نه، هیچ دلیلى ندارد که تا ابد قطع رابطه با هر کشورى، با هر دولتى داشته باشیم. مسئله این است که شرائط این دولت به گونهاى است که رابطهى با او براى ما ضرر دارد. انسان رابطه را با هر کشورى به دنبال تعریف یک منفعتى ایجاد میکند؛ آنجائى که براى ما منفعت ندارد، دنبال رابطه نمیرویم؛ حالا اگر ضرر داشت، به طریق اولى دنبال رابطه نمیرویم.
مینشینند آقایان وراجى کردن و حرف زدن و استدلال کردن، که نبود رابطهى با آمریکا براى ما مضر است. نه آقا! نبود رابطهى با آمریکا براى ما مفید است. آن روزى که رابطهى با آمریکا مفید باشد، اول کسى که بگوید رابطه را ایجاد بکنند، خود بنده هستم.از سوی دیگر ایالات متحده همواره سعی نموده با دولتمردان ایرانی وارده مذاکره شود و این امر را هم با تغییر دولت های مختلف در ایران مطرح نموده است.
ولی به دلیل اینکه رهبری در این مورد براساس منافع ملت ایران، اشراف کامل داشته و اوضاع را به خوبی رصد می نمایند، همواره با بیانات روشنگرانه و بصیرت مندانه، مسئولان و مردم را از حیله ها و نقشه های شوم آمریکا آگاه می سازند.مثال بارز آن، اظهارات اخیر سیاستمداران تازه وارد آمریکا در مورد برقرای رابطه با ایران است، جان کری، وزیر امور خارجه جدید ایالات متحده در مورد مذاکره و برقراری رابطه با ایران اعلام آمادگی کرده و حتی زمان آن را در نشست ایران با کشورهای 1+5 در 8 اسفند در قزاقستان اعلام نموده است.
ولی مواضع صریح و قاطعانه رهبر معظم انقلاب در مورد اظهارات مقامات آمریکایی در مورد مذاکره با ایران، در دیدار با مسئولان نیروی هوایی ارتش در 19/11/1391 بیان گردید:مقام معظم رهبری با اشاره به طرح مجدد و مکرر آمادگی برای مذاکرهمستقیم با ایران از سوی مقامات آمریکایی فرمودند: این حرف البته تازگی ندارد و آنها در مقاطع مختلف، آن راتکرار کرده اند و ملت ایران در هر بار با توجه به اقدامات عملی امریکایی ها، دربارهسخنان آنها قضاوت کرده است.
مذاکره برای اثبات حسن نیت است، شما از سر سوءنیت دهها کار انجاممی دهید و بعد به زبان می گویید مذاکره! آیا ملت ایران می تواند باور کند که شماحسن نیت دارید؟ کشاندن جمهوری اسلامی به پای میز مذاکره برگ برنده مورد نیاز آمریکاییها ست، آنها می خواهند به دنیا بگویند حسن نیت دارند اما کسی حسن نیتی نمی بیند.
نکته مهم اینکه، اگر در بحث مذاکره شرایط عادلانه و برابر حاکم باشد و آمریکا در فکر ایجاد وابستگی و روابط استعمارگونه و القای گفتمان های دروغین خود به جهان نباشد انجام مذاکره میسر گردد، اگرچه باید گفت آمریکا با توجه به شرایط فعلی، به جای اعتمادسازی، سعی در خلق فتنه های مختلف همچون فتنه88 و ایجاد مشکلات و موانع اقتصادی از راه تحریم های بین المللی را در ایران ،در ذهن خود می پروراند.
سجاد مصطفی پور،کارشناسی ارشد روابط بین الملل
منبع:خبر گزاری دانشجو