کد خبر: ۱۱۳۳۱۸
زمان انتشار: ۱۲:۳۶     ۲۴ بهمن ۱۳۹۱
يشكسوت منتقد پرسپوليس گفت: «چهارده سال من براي پرسپوليس بازي كردم، كاپيتان بودم، گل زدم، قهرمان شدم ولي مثل شيريني تشويق نشدم!»

به گزارش 598 به نقل از جام ورزشي؛ بهروز رهبري‌فرد همچنان يكي از منتقدان مديريت فعلي باشگاه پرسپوليس است. كاستاكورتاي محبوب هواداران پرسپوليس وقتي مي‌شنود كه رويانيان در مراسم گلريزان فدراسيون زورخانه‌اي گفته: «ما لنگي هستيم!» حسابي دلخور مي‌شود و مديريت فعلي باشگاه را به باد انتقاد مي‌گيرد. سرعت حرف زدن و بيان كردن كلمات تند رهبري‌فرد تا حدي بود كه فرصت پرسيدن سوال كمتر پيش آمد:


* صحبت‌هاي رويانيان را در مورد «لنگ» شنيده‌اي؟


- وقتي يك نفر سواد ورزشي ندارد و اينطوري صحبت مي‌كند، ‌ديگر چه توقعي مي‌شود از بقيه داشت. خدا پدر آن كسي را بيامرزد كه پاي اين مديران را به فوتبال باز كرد. اينها بدون هيچ سواد فوتبالي و ورزشي وارد شدند و حالا هم مي‌بينيم كه چه بلايي سر فوتبال آمده. مگر مي‌شود كه مديرعامل پرسپوليس بگويد ما لنگي هستيم؟ مردم به خاطر پرسپوليس زجر مي‌كشند ولي اين آقا اين جمله‌ها را مي‌گويد تا اسم و عكسش چاپ شود. متاسفانه توي اين مدت هركسي مديرعامل پرسپوليس مي‌شود، عشق شهرت دارد. رويانيان مدام صحبت مي‌كند و مي‌گويد كه مي‌خواهيم چنين و چنان بكنيم. مدام از رابطه با آث.ميلان صحبت مي‌كند و قول‌هاي الكي مي‌دهد. آقاي رويانيان... اين مردم احتياجي به وعده‌هاي شما ندارند. اصلا هم نمي‌خواهند كه تو با آث.ميلان رابطه داشته باشي. لطفا پرسپوليس قهرمان را به جاي خودش برگردان. مردم قهرماني پرسپوليس را مي‌خواهند و كسي با آمدن باره‌سي به ورزشگاه ارضا نمي‌شود.


* اما پرسپوليس احتياج به كارها و برنامه‌هاي زيربنايي هم دارد.


- به خدا شما هم دلتان خوش است. كدام زيربنايي؟ تا الان مگر چه اتفاقي افتاده؟ آفتابه، لگن هفت دست ولي شام و ناهار هيچي! به خدا كسي حاضر نيست قهرمان شدن پرسپوليس را با آمدن باره‌سي و يا رفتن رويانيان به زورخانه عوض كند. اين آقا اگر هنر دارد حاشيه‌هاي پرسپوليس را اصلاح كند. برود دنبال مربي و پرسپوليس را از يازدهمي جدول نجات دهد.


* اما با آمدن يحيي وضعيت كمي بهتر شد.


- يحيي هم دو تا برد آورد و فكر كرد كه همه چي تمام است! فكر كرد بهترين مربي دنيا شده! يحيي بايد بداند كه اين بردها مقطعي هستند. ما از اين اتفاق‌ها توي فوتبالمان زياد ديده‌ايم. من از همان اول كه يحيي آمد گفتم كه نمي‌تواند كاري انجام دهد و هنوز هم همين را مي‌گويم. با اين همه بازيكن و شانسي دو تا برد آوردن كه اتفاق مهمي نيست. من با يحيي مشكل ندارم ولي پرسپوليس براي يحيي زود بود. او بايد هفت، هشت سال ديگر مربي پرسپوليس مي‌شد. چطور مي‌شود يك نفر را با دو سال مربيگري در ليگ يك و ليگ برتر سرمربي پرسپوليس كرد؟ همه اين مسايل برمي‌گردد به رويانيان... او مقصر است و چون فوتبالي نيست كسي را نمي‌شناسد. البته مي‌دانم كه بعضي از هواداران فكر مي‌كنند رويانيان مديرعامل خوبي است ولي با اين همه خرج و هزينه چه اتفاقي براي پرسپوليس افتاد؟ پرسپوليس دهه شصت مگر پول داشت كه آن فوتبال را بازي مي‌كرد؟ اين همه ريخت و پاش كردن كه هنر نيست! تازه هنوز معلوم نيست كه رويانيان مي‌تواند هزينه‌هايي را كه كرده پر كند يا نه. مي‌ترسم او هم برود و پرسپوليس را بدهكارتر كند.


* خيلي‌ها نگران اين قضيه هستند و نگرانند كه همين اتفاق قديمي براي پرسپوليس بيفتد!‌


- گفتم كه اين ريخت و پاش‌ها را بايد در يك جايي جواب داد. رويانيان كه مي‌رود تيم كهكشاني مي‌بندد، بايد بداند كه مردم قهرماني مي‌خواهند. چرا كي از اين آقا نمي‌پرسد چرا پول فوتبال، پرسپوليس و بيت‌المال را خرج عكس انداختن با امثال احسان حدادي و بهداد سليمي مي‌كند؟ آخر اينها براي پرسپوليس چه كار كرده‌اند و چرا بايد باشگاه پول اين تبليغات را بدهد. رويانيان بايد بداند كه مديريت فوتبال و خصوصا پرسپوليس به كسي وفا نمي‌كند. كاشاني كه بهتر و كم هزينه‌تر از رويانيان كار كرده بود را برداشتند و ميز و صندلي‌اش را تحويل داد. گنده حرف زدن راحت است ولي وقتي امثال رويانيان پرسپوليس را ترك مي‌كند معلوم مي‌شود كه در اين باشگاه چه كار كرده‌اند.


* توي چند روز اخير تشويق سعيد شيريني به يكي از سوژه‌ها و حواشي پرسپوليس تبديل شده بود.


- والا چهارده سال ما براي پرسپوليس بازي كرديم و اين اتفاق‌ها برايمان نيفتاد. توي اين چهارده سال من براي پرسپوليس بازي كردم، كاپيتان بودم، گل زدم، قهرمان شدم ولي مثل شيريني تشويق نشدم! حالا هم يك خواسته بزرگ دارم و دوست دارم كه شيريني را از نزديك ببينم.


* اما تو كه با شيريني...


- دوست دارم يك روز از نزديك شيريني را ببينم و رمز موفقيت او را بپرسم. آخر چطور مي‌شود كه يك نفر توي چند ماه اينقدر محبوب شود؟‌ چطور مي‌شود يك نفر تا حالا پايش را توي استاديوم نگذاشته باشد و تا اين حد طرفدار داشته باشد؟‌ يكي مثل شيريني تا حالا به استاديوم نرفته و تا قبلش فقط از طريق تلويزيون بازي‌ها را ديده. چطور مي‌شود يك نفر بازي‌ها رو توي تلويزيون ديده و طرفدار داشته باشد؟ به‌هرحال اميدوارم شيريني من و بقيه پيشكسوت‌ها را راهنمايي كند تا يكي مثل رهبري‌فرد كه چهارده سال سابقه پرسپوليسي دارد مثل او تشويق نمي‌شود.


* البته علي پروين هم در زمان شما خوب تشويق مي‌شد.


- داستان علي پروين كه خيلي جالب بود. سال 75 و 76 كه پروين اصلا توي فوتبال هم نبود، تشويق مي‌شد! ما مي‌رفتيم استاديوم و بازي مي‌كرديم ولي تا گل مي‌زديم مي‌گفتند: «حمله حمله تيم پروين» آن زمان هم يكسري خيلي خودجوش بعضي‌ها را تشويق مي‌كردند... درست مثل همين ماجراي شيريني! ما اين قصه‌ها را توي استيل‌آذين هم ديديم. آنجا هم پروين خيلي خوب تشويق مي‌شد. فقط توي همان دوره حسين شلغم بود كه بقيه را هم يك كمي تشويق كردند. اين داستان‌هاي فوتبال ما ادامه دارد و توي بقيه ماجرا هم هست. مثلا توي مربي‌ها!


* چطور؟


- هجده تا تيم ليگ برتري داريم كه بيست و سه مربي بين آنها پخش مي‌شوند! يعني اين بيست و دو، سه تا مربي مدام توي اين تيم‌ها مي‌چرخند! مثلا طرف توي بافق يزد بدترين نتيجه را گرفته ولي سرمربي يك تيم ليگ برتري شده! باور كن 80 درصد اين مربي‌ها هم دلال هستند و دستشان يك جايي بند است.


* مثال هم مي‌زني؟


- مثالش يعني وينگو بگوويچ! اين آقا سال‌ها پيش سرمربي پرسپوليس بود و آنقدر ضعيف كار كرد كه اخراج شد. حالا چه اتفاقي افتاده كه دوباره آمده تا به پرسپوليس كمك كند؟ اينها مربوط به بده و بستان‌هاي يحيي و وينگو مي‌شود. رويانيان اگر فوتبالي بود اين دلال را به پرسپوليس نمي‌آورد. من فوتبالي هستم و مي‌دانم پشت پرده اين اتفاق‌ها و اين بده و بستان‌ها چيست. وينگو وقتي فولاد بود نفري 20 هزار دلار مي‌گرفت و به بلاژ و برانكو بازيكن معرفي مي‌كرد! من اينها را مي‌دانم و مي‌دانم كه طرف چه دلالي است و چطور ماجراي دوپينگ تيم وينگو اتفاق افتاد. يكي ديگر لوكا بوناچيچ... او چرا دل از فوتبال نمي‌كند؟ اينها مي‌دانند كه توي اين فوتبال مي‌توانند دلالي كنند و پول گيرشان مي‌آيد. به همين دليل هم از اين فوتبال دست نمي‌كشند.


* البته ماجراي شال گردن قرمز وينگو حسابي فراگير شد.


- وقتي شيريني هم شال گردن قرمز مي‌اندازد ديگر تا آخرش برو. يحيي هم فكر مي‌كند كه با شال گردن انداختن مربي مي‌شود! او سال‌ها رفيق و همبازي من بود ولي من نديدم از اين شال گردن‌ها بيندازد. نمي‌دانم ماجراي شال گردن چه صيغه‌اي است كه تازگي‌ها مد شده. البته هر حرفي بزني، آقايان شكايت مي‌كنند و همه كارهايشان خودجوش انجام مي‌شود. من از اين چيزها نمي‌ترسم. وقتي آقاي شيريني و رويانيان صدبار پيغام و پسغام مي‌دهند كه بيا ناهار، اين جلسه وضعيتي معلوم است. مي‌گويند حرف نزن و برو توي تيم‌هاي پايه! اينها فكر مي‌كنند كه من به خاطر پست و شغل صحبت مي‌كنم ولي من دلم براي پرسپوليس مي‌سوزد و نمي‌خواهم اين بلاها سر تيم بيايد. آقاي شيريني پيغام مي‌فرستد كه بيا چيذر ولي من اهل باج گرفتن و اينجور كارها نيستم. من مثل اينها دنبال بيزينس كردن نيستم. تا روزي كه شيريني روي نيمكت پرسپوليس باشد من انتقاد مي‌كنم. اين آقا بهتر است برود و روي نيمكت پارك ملت يا پارك ساعي بنشيند. نيمكت پرسپوليس جاي شيريني نيست. برود پارك، روي نيمكت بنشيند و اردك و مرغابي‌هاي پارك را نگاه كند. نيمكت پرسپوليس براي بيزينس و اينجور كارها نيست، حرمت دارد.

 


نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها