سرویس نقد رسانه 598: فیلم «رسوایی» چهارمین فیلم بلند مسعود دهنمکی است. دهنمکی هرچند در این فیلم برای اولین بار ژانری غیر از طنز را تجربه کرده است، اما هنوز رگههایی از هجو در این فیلم دیده میشود و اگر در به کار بردن واژههای تقسیم ژانرها بخواهیم دقت کنیم، مجموعهی سهگانهی «اخراجیها» نیز قبل از اینکه طنز باشند، هجو هستند؛ یعنی بزرگنمایی برخی مشکلات، بداخلاقیها و ناراستیهای جامعه، اما مهمترین شاخصهی «رسوایی» دینی بودن آن است. دهنمکی در این فیلم با مفاهیم دینی و شرعی سروکار دارد و اگر بخواهیم موضوع اصلی فیلم را مشخص کنیم، امر به معروف و نهی از منکر است.
نگاه فیلم به روحانیت و نقش روحانیت که میتواند نماد دین در جامعه باشد، نگاه درست و منطقی و البته در سینمای ایران نگاه جدیدی است. روحانی فیلم رسوایی، به واسطهی لباسی که بر تن دارد، خود را وقف هدایت افراد جامعه کرده است. |
«رسوایی» مانیفست دهنمکی دربارهی امر به معروف و نهی از منکر است و اگر بخواهیم این مانیفست را در آثار دهنمکی پیگیری کنیم، در سهگانهی «اخراجیها» و به خصوص «اخراجیهای یک» نیز این نگاه دهنمکی به امر به معروف جریان دارد؛ روحانی فیلم اخراجیها به جای مچگیری از اخراجیها و افراد لمپن، سعی میکند آنها را در مقاطع مختلف کمک کند؛ دقیقاً جملهای که در رسوایی بارها شنیده میشود: «ما قصدمان دستگیری است، نه مچگیری.» البته این مانیفست شخصی دهنمکی نیست، بلکه رویکرد عدهای از جامعهی مذهبی به امر به معروف است که در این سالها روشهای سلبی را به کناری نهادهاند و به روشهای ایجابی روی آوردهاند.
از طرف دیگر، نگاه فیلم به روحانیت و نقش روحانیت که میتواند نماد دین در جامعه باشد، نگاه درست و منطقی و البته در سینمای ایران نگاه جدیدی است. روحانی فیلم رسوایی، به واسطهی لباسی که بر تن دارد، خود را وقف هدایت افراد جامعه کرده است و از خرج کردن آبروی خود نیز ابایی ندارد. از طرف دیگر، افراد سختگیر فیلم، که ریاکارانه دین را سختتر از آنچه هست جلوه میدهند، افرادی غیرروحانی و در واقع غیر از دین هستند و هر جای فیلم که محبت، انساندوستی، راستی و شجاعت دیده میشود، از جانب روحانی یعنی دین است.
بیشک این نگاه مثبت و درست به دین را جامعهی روشنفکری بر نخواهد تابید؛ چرا که در سینمای ایران نشانهگذاریها و تعاریفی که توسط این طبقهی روشنفکر شکل گرفته خلاف حقیقت دین است. در سینمای ایران، روحانی فقط برای موعظه و زدن حرفهای شعاری در پردهی سینما ظاهر میشود و هیچ گاه قرار نیست به این شعارها عمل کند. جامعهی روشنفکری، دوستی نسل جوانِ تحت تأثیرِ آسیبهای اجتماعی و روحانیت اصیل را شعاری خواهد دانست و برچسب شعاری بودن به این فیلم خواهد زد؛ در حالی که امام خمینی (رحمت الله علیه)، که پیرمرد متعلق به قرن پیش بود، در دههی پنجاه با همین جوانان غربزده انقلاب کرد، چرا که زبان دین به روح نسل جوان از هر چیزی، حتی از زبان موسیقیهای نوین، نزدیکتر است و این ادعایی است که انقلاب اسلامی آن را اثبات کرده است.فرد روحانی شعری طولانی از مولانا را زمزمه میکند، فضای فیلم به شدت شبیه تصاویری است که از زندگی مولانا و در اشعار مولانا روایت شده است؛ زن بدنام و فضای سنتی بازارچه تصاویری مولانایی هستند. |
وقتی قرار باشد شریعت را، که بر اساس اندیشه و تفکر شکل گرفته است، کنار بگذاریم و طریقت و مکاتب عرفانی و بخش عاطفی دین را پیش بکشیم، ممکن است به خطر بزرگ انحراف از بخش تشریعی دامن بزنیم. گواه این ادعا توجه به دو نکتهی اساسی در فیلم است؛ اول اینکه روحانی فیلم در هیچ کجا از شریعت حرف به میان نمیآورد و به پوشش دختر جوان به طور مستقیم کار ندارد، در جای دیگری، در سخنرانیها حرفی از شریعت به میان میآورد. شاید دهنمکی میخواهد به زعم خود، بخش فراموششده از دین را به جامعهی مذهبی یادآوری کند یا میخواهد به نسل جوان یادآوری کند که قسمت بزرگی از دین محبت است، اما گواه دیگری در فیلم است که شبههی تضعیف شریعت را تقویت میکند و آن حضور بارز اندیشهی مولانا در فیلم است. علاوه بر اینکه در سکانسی از فیلم، فرد روحانی شعری طولانی از مولانا را زمزمه میکند، فضای فیلم به شدت شبیه تصاویری است که از زندگی مولانا و در اشعار مولانا روایت شده است؛ زن بدنام و فضای سنتی بازارچه تصاویری مولانایی هستند.
مولانا هرچند اندیشهای تحسینشده در عرفان اسلامی به حساب میآید، اما تفکر دینی تمام و کمالی ندارد. مولانا به عنوان یک فقیهزاده متعلق به فقه شافعی است و به عنوان عارف متعلق به نحلهای از تصوف است که با بخش حکمی و فلسفی دین رابطهی خوبی ندارد و از مخالفان فلاسفه است و به واسطهی آن، رابطهی چندانی با شریعت نیز که بخش استدلالی و عقلی است ندارد. بنابراین گرایش به افکار مولانا همواره با حساسیتهایی در میان جامعهی مذهبی مواجه میشود، چرا که جنس اندیشهی مولانا چندان با جنس اندیشهی تشیع همسان نیست. البته مولانا به عنوان یک متفکر بزرگ خدماتی به اسلام و اندیشهی دینی کرده است که قابل تحسین و نکوداشت است؛ اما گرایش به تفکر مولانا یا گرایش به طریقت به جای شریعت، زنگ خطری میتواند باشد که دهنمکی عامدانه به صدا درمیآورد تا به برخی نابسامانیهای تبلیغ دین در جامعه واکنش نشان دهد.وقتی در جامعهی شیعی، که کاملترین تفکر دینی و قویترین استدلال را به جهانیان ارائه کرده است، بخشی از مردم به سمت عرفانها و نحلههای ساختگی گرایش پیدا میکنند، یعنی نیازی وجود دارد که نهادهای فرهنگی و مذهبی ما آن را برآورده نکردهاند و میبایست کسی پیشقدم شود. |
این زنگ خطر را قبل از ساخت چنین فیلمهایی گرایش بخشی از جامعه به عرفانهای کاذب به صدا درآورده است. وقتی در جامعهی شیعی، که کاملترین تفکر دینی و قویترین استدلال را به جهانیان ارائه کرده است، بخشی از مردم به سمت عرفانها و نحلههای ساختگی گرایش پیدا میکنند، یعنی نیازی وجود دارد که نهادهای فرهنگی و مذهبی ما آن را برآورده نکردهاند و میبایست کسی پیشقدم شود. اگر این فیلم را یک نوع پیشقدمی در توجه به ابعاد عرفانی اسلام بدانیم، فیلم خوبی است، اما خطر بزرگی است اگر کارگردان «رسوایی» این نوع نگاه به دین را به عنوان نسخهای برای امر به معروف پیچیده باشد؛ چرا که اگر قرار باشد فردی که میخواهد امر به معروف کند خود عارف واصل باشد، فریضهی امر به معروف تعطیل خواهد شد.
اما به عنوان مسئلهی پایانی میبایست برخی ابهامات را از صاحب اثر مورد پرسش قرار داد و آن اینکه آیا میتوان فیلم رسوایی را در چارچوب سینمای دینی ایران ارزیابی نمود؟ آیا در تفکر اصیل اسلامی شریعت مقدمهی معنویت است یا بالعکس؟ آیا در ترویج معنویت، علاوه بر آثار و برکاتی که بر آن مترتب است، به برخی مضرات جبرانناپذیر حاصل از پرداخت نادرست به مقولهی معنویت و عرفان توجه کردهایم؟ آیا در باب ترویج و تمجید از عرفان و معنویت در چارچوب دین، این مراقبت را از خود به عمل آوردهایم که مبادا خداینکرده به دلیل ضعف در کارمان، در دام تبلیغ اسلام منهای شریعت بیفتیم؟ چه تفاوتی بین آثاری از قبیل «رسوایی» در پارادایم فرهنگی ایران و آثاری نظیر «کلید اسرار» در پارادایم فرهنگی ترکیه وجود دارد؟ و سؤالات پرشمار دیگری که پاسخ آن از جانب جناب آقای دهنمکی کمک زیادی به گرهگشایی از «رسوایی»اش خواهد کرد.