598 به نقل از باشگاه خبرنگاران: دوران فلاکت و بدبختی به سیاهی متمایزی همه جا را در برگفته بود طوري که 37 سال دومش از 16 سال اولش ملموس تر است.
محمد رضا خان پهلوی به سلطنت ایران تحمیل شده آن هم با كابینه ای پر از سوگلی های گوناگون و رنگارنگ که هر کدام برای خود دریایی بودند که از خون و مال ایرانی قصد رسیدن به اقیانوس را داشتند، هر چند كه اقیانوس در حقیقت سرابی بیش نبود ولی هیچ گاه جز خاک قبر دهان طمعکار را پر نمی کرد.
خورشید آن روزها برای خانواده سلطنتی از شرق و با گرمی لذت بخشی می تابید و اگر هم احتمالا برای محمد رضا کدورتی در گرمای تابش خورشید به وجود می آمد، نفت می سوزاند البته نه یه تومان، دو تومان بلکه میلیون ها دلار، که به طور فرض حقیقی همه به يادارند Howard fuel corp ( يكي از بزرگترين شركتهاي نفتي آمريكا ) که به طور کاملا مخفیانه برای میلیون ها لیتر نفت ایران مبلغ چهل میلیون دلار را به حساب شخصی شاه در سوئیس واریز کرد.
البته ناگفته نماند که شاه خرج های زیادی داشت و برای اینکه خورشیدش بی فروغ نشود، رشوه نه همان هدیه می داد به خبرنگاران، روزنامه نگاران و نویسندگان ، که صدالبته برایش خوب خوب بنویسند و بعضی مسائل را زیر میزی حلش کنند که یکی از آن زیر میزها ثریا بود که رشوه 6 میلیون دلاري شاه را گرفت و با بلیط درجه به ناکجا آباد رفت و به شاه نیز اخطار داد که اگر دنبال پولش را بگیرد به پیشنهاد فیلم ساز هالیوودی درباره نحوه چگونگی زندگی شاه ایران جواب مثبت می دهد و با عقد آنان در می آمد.
از همین رو پهلوی نیز در گوشه ای پهلو گرفت و برای التیام دردهای خود و گم شدن 6 میلیارد دلار وام آمریکا که از سال 1959 تا 1961 كه به حساب ایران واریز شده بود به طور مکتوب به ژاندارم دستور داد تا محمد رضا را از ورود هر گونه زن زیبا به داخل کشور خبر کنند.
دیری نگذشت که بیچاره گریس کلی همان بازیگر مشهور آمریکا وارد ایران شد که ناگهان مسیر هتل را اشتباه رفت و سر از کاخ شاه در آورد و نوشت روزنامه ناسیونال استار در 8 جولای هر آنچه که نباید می نوشت.
حتما تا به حال این جمله را از محمد رضا شنیده اید که گفت: در منطقه جنگی تفریح لازم است خوب به غیر این بود بعید بود ، چرا که شاه و اطرافیانش ناموس آزادی را تفریح می دانستند یا دائم الخمر بودند و یا نشئه ، سند این حرف را می توان از قاچاقچیان پرسید که ماهیانه برای مالیات صدها کیلو تریاک و هروئین را به دربار شاه بزل و بخشش می کردند و صاحبان این تدارکات سرلشکر تیمور بختیاری وارتشبد هدایت بودند و همچنین شاه هم برای رفع تشنگی به نوکر خود دستور داده بود به دبی و فرانسه بنویسند که مشروبات قرمز گران قیمت زیادی در دربار دارند اما برای مصرف روزانه موردی ارزان تر برایشان بفرستند.
راستی یادم رفت کمی از لیست اجناس محمد رضا در شب عروسیش بگویم که شامل 1500 نوشيدنی مخصوص مهمانی، 1500 بطری نوشيدنی فرانسوی، 300 بطری انواع مشروبات.
خلاصه
ثانیه به ثانیه زندگی محمد رضا شد یک ساعت بزرگ که چرخ دنده هایش در هر
لحظه عده کثیری در خود له می کردند ولی با یک تفاوت که این ساعت ستم شاهی
بر عکس عمل می کرد و خورشیدي را برای رویارويي با ظلم و ستم از غرب بر
افروخت و این بار این خورشید فروزان با حضور خود تمامی ستارگان را از آسمان
ظلمانی محو کرد و با صدایی رسا در میان فرزندان خود فریاد زد: محمد رضا
وابسته بیگانه بود و متفقین او را به ملت ایران تحمیل کردند، محمدرضا مامور
نابودي فرهنگ ،اقتصاد و زراعت ایران بود ، او ابزاری برای غارت منابع ملی و
ذخایر ایران به شمار می رفت، مامور پایمال کردن شرف ملی و سرمایه های
ایرانیان بود عامل قدرت گرفتن وهابیون منحرف بود، منشا تمامی فسادها ،بزه
کاری ها و بی بندو باری ها در ایران بود ،کودن بود به معنی کلمه اش، رقاصه
می پرواند و دلقک آموزش می داد و در نهایت ایران را با تمامی ضعف شئوری و
عقلی خود در هر زمینه وابسته بیگانگان نمود.
البته درست است که این آخر قصد نبود و داستان های جدیدی نیز برای ایرانیان عاشق شهادت به وجود آمد و خون پاک شهیدان انقلاب امروز در صدای چه چه بلبلان شهر به گوش می رسد، بلبلانی که هر لحظه فریاد آزادی و انسانیست را در سایه رهبری و جمهوری و تمدن اسلامی سر می دهند و مردم را هر روز بیش از پیش به آرمان بزرگ خویش هدایت می کنند ولی در آخر یک توصیه صمیمانه ،نئو لیبرالیسمی که در حال انجام است در وضعیت سوسیالیسمی تنها یک گروه برنده بیشتر نخواهند داشت.
یاداشت از مهدی محسنی