سرویس سیاسی پایگاه 598 -
محسن دنیوی/ هفته گذشته دکتر ولایتی در برنامه زنده تلویزیونی در شبکه چهار حاضر شدند و
با دکتر پورعزت در رابطه با تمدن اسلام و ایران گفتگو نمودند. امروز
صبح(چهارشنبه، 18 بهمن ماه) هم در برنامه ویتامین ث شرکت کردند و این بار
با سید علی ضیاء- مجری سرحال و پرانرژی شبکه سه- برنامه خوبی داشتند. توجه
به برنامه های ایشان از شبکه فرهیختگان تا شبکه جوان و همینطور برنامه های
دکتر ولایتی در شبکه یک که به بررسی تاریخ تمدن می پردازند نشان از عزمی
برای آشنایی بیشتر مردم با ایشان را دارد.
برنامه امروز ویتامین ث نشان از جنبه هایی از شخصیت ایشان را داشت که کمتر
می توان در برنامه های شبکه یک و چهار دید. این حضور مکرر ایشان در برنامه
های زنده تلویزیونی بد نیست و مردم با شخصیتهای موثر و عمیق و فرهنگی نظام
آشنا می شوند اما در فضای نزدیک به انتخابات به نظر می رسد که دور عدالت
باشد. در شرایطی که صدا و سیما از حضور چهره هایی که احتمال کاندیداتوری
دارند اجتناب می کند و حتی عکس انها را هم نشان نمی دهد، این نحوه حضور در
برنامه های تلویزیونی ممکن است شائبه عدم رعایت عدالت را ایجاد نماید.
اما موضوع اصلی این نیست. در برنامه ویتامین ث، دکتر ولایتی به بحث در
رابطه با کشور چین پرداختند و بعد از توصیفاتی از چین امروز دو نکته
فرمودند که محل تامل است. اولا اینکه چین امروز بر اساس فرهنگ کنفسیوسی خود
در حال پیشرفت است و دیگر اینکه چین، مستقلا این مسیر پیشرفت را طی می
کند.
ایشان به نحوی در رابطه با چین صحبت کردند که گویی مدل مناسبی برای
این است که ما هم بدانیم چطور می توان به تمدن رشد یافته اسلامی رسید. دکتر
ولایتی قبل از ورود به مساله چین از هانتینگتون و تئوری جنگ تمدنهای او
نام بردند و بیان کردند که هانتینگتون معتقد بود که دو تمدن در آینده می
توانند وارد تقابل با تمدن غربی شوند که یکی تمدن اسلامی است و دیگر تمدن
کنفسیوسی چین.
حال سوال این است که با توجه به گفته هانتینگتون جدی ترین رقیب تمدن اسلامی
برای تقابل با تمدن غربی کدام تمدن است؟ روشن است که پاسخ چین است. حال از
زاویه غرب به ماجرا نگاه کنید. اگر خود را به جای غرب تصور کنید و خطر
رقیبی به نام تمدن اسلامی را جدی بدانید چه می کنید؟ روشن است که برای
تضعیف دشمن برنامه ریزی میکنید. غرب در این برنامه ریزی ابتدا به دنبال
ایجاد شعبه های قلابی از تمدن اسلامی در دل دنیای اسلام برآمد که مالزی و
ترکیه نتیجه این پروژه است. گمان بر این بود که با ساخت یک مدل نیمه مدرن و
نیمه اسلامی می توان تمدن اسلامی که غرب تولد آن را حس کرده بود متوقف
کرد.(تفصیل دلایل شکست پروژه مالزی و بعد کلید زدن پروژه احیای امپراطوری
عثمانی در ترکیه نیاز به فرصتی مفصل دارد).
اما ظهور انقلاب اسلامی در
ایران نشان داد که غرب با خطری جدی تر از آنچه گمان می برده است مواجه است.
پس پروژه دیگری کلید خورد که نتیجه آن چین امروز شد. غرب تصمیم گرفت اگر
قرار است به تقابل تمدنی با یکی از دو تمدن اسلامی و کنفسیوسی برخیزد پس
بهتر است آن رقیب چین باشد تا اسلام. از اینجاست که انتقاداتی نسبت به
صحبتهای امروز دکتر ولایتی می توان وارد نمود. نقد اول نسبت به مساله رشد
مستقل چین است. چطور حجم بالای سرمایه های آمریکایی را در چین را می توان
نادیده گرفت و نقش آمریکا(اعم از بازار آمریکا و سرمایه های آمریکایی در
چین) در توسعه چین را مورد دقت قرار نداد؟
نقد دوم هم به مساله رشد چین مبتنی بر فرهنگ کنفسیوس باز می گردد. اگر
منظور از فرهنگ صرفا حفظ زبان و برخی آیین ها سنتی و پوشیدن لباسهای سنتی
در مراسمات خاص باشد بیان شما درست است و چین امروز فرهنگی مستقل از غرب
دارد. اما اگر شاخص سبک زندگی باشد می توان تصدیق نمود که چین هم امروز
تبدیل به کشوری مدرن با اخلاق مدرن شده است.(حتی فیلمهای چینی نیز بیانگر
این مساله است و نیاز به پژوهشهای عمیق نیست) نوع لباس، آداب معاشرت، اخلاق
جنسی، الگوی پوشاک و دکوراسیون منازل چینی ها امروز چه تفاوت چشمگیری نسبت
به آمریکا و دیگر کشورهای مدرن غربی دارد؟
به نظر می رسد اگر ما تحلیل دقیقی از تقابلات تمدنی غرب با دنیای اسلام
نداشته باشیم ممکن است دوباره گرفتار خطای استراتژیک دهه های هفتاد و هشتاد
شویم و مانند آن روز مالزی و ترکیه ای را تبلیغ کنیم که نه تنها عامل کمک
کننده به پیشرفت اسلامی ایرانی ما نیستند بلکه برای انحراف ما در مسیر
پیشرفتی مستقل و بومی طراحی شده اند و می خواهند که ما به جای تمرکز بر
طراحی الگویی برای پیشرفت ایرانی اسلامی به ایجاد ملغمه ای از مدرنیته و
اسلام بیندیشیم. فقط فرق امروز با آن روز در این است که چین جای مالزی و
ترکیه را گرفته است و ما ذکر چین و ما ادراک الچین گرفته ایم؟(البته باید
از لغت الصین استفاده می شد)