جایگاه فاطمیه
ایام فاطمیه برای ما یادآور مفاهیم بسیار مهم و
کلیدی است که در تاریخ اسلام جایگاه بسیار مهمی دارد و علاوه بر زندگی فردی و
رابطۀ شخصی ما با اهلبیت، زندگی اجتماعی ما را نیز تحت تأثیر قرار دهد. ارتباط با
این مفاهیم، برکات و فوائد زیادی برای اهل معنویت دارند.
فاطمیه برای ما پیامآور درسها و حقایق گوناگونی
از دین است، که گاهی این درسها بسیار عمیقتر از درسهایی است که از کربلا میتوان
گرفت.
در میان این مفاهیم، «مظلومیت» و «محبوبیت» حضرت زهراسلاماللهعلیها، از اهمیت ویژهای برخوردار است. هم «مظلومیت» حضرت زهراسلاماللهعلیها برای ما بسیار معنادار است و هم «محبوبیت» حضرت زهراسلاماللهعلیها برای ما حامل معارف عمیق دینی است.
محبوبیت حضرت زهرا سلاماللهعلیها ، محور فاطمیه
محبت حضرت زهراسلاماللهعلیها در انسانها بسیار
تأثیرگذار است؛ و میتوان آن را محور فاطمیه فرض کرد. به حدی که مظلومیت و حتی
شهادت حضرت زهراسلاماللهعلیها را میتوان فرع آن تصور کرد. گاهی اوقات ممکن است مظلومیت
کسی او را محبوب کند، ولی در فاطمیه این محبوبیت حضرت است که بدون مظلومیت هم در
دل مینشیند و حتی مظلومیت او را غیر قابل تحمل میکند.
نصّ صریح قرآن هم به این محبوبیت و ابراز این
محبت اشاره دارد: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی
الْقُرْبى؛ بگو من هیچ پاداشی از شما بر انجام رسالتم نمیخواهم، مگر دوست داشتن نزدیکانم.»
نقش «محبوبیت» حضرت زهراسلاماللهعلیها در
«رشد» جامعة شیعی
در جامعه مؤمنانۀ ما، محور باید محبوبیت باشد یا
مظلومیت؟ به جان خود مراجعه کنید و ببینید در ایام فاطمیه که جگرتان میسوزد و آتش
میگیرد، آیا اگر حضرت زهراسلاماللهعلیها در این ایام به مرگ طبیعی از دنیا رفته
بودند نیز قلب شما گداخته نمیشد؟
بنا به دستور صریح قرآن باید فاطمه سلاماللهعلیها
را دوست داشت و این محبّت را ابراز کرد. لذا حتی اگر فاطمه سلاماللهعلیها به مرگ
طبیعی از دنیا رفته بودند، باید قلب ما همین مقدار میسوخت.
در جامعه اسلامی، اگر یک عالم دینی از دنیا برود،
اسلام ضربه میخورد: «إِذَا مَاتَ الْعَالِمُ ثُلِمَ فِی الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ
لَا یَسُدُّهَا شَیْءٌ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ» مسلّم است با از دنیا رفتن
دختر پیغمبر که جبرئیل امین با او سخن میگفت، که کفو امیرالمؤمنینعلیهالسلام است
و پاره جگر پیغمبر، حتی به مرگ طبیعی، اسلام و مسلمین ضربهای به مراتب سنگینتر
میخورند. آیا جامعه ما به این «رشد» رسیده است که حتی در صورت رحلت حضرت زهراسلاماللهعلیها
و نه شهادت او، این چنین احساس مصیبت بکند و بسوزد؟ ان شاءالله که رسیده است.
توجه به رشد محبوبیت به معنای غفلت از مظلومیت
نیست. بلکه کسانی که برای محبوبیت فاطمه زهراسلاماللهعلیها میسوزند و گریه میکنند
دیگر برای مظلومیتش چه خواهند کرد؟ اینها که وقتی به طور عادی از او یاد میکنند، بغض
میکنند، برای رنجهای او چه میکنند؟
جامعه مؤمنانه ما به این رشد نیاز دارد. ما باید خود را آموزش دهیم و تربیت کنیم، که فقط برای امام مظلوم اشک نریزیم و نسوزیم. ما میخواهیم به امام زمانی عشق بورزیم و برای او بمیریم که در اوج اقتدار خواهد بود. مگر بناست فقط به هر امامی که مظلوم واقع شد عشق بورزیم؟
نقش «محبوبیت» حضرت زهرا سلاماللهعلیها در «اصلاح» جامعة شیعی
محبوبیت حضرت زهراسلاماللهعلیها ، فقط اولویت جامعۀ جهانی، و جامعۀ اسلامی نیست. جامعة شیعی ما نیز باید همچنان بر طبل محبت حضرت زهراسلاماللهعلیها بکوبد. فرهنگ شیعیِ ما، عطشناک این محبوبیت است. در فرهنگ جامعة ما، آن چیزی که خوب دیده میشود «احترام» به حضرت است. امّا احترام را با «محبوبیت»، اشتباه نگیریم. این محبوبیت هنوز در جامعة ما جایِ کار دارد. افزایش این محبوبیت در بین افراد جامعه، بسیاری از مشکلات اجتماعی و فرهنگی ما را حل خواهد کرد:
1. اصلاح رفتار و منش زنان جامعه
وضع حجاب، رفتار و منش زنان جامعه و تربیت
خانوادهها از مسائلی است که با رواج «محبوبیت» در جامعه به سهولت اصلاح خواهد شد.
امّا اینکه چه رابطهای میان رواج محبوبیت و حل مشکلات جامعه وجود دارد، بر میگردد
به رابطهای که میان «محبت»، «عمل» و «معرفت»، وجود دارد:
«محبت»، اصلاح کنندة «عمل»: این حرف صحیحی نیست
که ما نسبت به حضرت زهراسلاماللهعلیها به قدر کافی «محبّت» و علاقه داریم، پس
حالا باید برویم نسبت به ایشان «معرفت» کسب کنیم و از ایشان درس بگیریم تا بتوانیم
در «عمل»، پیرو ایشان باشیم. چه کسی گفته است میان «محبت» و «عمل» باید واسطهای
به اسم «معرفت» قرار داد؟ «محبت»، خود، عاملِ پیروی و عمل است.
مقصود، انکار ارزش «علم» و «معرفت» نیست. ما به
«معرفت» هم نیاز داریم. امّا در کنار توصیه به محبت، به توصیهای مستقل برای کسب
معرفت نیاز نداریم. کسی که میگوید من حضرت زهراسلاماللهعلیها را دوست دارم،
امّا رفتارش در عمل مثل ایشان نیست، مشکلش این نیست که به یک «دورة آموزشی» نیاز
دارد؛ مشکلش این است که حضرت زهراسلاماللهعلیها را «کم» دوست دارد. باید بیشتر
او را دوست داشته باشد تا مثل او بشود.
نمیخواهد به او توصیه کنیم که «برو حضرت
زهراسلاماللهعلیها را بشناس»، بلکه باید به او بگوییم «حضرت زهراسلاماللهعلیها
را بیشتر دوست داشته باش.» البته افزایش معرفت، خودش میتوان به عنوان یکی از راهها
و ابزارهای بالا بردن محبت عمل کند.
الان هیچ بچه شیعهای در جامعة ما نیست که اسم
پسرش را یزید بگذارد؛ سرش را هم ببُری این کار را نمیکند؛ چرا؟ آیا در کلاس کسب
معرفت شرکت کرده است که این کار را نمیکند؟ یا همان مقدار «محبتی» که به
اباعبدالله الحسین ـعلیهالسلامـ در دل او هست نمیگذارد این کار را بکند. همین
«محبت» اقتضا میکند که برخی از رفتارها در جامعه محال باشد.
خب در مورد بیحجابی هم همین است؛ اگر «محبت»
نسبت به حضرت زهراسلاماللهعلیها در میان زنان ما افزایش بیابد، بیحجابی به همین
صورت محال میشود.
«محبت»، عامل کسب «معرفت»: جامعة دینی ما اگر نیاز به معرفت بیشتر نسبت به حضرت زهراسلاماللهعلیها دارد، باز هم باید «محبت» را افزایش بدهد. محبّت، معرفتساز است. پیامبر گرامی اسلامـصلّیاللهعلیهوآلهوسلّمـ میفرماید: «بچههای من را دوست داشته باشید، خدا به شما حکمت میدهد.»حکمت، که گمشدة مؤمن است، حکمت که یعنی بدون معلّم، عالِم شدن است، با «محبتِ» اهلبیتعلیهمالسلام به دست میآید.
2. بالا رفتن سطح معنوی زنان
زنان نیمی از جامعه نیستند؛ همة جامعهاند. زنان
به دلیل تأثیر ویژهای که در خانواده و تربیت فرزندان دارند، نقشی حساستر و ویژهتر
از مردان جامعه دارند. به همین دلیل بیشتر از مردان هم به رشد معنوی نیاز دارند. و
ارتباط آنها با حضرت زهراسلاماللهعلیها به سهولت آنها را به قلّة معنویت خواهد
رساند.
کافی است با رواج محبوبیت حضرت زهراسلاماللهعلیها
زمینة توجه زنان به ایشان بیشتر شود. کافی است با رواج محبوبیت حضرت زهراسلاماللهعلیها
، زنان جامعه به ایشان نزدیکتر شوند. آنوقت از روی عاطفهای که به حضرت زهراسلاماللهعلیها
پیدا میکنند، بیشتر به معنویت و دینداری خود اهتمام خواهند ورزید و اعمال و
رفتارشان بیشتر به آن حضرت شبیه خواهد شد.
از طرف دیگر، وقتی عظمت این محبوبیت در جامعه رواج پیدا کند، زنان از اینکه یک زن در دین اینقدر اهمیت دارد و اینقدر مورد علاقه و احترام جامعه است، احساس «هویت» خواهند کرد؛ در نتیجه دینداری و معنویت برای آنها راحتتر خواهد بود.
3. بالا رفتن اقتدار جامعه
خداوند آخرین پیامبرش را با «رعب» نصرت کرد: «وَ
نَصَرَهُ بِالرُّعْب» در مقابل دشمنانشان که میایستادند خداوند چنان ابهتی به
پیامبر و لشکریانشان میداد که رعب و ترس، دشمنان پیامبر را فرا میگرفت. خداوند
وعده داده است که آخرین امامش را هم با «رعب» نصرت بدهد. در روایات داریم که رعبِ در دل دشمنان، زمینة
پیروزی سریع لشکریان حضرت را فراهم خواهد کرد.
این رُعب از چه چیزی پدید میآید؟ اگر دقیق نگاه
کنیم میبینیم که: رعب، از شجاعت پدید میآید و شجاعت از قلب محکم؛ و قلب که وسعتش
به اندازة عرش الهی است، وقتی محکم خواهد شد که از «محبت» به مولا پُر شده باشد.
این «محبت» است که اگر تشدید بشود، به انسان قدرت فداکاری و شجاعت در راه محبوب و
خواستههای او را میدهد. وقتی «محبت» وجود تو را فرا گرفت، به راحتی فدای محبوبت
میشوی؛ در نتیجه «شجاعت» در دل تو موج خواهد زد و همین شجاعت، «رعب» در دل دشمن
ایجاد خواهد کرد.
امروز نیز جامعة ما برای ایستادگی در مقابل
دشمنانش به این «رعب» نیاز دارد. پیروزی ما بر دشمنان ما با همین «رعب» امکانپذیر
خواهد بود. با ابهت مقام محبت ما به مولایمان، دشمن جرأت تعدی به ما را پیدا
نخواهد کرد.
اینکه دشمن به هیأتها حساس شده است و میبینیم که حتی اقدام به بمبگذاری در هیأت میکند، به خاطر این است که فهمیده است محوریتِ «محبت اهلبیت»، چه ابهت و اقتداری به شیعه میدهد.
4. لزوم تأکید بر محبوبیت حضرت در «جان ما»
از نظر فردی و درونی، پرداختن به مظلومیت حضرت
زهراسلاماللهعلیها اثر معنوی بیشتری در ما دارد یا پرداختن به محبوبیت؟ پرداختن
به محبوبیت اجر و قرب بیشتری دارد و بیشتر ما را مقرب میسازد یا پرداختن به
مظلومیت حضرت زهراسلاماللهعلیها؟ تردیدی نیست که ذکر مظلومیت و حقانیت حضرت زهرا
سلاماللهعلیها بسیار دستگیر است و اثر عمیقی در دلها دارد. این اثر خیلی از وقتها
ملموس و برای همه قابل احساس است. اما لزوماً چنین نیست که هر چیزی که اثر ملموس و
راحتتری داشت، ارزش بیشتری هم داشته باشد.
یک روضههایی هستند که این روضهها برای همه زیاد
گریهآور نیست، اما اگر کسی پای آنها سوخت، قیمت این سوختن بالاتر است. مثلاً یکی
برای زخمهای امام حسین علیهالسلام گریه میکند؛ امّا یکی این توانایی را دارد که
بر غربت امام حسین علیهالسلام هم گریه کند؛ و یا بالاتر برای آرمانهای حسین علیهالسلام
هم گریه کند. مسلّم است که اشک بر غربت و آرمانهای حسینعلیهالسلام ارزش بیشتری
دارد. آن کسی که برای غربت امام حسین علیهالسلام و بالاتر از آن برای آرمانهای
امام حسین علیهالسلام گریه میکند، معلوم است که درد دین بیشتری وجود او را
فراگرفته است.
همه میتوانند برای اینکه برادری را در مقابل
دیدگان خواهرش کشتند، متأثر شوند و اشک بریزند؛ امّا آیا هر کسی میتواند بر این
متأثر شود که حضرت زینب سلاماللهعلیها در مقابل خود، کشتهشدن «امام زمان»اش را
دیده است و برای این بسوزد؟
در فاطمیه برای مصائب ضرب و جرح حضرت زهرا سوختن
و گداختن قیمت بینظیری دارد و در عین حال کار سادهتری است نسبت به اینکه برای
غربت و رنجهای آرمانی حضرت زهرا بسوزی و گداخته شوی. این خیلی دشوارتر است و قیمت
بالاتری هم دارد.
اصلی طلایی در اصلاح دل: دل، غرفههای متعددی
دارد که جایِ محبتهای متنوع و صفات متنوع است. هم محبتها و صفات خوب و هم محبتها
و صفات بد که با هم درگیر میشوند. گاهی محبتِ به یک خوبی تو را به سمت خود میکشد
و گاهی محبت به یک بدی. تغییر دل کار سختی است. تغییر دل کار کسی جز خود دل نیست. اصل
طلاییِ اصلاح دل این است که: غرفههای دل به هم ربط دارند؛ اگر یک خوبی در دل
تقویت بشود، این خوبی بدیها را از غرفههای دیگر بیرون خواهد کرد. البته اگر یک
بدی هم در دل تقویت شود، عکس این تأثیر را خواهد داشت.
در روایات داریم که اگر یک نقطة نورانی در دل
وجود داشته باشد، این نقطه کم کم سیاهیهای دل را از بین میبرد تا جایی که دیگر
هیچ سیاهی در دل نمیماند؛ و اگر یک بدی در دل تقویت بشود، مثل یک سلول سرطانی
تکثیر میشود و همة دل را فرا میگیرد. خیلی عجیب است. اگر در دل یک خوبی پدید
بیاید و تقویت بشود، خودش عامل «تزکیه» است؛ و چه خوبیای بالاتر، بهتر و
تأثیرگذارتر از محبت به حضرت زهراسلاماللهعلیها.
وقتی انسان به اسوۀ خوبیها محبت پیدا کرد، کم کم
این محبت در غرفههای دیگر دل هم اثر میگذارد. کم کم «محبت به خوبیها» هم در دل
انسان رونق میگیرد. کم کم بدیها هم از دل انسان رخت برمیبندد. لذا محبتِ به
پیامبر و اهلبیت او پاک کننده است: «وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَایَتِکُمْ طِیباً
لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْکِیَةً لَنَا وَ کَفَّارَةً
لِذُنُوبِنَا؛ و آنچه را که خدواند از دوستی شما برای ما مقرر کرده است، موجب
پاکیزگی خلقت ما، و پاکی جانهای ما، و پاککنندهای برای ما، و پوشانندۀ گناهان
ما است.»
حالا که محبت حضرت زهراسلاماللهعلیها میتواند
در دل ما نافذتر باشد و به سهولت افزایش پیدا کند، از این فرصت باید برای اصلاح دل
استفاده کنیم. محبت حضرت زهراسلاماللهعلیها را در دلتان افزایش دهید تا پاک
شوید. و یک اصل طلایی برای رسیدن به این محبت این است که این محبت را از امیرالمؤمنین
ـعلیهالسلامـ تمنا کنید. امیرالمؤمنینعلیهالسلام خیلی محبان و ارادتمندان به
صدیقه کبریسلاماللهعلیها را دوست دارد.
«محبّت»، عامل ولایتپذیری قلبی: خدا از کسی
ولایتپذیری ظاهری را قبول نمیکند. اینکه در «ظاهر» در مقابل حکم رسول خدا و
امیرالمؤمنین بگویی «چَشم»، امّا در «باطن» تَهِ دلت به این حکم راضی نباشد، هیچ
ارزشی نزد خدا ندارد. خدا به خودش در قرآن قسم خورده است که چنین کسی ایمان ندارد.
خداوند، فقط تسلیم واقعی را میپذیرد؛ تسلیمی از صمیم دل: «فَلاَ وَرَبِّکَ لاَ یُؤْمِنُونَ
حَتَّىَ یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لاَ یَجِدُواْ فِی
أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُواْ تَسْلِیمًا؛ نه، سوگند به
پروردگارت که ایمان نیاورند، مگر آنکه در نزاعی که میان آنهاست تو را داور قرار
دهند و از حُکمی که تو میدهی هیچ ناخشنود نشوند و سراسر تسلیم آن گردند.»
خُب معلوم است که تسلیم واقعی و راضی بودنِ به
حکم ولیّ خدا از ته دل، با محبّت درست میشود. اینکه در تهِ دلت هیچ سختی از حکم
رسول خدا احساس نکنی، فقط با محبت به دست میآید. خیلی باید پیامبر و اهلبیتش را
دوست داشته باشی و این محبّت را لایهلایه در درون خودت افزایش بدهی تا به «یُسَلّموا
تسلیماً» برسی.
لذا تا در محضر امام زمان قرار نگرفتهایم، باید
محبت خود به اهلبیت را افزایش بدهیم تا به این ولایتپذیری قلبی برسیم. اهلبیت
خودشان ما را ترساندهاند، فرمودهاند قبل از ظهور، خودتان را آماده کنید. خورشید اگر
به گُل بتابد، شکوفههای آن را معطر میسازد و اگر به مردار بتابد، فضا از بوی
تعفّن آن پُر خواهد شد. خورشید ولایت هم اگر از پس پرده غیبت در بیاید و یک دستور
صادر بکند، کسی که یک ذره «انانیت» در گوشه قلبش باشد، بوی تعفّن آن انانیت بلند
خواهد شد.
اگر بخواهیم قبل از ظهور خودمان را آماده کنیم،
که وقتی در مقابل امام زمان ـعلیهالسلامـ قرار گرفتیم، به این ولایتپذیری
قلبی رسیده باشیم، راهش این است که محبت خود را به اهلبیت افزایش دهیم. و برای
افزایش این محبت که پایۀ تحکیم ولایتپذیری ما است، از محبت به حضرت زهرای اطهرسلاماللهعلیها
استفاده کنیم که سادهتر افزایش پیدا میکند.
«محبت»، تنها عامل رهایی از عجب و خودبینی: خیلی
سخت است که آدم به اینجا برسد که خوبیهای خودش را نبیند و دچار عُجب نشود. حتی
آدمهای خوب، در خطرِ ابتلاء به عجب قرار دارند.
تنها چیزی که انسان را از افتادن به این مهلکه
نجات میدهد، «محبّت» است. محبت نه تنها بدیهای انسان را میسوزاند، که شرحش
گذشت، خوبیهای انسان را هم در نظرِ خودِ انسان میسوزاند. فقط «عاشق»ها هستند که
هر چه خوبتر می شوند، افتادهحالتر میشوند و بیشتر احساس نداری در مقابل محبوب
میکنند. تنها چیزی که انسان را از «منیّت» نجات میدهد، آتش محبت است. عاشق که
شدی فقط محبوب را میبینی؛ دیگر «خودت» را نمیبینی.
عاشقی که هیچ وقت نماز شبش ترک نشده باشد، وقتی
یاد نمازِ شبهای حضرت زهراسلاماللهعلیها میافتد، اصلاً نماز شبهای خودش را از
یاد میبرد گویی اصلاً نماز شب نخوانده است؛ میگوید در مقابل نماز شبهای محبوب، نماز
شبهای من هیچ است. آتش محبت همة نمازهایش را در نظرش میسوزاند.
هیچ چیز به جز «محبت به اهلبیت» و در رأس آنها محبت به مادرشان حضرت زهراسلاماللهعلیها، نمیتواند انسان را از عجب نجات دهد. هیچ چیز به جز محبت، انسان را پاک نمیکند. «وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَایَتِکُمْ طِیباً لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْکِیَةً لَنَا». لذا همه نیاز به «محبت» دارند. «محبتِ اهلبیت» اکسیر اعظم است؛ و البته تأثیر حبّی که امُّالائمه میتواند در دلهای پاک مؤمنان داشته باشد، بیش از تمام امامان ماست. این مطلب مثل روز روشن است؛ بالاخره، حضرت زهراسلاماللهعلیها مادر است و مادر ارتباط حبیاش یک چیز دیگر است.
تأکید دین بر محبوبیت آن حضرت
در دین ما نیز تأکیدات و سفارشات زیادی بر
محبوبیت حضرت زهراسلاماللهعلیها وجود دارد:
محبوبیت حضرت زهراسلاماللهعلیها از زبان قرآن:
خداوند در قرآن به محبّت اهلبیت پیامبر علیهمالسلام دستور داده است و این محبّت
را اجر رسالت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم معرفی میکند: «قُل لَّا
أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى؛ بگو من از شما
مزدی را نمیخواهم جز مودّت با نزدیکانم.» بنا به دستور قرآن، باید فاطمهسلاماللهعلیها
را دوست داشت.
محبوبیت حضرت زهراسلاماللهعلیها در نزد پیامبر: شخص پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیه و آله وسلم محبّت ویژهای به فاطمهسلاماللهعلیها داشتند که به هیچ کس دیگری چنین محبّتی را نداشتند. همه میدانند که پیامبر، حضرت زهراسلاماللهعلیها را خیلی دوست داشتند و در رفتار هم این محبّت را نشان میدادند. پیامبر جلوی پای فاطمهاش بلند میشد و جای خود را به او میداد.تنها درباره او فرمودند که من بوی بهشت را از فاطمهام استشمام میکنم. پیامبر در مورد او « فِدَاهَا أَبُوهَا؛ پدرش به فدایش» فرموده است.
برای کسب محبوبیت
1- ادب فاطمیه: آتش محبت، نه تنها بدیهای انسان
را میسوزاند باید خوبیها انسان را هم بسوزاند؛ و فاطمیه محلی است که باید این
محبت، شعلهاش همة وجود من را فرا بگیرد. آیا آن محبتی که باید خوبیهایمان را هم
بسوزاند، در درون ما به حدی رسیده است که لااقل بدیهای ما را بسوزاند؟ نکند به
این حدّ نرسیده باشد؟ نکند فاطمیه بیاید و بگذرد و آتش محبت فاطمه سلاماللهعلیها
ما را پاک نکند؟ اگر در فاطمیه درست نشویم، کی میخواهیم درست شویم؟ یا فاطمه، اگر
ایام فاطمیه بگذرد و محبّت تو در وجودمان شعله نکشد ... بیایید در فاطمیه از خود
انتظار آدم شدن داشته باشیم.
2. «احترام»، غیر از «محبت» است: بسیاری از
اوقات، آن چیزی که از ما بروز میکند، «احترام» به حضرت زهراست، نه «محبت» به
ایشان. حواسمان باشد اشتباهی نگیریم. «محبت»، چیزی فراتر از ادب و احترام است.
گاهی از اوقات ادب، عیب انسان را پنهان میکند؛ انسان مؤدب ممکن است حتی از چیزی
زیاد خوشش نیاید امّا طوری رفتار میکند که این خوشنیامدنش زیاد معلوم نیست. نکند
ادبمان نسبت به اهلبیت، عیبمان، که همان «کم دوست داشتنِ اهلبیت» است، را پنهان
کند.
3. محبّت نهایت ندارد: محبت به اهلبیت علیهمالسلام
خیلی بیشتر از اینها میتواند در درون ما افزایش یابد. هیچ وقت به محبّتهایی که
به اهلبیت داریم اکتفا نکنیم. محبّت به اهلبیت خصوصاً محبت به حضرت زهرا سلاماللهعلیها
از حداقلهایی شروع میشوند و تا حدّ بینهایت میتواند رشد داشته باشد.
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «لَوْ
أَحَبَّنِی جَبَلٌ لَتَهَافَتَ؛ اگر کوه من را دوست داشته باشد، از هم میپاشد.»
این اثر محبّت است. محبّت اینقدر جا دارد تا ما را بکُشد در راه حضرت زهراسلاماللهعلیها
. از خودمان انتظار داشته باشیم. ما میتوانیم با محبّت به حضرت زهراسلاماللهعلیها
به اوج مقامهای معنوی نائل شویم. رزمندگان دوران دفاع مقدس را میدیدیم که چگونه با
ارتباط خصوصی و محبّتآمیز و قشنگی که با حضرت زهراسلاماللهعلیها داشتند، به اوج
معنویت میرسیدند.
4. تهذیب نفس راه تحصیل محبّت: خداوند وقتی به
چیزی امر میکند، لوازم آن را هم فراهم میکند. وقتی دستور میدهد که اهلبیت
پیامبر را دوست داشته باشید، زمینه این محبّت را در قلب ما و در فطرت ما قبل از آن
فراهم کرده است. یعنی محبت اهلبیت در فطرت ما زمینۀ فراوانی دارد و ما اگر به تهذیب
نفس و تطهیر روح بپردازیم، شکوفایی این محبت را خواهیم دید.
ما باید نفس خودمان را محاسبه کنیم که چقدر حضرت
زهرا سلاماللهعلیها را دوست داریم. محبّت یک رابطهای با صفای باطن انسان دارد.
یادمان باشد که ما به مقدار گناهانمان، از محبّت حضرت زهراسلاماللهعلیها فاصله میگیریم.
محبّت به ایشان، «ظرفیت» میخواهد و این ظرفیت با «تهذیب نفس» افزایش مییابد.
همان طور که در ماه رمضان تهذیب نفس میکنید تا
نورانی شوید، در ایام فاطمیه به خاطر محبتی که در قلبت شعله میکشد بیا بیشتر در
طلب طهارت باش و اقدام به تهذیب نفس کن تا از این محبت بیشتر بهره ببری.
5. فاطمهسلاماللهعلیها مادر ما: حضرت زهراسلاماللهعلیها
را در مقام یک مادر قرار دهیم. یادمان باشد که مادر همیشه به فرزند خود محبت دارد.
و اگر فرزند چیزی از او بخواهد دریغ نمیکند. در اعتقادهای ما هست که جبرئیل اخبار
ما مسلمانان را تا قیامت به مادرمان میدهند. چرا حضرت باید از ما اطلاع داشته
باشند؟ مادر است دیگر، نگران فرزندانش است.
حضرت زهراسلاماللهعلیها به عنوان مادر به شما
علاقه دارد. مادرتان شما را به مجلس خودش آورده است. با دیدن شما قلبش آرام میگیرد.
اگر جلسه فاطمیه نیائید مادرتان بیقرار میشود خصوصاً اینکه این مادر در بستر
بیماری هم افتاده و امید برخاستن از بستر را ندارد ...
6. محوریت «محبت» برای بالا بردن ارزش مظلومیت
است: مراد از محوریت «محبت» این نیست که به موضوع مظلومیت نپردازیم. اولاً همانطور
که گفته شد، اقتضائات ایجاب میکند که از محبت حضرت زهراسلاماللهعلیها صحبت
بشود. ثانیاً اگر محبوبیت را در میان مردم افزایش بدهیم، دیگر مردم به مظلومیت نرسیده،
برای حضرت زهراسلاماللهعلیها میمیرند.
اگر داریم بر طبل محبوبیت میکوبیم برای این است
که آتش مظلومیت شعلهورتر بشود. اگر بر روی محبوبیت کار کنیم، دیگر مردم به جایی
میرسند که نمیشود برایشان روضه خواند.
اگر محبوبیت حضرت زهرا افزایش پیدا کند، میدانی
تو برای کدام مظلومیت گریه میکنی و بلکه جان میدهی؟ برای آن میمیری که فاطمه
زهراسلاماللهعلیها دختر پیغمبر، پارۀ تن پیغمبر، سرور زنان هر دو جهان، مجبور شد
برای گرفتن حقش، برای گرفتن قبالۀ فدکی که پیامبر خدا به او بخشیده بود، از خانه بیرون
برود...
«الا لعنت الله علی القوم
الظالمین»