سرویس نقد رسانه 598 به نقل از رجانیوز: حالا میشود با اطمینان
گفت که بازگشت آخرین فیلم بهرام توکلی، «آسمان زرد کمعمق»، به بخش مسابقه
جشنواره فجر امسال یکی از اتفاقات خوب و یکی از تصمیمات درست دبیر جشنواره
بود. قطعا «آسمان زرد کم عمق» با توجه به اعتبار و سوابق سازندهاش اگر در
جشنواره امسال نمایش داده نمیشد توسط رسانههای جریان شبهروشنفکر تبدیل
میشد به «شاهکاری دیگر» از یکی از «کاربلندترین» کارگردانان فعال امروز
ایران، که در چرخهی «سینمای دولتی» ایران حذف شد و نادیده گرفته شد و به
حقش نرسید، اما حالا و پس از نمایش آن برای اصحاب رسانه ظاهرا حجت بر همه
تمام شده است که با ضعیفترین اثر «بهرام توکلی» و یکی از ضعیفترین کارهای
جشنواره فجر امسال طرف هستیم و از سیر رو به رشد سازندهاش در فیلمهای
قبل در اینجا خبری نیست.
مشکل فیلم توکلی از آنجایی آغاز میشود
که فیلمسازش به تصویر کشیدن یک «ایده» و یک «مفهوم» را محور و دغدغهی
اصلی کارش قرار داده است، نه روایت یک «داستان» جذاب را. این «پاشنه آشیل»
بسیاری از فیلمهای تمام دوران سینمای ایران بوده است و حالا «آسمان زرد
کمعمق» هم دقیقا از همینجا ضربه خورده است. فیلمساز آنقدر درگیر ایدهی
اصلیاش، «نابودی در اوج زیبایی» بوده است که اساسا حواسش به این نبوده
است که بالاخره این «داستان» و «شخصیت» است که اساس سینما و قلاب
نگهدارندهی مخاطب است و اگر «مفهومی» هم قرار است منتقل شود از پس همین
«ماجرا» و «داستان» فیلم است و نه چیز دیگر.
«آسمان زرد کمعمق» دقیقا بهخاطر همین
«مفهومزدگیاش» تبدیل شده است به 90 دقیقه «هذیانگویی«های چند شخصیت که
اساسا مخاطب عام تا انتها نخواهد فهمید که دقیقا مشکلشان چیست و چرا باید
تا انتها به تماشای چنین فیلمی بنشیند. «آسمان زرد کمعمق» نه «شخصیت» خاصی
را برای مخاطب میسازد تا همذاتپنداری و کاریزمای او مخاطب را تا پایان
پای فیلم نگه دارد و در نهایت همین شخصیت عامل تاثیرگذاری فیلم بر روی
مخاطب شود، و نه «داستان» بکری را تعریف میکند که نشانگر خلاقیت فیلمسازش
باشد و حلقهی وصل فیلمساز و مخاطب.
فیلمساز حتی به دلیل داشتن خطه قصهی
کمرمق و تکراریاش مجبور بوده است که به روایت غیرخطی تن دهد و با
فلاشبکها و فلاشفورواردهای پیدرپی لااقل کمی به جذابیت اثرش بیافزاید
اما شخصیتهای اثر آنقدر نامفهوماند که حتی روایت غیرخطی اثر هم چیزی به
جذابیت اثر نمیافزاید و مخاطب از ابتدا تا انتها «فاصله» خود را با اثر
حفظ میکند و امکان نزدیکی به آن را نمییابد.
نکتهی مهمی که در این میان وجود دارد
اما همان است که روز گذشته در نقد فیلم «هیچکجا، هیچکس» به آن اشاره
کردیم، اینکه با تماشای همین اولین فیلمهای جشنواره سیویکم فجر چیزی که
در همان نگاه اول خودنمایی میکند و توی ذوق میزند بازهم «فیلمنامه» است و
«داستان» خوب و «شخصیت» جذاب. سینمای ایران در چند سال اخیر و بخصوص در
جشنواره امسال به لحاظ تکنیکی مسیر رو به رشدی را سپری کرده و فیلمهای
جشنواره امسال لااقل به لحاظ بصری و بازی بازیگران و ......به حد قابل
قبولی رسیده است و از اشتباهات فاحش و لکنتهای تکنیکی سالهای قبل به
حداقل میزان خود رسیده است.
اما بازهم با این وجود چیزی که باعث
میشود آثار سینمایی ایران از یک حدی بالاتر نروند و حداکثر در حد یک فیلم
متوسط باقی بمانند ضعف ایده است و فیلمنامه قابل قبول. ضعفی که متاسفانه
امسال دامن فیلمسازان امتحان پس دادهای مثل «بهرام توکلی» را هم گرفته و
آخرین فیلمش را به یک اثر خوابآورِ نامفهومِ ضدمخاطب تبدیل کرده است.
اثری که در آن حداقلهای داستانگویی سینمایی هم رعایت نشده است و قطعا در
اکران با شکست سختی مواجه خواهد شد.