کد خبر: ۱۱۰۰۶۱
زمان انتشار: ۰۹:۲۷     ۰۹ بهمن ۱۳۹۱
این در حالی است که حافظه های کوتاه مدت هم چماق دولت هاشمی بر سر مردم کوی طلاب مشهد، اسلامشهر و ... را فراموش نکرده اند. به گونه ای که هر جا سخن از اعتراض و انتقاد به دولت هاشمی بود، چماق دولت سازندگی با سرها فرود می آمد تا همانگونه که رئیس می گوید؛ " آب از آب تکان نخورد"
آب هایی که از خوف چماق دولت خفقان هاشمی رفسنجانی، آنقدر تکان نخوردند و راکد ماندند که کم مانده بود بگندند و برای همیشه آب این سرزمین بوی تعفن بدهد اما رهنمودهای ولی امر مسلمین و تلاش های خستگی ناپذیر نیروها و علمای راستین انقلاب موجب گردید تا آن ایام خفقان با همه سختی هایش بگذرد و ملت بعد از چند سال تحمل کارگزاران و اصلاح طلبان ذلیل در مقابل غرب، بار دیگر طعم عزت، اقتدار و آزادی حقیقی را بچشند اگرچه برخی نفوذیان در سالهای اخیر سعی کردند که این شیرینی را در کام ملت تلخ کنند اما با این حال هیچگاه تلخی دوران حاکمیت کارگزارن به کام ها باز نگشت و حماسه نهم دی 88 هم نشان داد که جام زهر قطعنامه المثنی ندارد.

به گزارش 598 به نقل از بی باک، امروز جناب آقای هاشمی رفسنجانی به ظاهر جلسه ای با اصحاب رسانه برگزار کرد تا پاسخگوی سئوالات آنها باشد اما در این مراسم کسی جز چند مداح و لیدر رسانه ای وی اجازه صحبت نیافت.

هاشمی از اظهار نظرهای جنجالی اخیر عسگراولادی در قبال فتنه گران حمایت کرد و در ادامه حسابی از عملکرد دوران ریاست جمهوری خود دفاع کرد.

از هاشمی سئوال شد در مناظره ها به شما بسیار توهین و تهمت زده شد آیا پاسخی نمی دهید که در پاسخ گفت: من بارها پاسخ داده ام حتی در نماز جمعه ولی کسی گوش نمی کند. همه حرف خودشان را می زنند نمی شود که امنیه ببرم پیش آنها. حضرت علی هم وقتی شهید شد گفتند مگر نماز می خواند. به امام حسین هم گفتند خارجی، ما که دیگر به اندازه معصومین نیستیم.

یکی از جالبترین ظاهارات آقای هاشمی، قیاس شرایط اقتصادی فعلی کشور با دوران ریاست جمهوری خود بود.

برخی از خبرنگاران در مورد وضعیت اقتصادی موجود و قیاس آن با دوران دولت سازندگی سئوال کردند که هاشمی پاسخ داد: هدفمندی یارانه ها در دولت من به نام تعدیل اقتصادی مطرح شد جنگ که تمام شد بنزین 5 تومان بود و من قیمت آن را به 30 تومان رساندم ولی آب از آب تکان نخورد کسی هم اعتراض نکرد!

آقای هاشمی رفسنجانی این روزها مکررا سخن از همدردی با مردم به میان می آورد و ادعا می کند که در ایام ریاست جمهوری وی آنچنان امور با تدبیر  جلو می رفت که به اصطلاح آب از آب تکان نمی خورد!

این در حالی است که حافظه های کوتاه مدت هم چماق دولت هاشمی بر سر مردم کوی طلاب مشهد، اسلامشهر و ... را فراموش نکرده اند. به گونه ای که هر جا سخن از اعتراض و انتقاد به دولت هاشمی بود، چماق دولت سازندگی با سرها فرود می آمد تا همانگونه که رئیس می گوید؛ " آب از آب تکان نخورد"



اعتراضات ۱۳۷۱ در شهرهای ایران شامل تظاهرات در شهرهای مشهد، اراک، مبارکه، چهاردانگه تهران و... بود که از سوی دولت هاشمی رفسنجانی به شدت سرکوب شد.

تظاهرات پس از آن آغاز شد که تورم در دولت اقای هاشمی به حدود ۵۰٪ رسید. هاشمی رفسنجانی پس از پایان جنگ در جریان برنامه پنج ساله اول توسعه طرح تعدیل اقتصادی را اجرا کرد.

گسترده‌ترین تظاهرات در کوی طلاب مشهد روی داد که منجر به نارضایتی و درگیری گسترده‌ای در سطح شهر شد. دست کم ۶ نفر در درگیری‌های مشهد کشته شدند.

یادی از دوران آب از آب تکان نخوردن

سال‌های ابتدایی دهه هفتاد، زمانی بود که کشور تازه از جنگی فرسایشی و هشت ساله فارغ شده و سازندگی در کشور به برکت روحیه جهادی دوران دفاع مقدس آغاز شده بود. گو آنکه دولت مستقر مفهومی به نام جهاد برای سازندگی کشور را اساسا به رسمیت نمی‌شناخت و بر این اساس در منابر عمومی و رسمی، رسانه‌ها و تریبون‌های ملی، به صراحت دوران جنگ و جهاد را تمام شده دانسته و صاحبان جبهه و جنگ و ایثار را بازنشست اعلام می‌نمود و از اینرو تکنو کرات‌های «جنتلمن» را به عنوان مدیران یقه سفید بخش‌های حاکمیتی قرار داده و سینه سوختگان دلسوز به حال ملت و مملکت را به بهانه‌های گوناگون منزوی می‌ساخت اما سرعت فعالیت و سازندگی در بخش‌های عمومی و مردمی رونق مضاعفی یافته فضای کار و تلاش کشور را فراگرفته بود.

سود حاصل از فعالیت‌های سازندگی و رونق یافتن اقتصاد در جامعه‌ای که در اثر فراگیری فرهنگ جنگ و جهاد به زهد و قناعت اسلامی و انسانی عادت کرده بود بالطبع می‌بایست برای رونق‌گیری فعالیت‌های بیشتر اقتصادی و ساختن هر چه بیشتر و پر شتاب‌تر کشور هزینه می‌شد اما طبقه جدید شکل یافته‌ای به نام «کارگزاران سازندگی» که پیش از این اساسا یا در ایران نبوده و بدلیل آلرژی نسبت به بوی خون و باروت‌ جبهه‌ها، در فرنگ به تحصیل و خوشگذرانی مشغول بوده و یا در ایران به هنگامی که از خون جوانان وطن لاله‌ها می‌رویید آنان در ویلاهای شخصی شمال و ... به تمدد اعصاب روی آورده بودند، با چشیدن طعم قدرت و شیرین یافتن آن به فکر تداوم حضور در قدرت، ریاست و سیاست و اقتصاد افتاده و اموال عمومی را همچون قباله به ارث رسیده از مادران‌شان دست به دست کرده و موجب فسادهای عجیب از نوع اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و بالطبع فرهنگی شدند.

کار بدانجا رسید که رهبری معظم انقلاب اسلامی در فاصله سال‌های 71 تا 76 مکررا بر جلوگیری از پدید آمدن طبقه اشرافیت جدید انذار داده، حتی در نامگذاری سال‌ها «انضباط اقتصادی» و پرهیز از اسراف در هزینه‌های عمومی و ملی، ترویج روحیه ساده‌زیستی به جای تبلیغ مصرف‌گرایی را تاکیدمی‌فرمودند. هم ایشان در سال 74 واژه‌های نوین «نوکیسه‌گان» و «ثروت‌های باد آورده» را وارد ادبیات سیاسی انقلاب ملت ایران کرده و در گوشزدهای اکید خود در جمع مردم خطاب به دولتمردان‌ هاشمی رفسنجانی از بروز فساد اقتصادی در نهادهای حاکمیتی گلایه‌های شدیدی ابراز داشتند. این گلایه‌های عمومی نشان می‌داد که تاکیدات مکرر معظم له به رئیس جمهور وقت -که سودای مادام‌العمری ریاست جمهوری در سر می‌پروراند - و کارگزاران دولت او بی‌فایده بوده و ایشان با علنی ساختن انتقادات انقلابی، در صدد جلوگیری از «انحراف» انقلاب اسلامی به کژراهه برآمد‌ه‌اند.

همین مقطع بود که روغنی زنجانی‌ها، نوربخش‌ها، کرباسچی‌ها، عطریانفرها، عبدا... نوری‌ها، مهاجرانی‌ها و مهدی و فائزه هاشمی‌ها سخن از «ضرورت» اجتناب ناپذیر شدن «له شدن» اقشار آسیب‌ پذیر - همان مستضعفین صاحبان انقلاب و اداره کننده دفاع مقدس و ولی نعمتان انقلاب و امام و رهبری - در زیر چرخ دنده‌های توسعه به میان آورده و تورم 50 درصدی برگرده مردم سوار ساختند.

گرته‌ برداری‌ها - آن هم ناقص و نارسا - از مدل‌های اقتصادی شکست خورده کشورهای دسته چندم اروپایی و همسایه نظیر ترکیه و ... در دولت سازندگی باعث شد تا هجمه‌های اقتصادی فراوان بر دوش مردم قانع و صبور کشور فرود آمده و دولت به جای همدردی و کمک برای بهبود شرایط معیشتی در جواب این سئوال که بالاخره با این قشر وسیع جامعه که در حال نابودی مطلق است چه کنیم؟ پاسخ می داد که: «باید همگی آنها را با کشتی به اقیانوس بریزیم تا دیگر چنین نق‌زن‌هایی وجود نداشته باشند».

این در حالی بود که کرباسچی که خود نمونه تجسم یافته مدیریت «ضد مردمی»، بروکرات، تکنوکرات، لیبرال مسلک و دیکتاتور مآب کارگزارانی بود، در شهر تهران برای خود حکومت خود مختاری را به راه انداخته، به بهانه شهرسازی - البته غربی و اومانیسم محور - و با این توجیه که نشانه‌‌های شهدای «مردم» باعث رنجیدگی خاطر و افسردگی عمومی می‌شود! به جمع‌آوری نمادهای ارزشی و انقلابی از سطح شهر همت گماشت.

از سوی دیگر برای آنکه پول تبلیغات سیاسی و انتخاباتی و جیب‌های گشاد هم حزبی‌ها و پول سفرهای خارجی خاندان هزار فامیل ثروت و قدرت کارگزاران تأمین شود، خانه‌های محقر جنوب شهر بر سراهالی خراب می‌شد و پول گزاف تراکم هوایی! از جیب تهی محرومین و مستضعفین تامین می‌شد.

شهرداری با قانون‌های من در آوردی مردم را در «منگنه» قرار داده و از آب برای خود کره می‌گرفت و اینجا اساسا سخنی از «مردم» و «حق» آنان نبود.

دانشگاه آزاد که ملک مطلق یکی دو خاندان بود و در این فضا هر که صدایی به مخالفت با زد و بندها و یغما رفتن اموال عمومی و سپس فسادهای مترتب بر آن از قبیل سیاسی، امنیتی، اجتماعی و فرهنگی بر می‌داشت مخالف سردار سازندگی!! تلقی شده و گویا مهدورالدم نیز می‌شد!

گرده رنجور مردم که اکثریت جامعه انقلابی را در دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی تشکیل می داد تاب تحمل چنین فشارها، بی‌ احترامی‌ها، تحقیرها و توهین‌ هایی را نداشت و حال آنکه این مردم بایستی به خاطر مقاومت و تحمل انقلابی خود از سوی دولتی‌ها صاحب بزرگترین تکریم‌ها می‌شدند و از اینرو بود که در دومین دوره ریاست جمهوری رفسنجانی وی با حداقل آراء مردم و در کمترین مشارکت انتخاباتی و آن هم با بازی‌ های سیاسی کاندیدا نمایی و بازار گرمی امثال جاسبی برای هاشمی رفسنجانی و ... توانست تنها کف آراء را بدست آورده و به ریاست جمهوری نایل آید.

پدید آمدن بحران‌های امنیتی و اجتماعی نظیر بحران مشهد، اسلامشهر و ... که البته با بی‌تدبیری دولتی‌ها نیز همراه بود از همین عدم اقبال عمومی به کارگزاران سازندگی و شخص هاشمی رفسنجانی و خاندان و فرزندان او حکایت داشت.

تا بدین مرحله اما نه تنها نامی از مردم، اعتقادات آنان و احترام به آنها نبود که با تحمیل فشارهای مختلف به آنان و توهین‌ها و تحقیرهای عمومی حتی از تریبون‌هایی ‌نظیر نماز جمعه تهران - توسط رییس جمهور وقت- طبقه مرفه و اشرافی «خان سالاران نوین، نوکیسه‌گان قدرت طلب و اشرافیت گرایان نوظهور» اساسا محلی از اعراب برای مستضعفین و محرومین و پا برهنگان قائل نبودند.

اما هنگامیکه آرام آرام فضای غالب جامعه علیه این جریان در حال بسیج شدن بود، از سویی دیگر مخالفت جدی و تاریخی رهبری معظم انقلاب اسلامی - دام ظله - با مادام‌العمر شدن ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی علنی شده و این جریان دریافت که برای تداوم حضور در قدرت، محتاج به آرای همین مردمی است که تا دیروز ملعبه دست آنان بوده و با تمسخرها، جوک‌ سر سفره و مایه انبساط خاطرنشان را فراهم آورده است، بدین اندیشه افتاد که انتقادات به وضعیت اسفبار و فساد آلود برخی دستگاه‌های دولتی، مطالبه عمومی ضرورت پاسخگویی مسئولین نسبت به رانت‌خواری‌ها، ویژه پردازی‌ها و باندگرایی‌های فامیل سالاران را با بدلی به بازی «برد - برد» برای خود تبدیل سازد.

ابعاد این بازی منجر به آن می‌شد که با به فراموشی سپردن دعوای اصلی، دعوایی فرعی ساخته شده و دمیدن در آن دعوا و یا حتی سکوت نسبت به آن، زمین بازی این طبقه نوکیسه را مهیا سازد.

«کارگزاران سازندگی» در سال‌های اواسط دهه 70 با فرهنگی معرفی کردن دعوای خود با طبقه محرومین و مستضعفین اولا صحنه‌درگیری را از فضای منفعل پدید آمده برای خود در بعد فساد اقتصادی و سیاسی به فضای تهاجمی در بعد فرهنگی مبدل ساخت و ثانیا مواجهه منتقدین با خود را به مواجهه منتقدین با مردم معرفی و ثالثا در دروغی کاملا رسوا و سراپا زشت، خود را مدافع مردم، جوانان، زنان، دانشجویان، فرهیختگان و ... معرفی کرد.

چنانچه در بعد سلبی نیز منتقدین به وضعیت اقتصادی کشور را که همواره خواهان روشن شدن وضعیت بد معیشتی بوده و مثلا قراردادهای پس پرده فلان آقازاده در نفت با فلان شرکت انگلیسی یا ... را زیر سؤال می‌بردند را افرادی متعصب، متصلب،«اقتدارگر»، خشونت‌طلب، ضد فرهنگ، ضد زنان، ضد آزادی، ضد رفاه و آسایش مردم و ضد جوانان و مقتضیات طبیعی آنان قلمداد می‌ساختند.

چنین شد که از یکسو اباحه گری در فرهنگ و فکر، بی‌بندوباری در سینما، تئاتر، کتاب، رسانه‌های مکتوب و نشریات و فضای عمومی جامعه را ترویج و تبلیغ می‌ساختند و از سوی دیگر با واسطه‌‌های متعدد به تهییج غیرت انقلابی و ارزشی اقشار متدین و حزب‌اللهی پرداخته و خود با دمیدن در این تنور، مسبب درگیری‌های فیزیکی این دو جریان با یکدیگر می‌شدند.

کارگزاران سازندگی با لاابالی‌گری فرهنگی نظیر ترویج دوچرخه سواری بانوان، ژشت‌های جدید فائزه هاشمی با شلوار لی و روسری فلان رنگی و کیف قرمز در مقابل دوربین‌های رسانه‌ای، به زعم خود چماق متدینین را تیز می‌کرد تا با درگیری ساختگی این دو قشر با یکدیگر، دعوای اصلی را به کناری نهاده و خود که بیشترین صدمات به مردم از هر قشر و گروه و تفکر و فرهنگ وارد ساخته بود را مدعی مردم و حق انتخاب آنان معرفی نماید.

از همه اینها که بگذریم ماجرای چماق های دولت هاشمی بر سر مخالفان و منتقدانش محکمترین دلیل بر ثبات آبهای جاری در دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی داشت.

آب هایی که از خوف چماق دولت خفقان هاشمی رفسنجانی، آنقدر تکان نخوردند و راکد ماندند که کم مانده بود بگندند و برای همیشه آب این سرزمین بوی تعفن بدهد اما رهنمودهای ولی امر مسلمین و تلاش های خستگی ناپذیر نیروها و علمای راستین انقلاب موجب گردید تا آن ایام خفقان با همه سختی هایش بگذرد و ملت بعد از چند سال تحمل کارگزاران و اصلاح طلبان ذلیل در مقابل غرب، بار دیگر طعم عزت، اقتدار و آزادی حقیقی را بچشند اگرچه برخی نفوذی ها در سالهای اخیر سعی کردند که این شیرینی در کام ملت را تلخ کنند اما با این حال هیچگاه تلخی دوران حاکمیت کارگزارن به کام ها باز نگشت و حماسه نهم دی 88 هم نشان داد که جام زهر قطعنامه المثنی ندارد.
آری، کهنه کار سیاست کارگزاران دروغ نمی گوید؛ در ایام ریاست جمهوری وی به لطف چماق های وارداتی و انحرافی، آنقدر آب از آب تکان نخورد که بوی تعفن آب راکد محصور در برکه خفقان همه جا را فرا گرفت تا اینکه در سال 84 قطرات اشک ولایت و ملت با باران رحمت الهی آمیخته و سیلی شد بر کاخ دولت های کارگزارن و اصلاحات غرب محور.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:۱
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
ارسال نظرات
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۴:۲۴ - ۰۹ بهمن ۱۳۹۱
۵
۰
آب از اب تکان نخورد
اقای هاشمی یا شما در دوران ریاستتان از آتفاقات مشهد و اصفهان و... در بی خبری بودید یا اینکه حافظه شما مشکل پیدا کرده تورم 50 درصدی زمان شما کمر مردم را خورد کرد
اقای هاشمی شما و خانواده تان در رفاه کامل بودید ولی مردم در زیر چرخ های به اصطلاح سازندگییتان له می شدند چرخ های سازندگی شما جز پرورش کرباسچی ها و قبه ها و...ساختن طبقه اشرافیت چیزی را برای مردم به ارمغان نیاورد زمان شما اختلاف طبقاتی غوغا می کرد
پاسخ
جدیدترین اخبار پربازدید ها