به گزارش 598 کیهان نوشت: سايت نداي سبز با اشاره به ملاقات رجب مزروعي، اردشير ارجمند و دو همكار آنها در
گروهك ملي مذهبي با برخي مقامات اروپايي (در قالب شوراي هماهنگي سبز)، اين ملاقات
را نشانه حيات فتنه گران دانست و نوشت: سه سال و نيم پس از تحقق جنبش سبز، و حدود
دو سال پس از به حصر بردن آقايان موسوي و كروبي و خانم رهنورد، و در هنگامه اي كه
اقتدارگرايان حاكم با استفاده از بازوهاي تبليغاتي و رسانه اي خود پيوسته از «مرگ
فتنه» مي گويند، فراهم آمدن اين امكان گفت وگو با تأكيد نمايندگان شوراي اروپا،
نشان از پتانسيل ارزشمندي دارد كه بيش از همه، خود «سبزها» بايد قدرشناس آن باشند.
نداي سبز كه توسط پسر مزروعي اداره مي شود، افزود: هيچ امكان سالم و فرصت نيكي را
نبايد فروگذاشت، در داخل يا خارج از كشور فرستادگان جريان فتنه در ملاقات ها با
ابراز خدمتگزاري تمام خطاب به طرف اروپايي تصريح كرده اند كه تا جريان متبوع آنها
روي كار نيايد، دنيا روي آرامش نخواهد ديد و اين در حالي است كه بخش اصلي بحران ها
و جنگ ها در دنيا زير سر غرب است.
با اين حال يك عضو گروهك اتحاد جمهوري خواهان در واكنش به ملاقات اميرارجمند و
مزروعي با برخي مقامات حاشيه اي شوراي اروپا تصريح كرد كه آنها نه تنها نماينده
مردم ايران بلكه مخالفان مقيم خارج نيز نيستند.
حسين باقرزاده كه چند سالي است از گروهك منافقين جدا شده، در پايگاه اينترنتي
گويانيوز مي نويسد: اين روزها رفت و آمد به اتحاديه اروپا زياد شده است. چند روز
پيش آقاي رضا پهلوي با مقامات اين اتحاديه سخن مي گفت و به فاصله كوتاهي آقاي
اميرارجمند به همراه سه تن از اصلاح طلبان و نيروهاي ملي-مذهبي در آن جا صحبت
كردند. مجاهدين خلق[منافقين] هم كه مرتباً آن جا پلاسند و در رفت و آمد. از نوع اين
ديدارها با مقامات آمريكايي نيز در جريان است.
وي مي افزايد: اين ديدارها در صورتي كه شفاف باشد و اين افراد و گروه ها نظر شخصي
يا گروهي خود را به مقامات خارجي برسانند مسئله اي نيست. مشكل اين جا است كه بسياري
از اينان به نام «مردم ايران» و چنان مي نمايند كه گويا از بسياري از ايرانيان
نمايندگي دارند. مثلاً مجاهدين خود را «(تنها) بديل دموكراتيك» رژيم معرفي مي كنند،
آقاي پهلوي از طرف يك «شوراي ملي» سخن مي گويند كه گويي فراگير است و ايشان را به
سخنگويي خود برگزيده اند، و آقاي اميرارجمند در عين اين كه خود را سخنگوي «شوراي»
مجهول «هماهنگي راه سبز اميد» معرفي مي كنند از طرف «جنبش سبز» سخن مي گويند و اين
هر دو را يكي مي دانند.
باقرزاده نوشت: از اين مسئله مي گذريم كه وقتي مقامات و سياست گذاران اروپايي و
آمريكايي پيام هاي كاملاً متضاد را از اين نمايندگان و گروه ها مي شنوند چه نتيجه
اي مي گيرند و اين البته فقط مسئله آن ها نيست، مسئله من و ميليون ها ايراني ديگر
نيز هست. اين ميليون ها ايراني هيچ يك از اينان را به نمايندگي خود برنگزيده اند.
آيا چند ميليون ايراني خارج كشور نبايد در تعيين اين كه چه كساني به نام آنان سخن
مي گويند سهمي داشته باشند؟
وي مي پرسد: تاكي بايد اجازه داد كه افراد، گروه ها و لابي هايي به نام ايران و
ايرانيان برنامه ها و اهداف خود را دنبال كنند و پيام هاي متضادي به مقامات خارجي
برسانند بدون اين كه دست كم از ايرانيان خارج كشور نمايندگي داشته باشند؟ آيا وقت
آن نرسيده است كه همه ايرانياني كه اين لابي ها و سياستمداران را به عنوان نماينده
خود نمي شناسند فرياد بلند كنند كه «نماينده من كو؟»