رجانیوز- مهدی آذرپندار: فیلم های سینمایی پخش شده در ایام نوروز از رسانه ملی، امسال انتقادهای بیشتری را برانگیخت. رجانیوز، بنا دارد با نقد انتخابهای سینمایی داخلی و خارجی مدیران رسانه ملی، طی گزارشهایی جمع بندی خود از عملکرد این رسانه ارائه دهد. بخش اول این گزارش را که مربوط به فیلمهای ایرانی ایام نوروز است، در ادامه می خوانید:
روند رو به اوج پخش فیلمهای مبتذل و ضعیف در رسانه ملی طی سالهای اخیر، در نوروز امسال به اوج رسید، بهطوري كه این اتفاق، سوالهایی در مورد دلایل این وضعیت برانگیخته است.
امسال نيز به روال سالهاي گذشته، صدا و سيما تعداد زيادي فيلم (بيش از صد فيلم) را براي پخش در ايام عيد انتخاب و به روي آنتن فرستاد و به روال همهي اين سالها، بعد از پخش اين تعداد فيلم، با تحسينها و متقابلاً اعتراضات زيادي روبرو شد.
اگرچه صداوسيما با تهيهي گزارشهاي مردمي سعي کرد نشان دهد كه رضايت همگاني از اين برنامهها حاصل شده است و از انعکاس بخش کوچکی از انتقادها نیز خودداری کرد، اما با نگاهي اجمالي به رسانههاي مكتوب و مجازي، حجم انتقادها خيلي هم كم نيست. انتقادهايي كه از سوي كارشناسان فرهنگي به محتواي نامناسب برخي از فيلمهاي خارجي پخش شده در ايام نوروز، طرح شده است، بیشتر از سریالها، شامل حال فیلمهای سینمایی بوده است. انتقاد از پخش بدون تحليل تعداد زيادي فيلم هاليوودي و غربي كه خيلي از آنها به صورت آشكار عقايد ايدئولوژيك خود را به خورد مخاطب ميدهند، متواترترين انتقادي بوده كه در رسانهها انعكاس يافته است.
نادیده گرفتن تولیدات ارزشی سینما در سیما
اما در اين ميان به نظر ميرسد ضعف كيفيت و محتواي فيلمهاي ايراني پخش شده چندان مورد انتقاد قرار نگرفته و در بين انبوه انتقادها به محتواي فيلمهاي خارجي، فراموش شده است. اين توجه نكردن رسانهها در حالي است كه نوروز امسال در ادامهي روند سال 89، صداوسيما به صورت عجيبي به پخش فيلم هاي مبتذل سينماي ايران و توليدات غيراستاندارد آن علاقه نشان داد و در عوض تعداد زيادي از توليدهاي ارزشي سينما را كه كاملاً مناسب پخش هستند، ناديده گرفت.
پخش فيلمهاي سينماي ايران از تلويزيون فراز و نشيب هاي زيادي داشته است. از اواسط دورهي اصلاحات بنا به مختصات آن دوره و بعضي از تغييرات اجتماعي مد نظر دولت وقت، سينماي ايران هم در زمينهي محتوايي تغييراتي كرد و بعضي از خطوط قرمز اخلاقي متداول آن روزهاي سينماي ايران از ميان برداشته شد و موج جديدي در سينماي ايران شكل گرفت.
به موجب همين تغييرات، مديران وقت رسانهي ملي بخش عظيمي از توليدات سينماي ايران را مناسب پخش از سيما ندانستند و به اين ترتيب، قهر سيما با سينما آغاز شد. ابعاد اين قهر رسانهاي به اندازهاي بود كه حتي پخش تيزر بسياري از فيلمها از تلويزيون ممنوع و يا محدود شد كه اين موضوع به فروش سينماي ايران در آن سالها لطمهي جدي وارد كرد. اين قطع رابطه ادامه داشت تا اينكه بالاخره رسانهي ملي كوتاه آمد و سينما را با همان شرايطي كه داشت، پذيرفت. اين در حالي بود كه سينما نه تنها از بعد محتوا بهتر نشده بود كه مدام هم پسرفت ميكرد؛ اما به هر حال با انعطاف سيما، فيلمهايي مثل "آدم برفي" و "مرد عوضي" كه روزگاري اكران آنها در سينماها هم با مشكلات جدي مواجه بود، از رسانهي ملي پخش شدند.
البته اگر در سينماها فيلمي با موضوعهاي مذهبي اكران ميشد، صداوسيما در يك اقدام كاملاً صحيح و براي حمايت از سينماي اخلاقي و ملي، به سرعت اقدام به پخش اين فيلم ميكرد. اما كمبود چنين فيلمهايي موجب شد تا در اوايل دههي 80، مديران سيما دست به كار شده و خود به توليد فيلمهاي سينمايي متناسب با ضوابط سيما اقدام كنند. به اين ترتيب، فيلمهايي مانند "ديوانه از قفس پريد"، "يك تكه نان"، "مريم مقدس" و "قدمگاه" توليد و اكران شدند؛ فيلمهايي كه از موفقترين تجربههاي سينماي ديني ايران به شمار ميروند. در كنار اينها، پخش فيلمهايي مانند "زير نور ماه"، "من ترانه 15 سال دارم"، "خيلي دور خيلي نزديك"، "ارتفاع پست"، "فرش باد"، "گاهي به آسمان نگاه كن"، "رقص در غبار"، "مهمان مامان" و "بودن يا نبودن" كه بعضا فيلمهايي با موضوعهاي ملتهب و مسائل انتقادي در بين آنها به چشم ميخورد، موجب شد تا تعداد زيادي از كارشناسان صداوسيما را به علت انتخابهاي صحيح از بين توليدات سينماي ايران و همچنين انعطاف در برابر بعضي از ضوابط سختگيرانهي بيهوده تحسين كنند. اين روند با شدت و ضعفهايي تا همين سالهاي اخير ادامه داشت و پخش فيلمهايي همچون "باغهاي كندلوس"، "رسم عاشقكشي"، "گيلانه"، "خداحافظ رفيق" و "اخراجيها" همه را اميدوار كرده بود كه رسانهي ملي حامي فيلمهاي ارزشي است و با خريد اين فيلمها از توليد چنين محصولاتي حمايت مالي و معنوي ميكند.
انعکاس قابل توجه سینمای مبتذل در تلویزیون سالهای اخیر
در تمام اين سالها، اوج رابطهي سيما و سينما در ايام نوروز به نمايش گذاشته ميشد و در اين 13 روز تعطيلات، بيش از هر زمان ديگري مردم ميتوانستند فيلمهاي سينماي ايران را به انتخاب مسئولان پخش روي آنتن ببينند. اما در سالهاي اخير با شدت گرفتن ساخت فيلمهاي سردستی، ضعیف و مبتذل در سينما، انتخابهاي صداوسيما هم افت كرد و به جاي پخش فيلمهاي شاخص ارزشي و اخلاق مدار سالهای اخیر، پخش فیلمهای مبتذلی مانند "شاخه گلي براي عروس"، "عروس فراري"، "قلقلك"، "عروس خوش قدم"، "زن بدلي" و "خروس جنگي" بيشتر در دستور كار قرار گرفت.
اينگونه بود كه در عين ناباوري، تعداد زيادي از توليدات كمپاني مبتذلسازي "فرحبخش- عليخاني" روي آنتن رفتند و صداوسيما در سياستي عجيب اقدام به حمايت كامل از فيلمهايي كرد كه ستارههاي آن كمدينهاي خود سيما بودند. با پيش گرفتن اين روند از سوي رسانهي ملي، بسياري از مبتذلسازها با پي بردن به نگاه سطحي برخي از مسئولين تلويزيون، با رعايت مولفههايي همچون حجاب تقريباً تلويزيوني و دوري از هرگونه خط قرمز سياسي، موفق شدند با ساختههاي فيلمفارسيگونه رنگ آنتن را هم به خود ببينند.
پخش سینماییهای "شانه تخم مرغی" با حضور کمدین های تلویزیون
در سال 89 اما اتفاق جالبتري رخ داد. با رونق گرفتن شبكهي نمايش خانگي و عرضهي فيلمهاي ايراني در فروشگاههاي مواد غذايي محلي، بعضي از مؤسسات رسانهي خانگي با آگاهي از عرضهي بلبشوي سينماي ايران و ذائقهي نزول يافتهي مخاطب ايراني، تصميم گرفتند كه به جاي پرداخت مبلغ زيادي براي خريد فيلم از تهيهكنندگان سينما، خود فيلمهايي با رعايت حداقل استانداردهاي تلويزيوني (و نه سينمايي!) با حضور كمدينهاي تلويزيون و حتي كارگرداني آنها! توليد كنند تا هر چه از فروش فيلم حاصل شد، عائد خودشان شود.
به هر حال، اين فيلمها وارد شبكهي نمايش خانگي شدند و توزيع آنها با انتقادهاي تمام كارشناسان هنري، سينماگران و دلسوزان عرصهي فرهنگ كشور روبرو شد تا جايي كه به اين فيلم ها لقب "فيلمهاي شانه تخم مرغي" داده شد که مشتریان بقالی در کنار موارد خوراکی خرید میکردند.
اما در عين ناباوري، در حالي كه همه به توزيع اين فيلمهاي به شدت مبتذل و ضعيف ايراد ميگرفتند و اين اقدام حتي يك موافق در بين كارشناسان امر نداشت، صداوسيما با عدول از رسالت مهم خود، براي پركردن آنتن دست به دامان اين محصولات نازل تجاري (و نه فرهنگي) شد و با خريد اين فيلمها و پخش آنها از رسانهي 70 ميليوني، عملاً به توليد چنين فيلمهايي كمك شاياني كرد.
پخش "به روح پدرم" و "كادوي در به در" در اعیاد سال گذشته
به اين ترتيب "به روح پدرم" و "كادوي در به در" -كه شدت ابتذال آنها حتي در نامشان نيز متجلي است- در ايام مباركي همچون عيد قربان و نيمهي شعبان با تبليغات شديد -به مثابه تبليغاتي كه براي پخش يك فيلم طراز اول خارجي و به روز انجام ميشود- به نمايش درآمدند و سوهاني بر روي اعصاب خانوادههايي شدند كه مي خواستند در اين تعطيلات براي لحظاتي با تلويزيون سرگرم شوند. نكتهي جالبتر اين بود كه اين فيلمها جايگزين فيلمهاي نسبتاً با كيفيت سينماي ايران ميشدند كه سابق بر اين با انتخاب صحيح مسئولين روي آنتن ميرفتند. بنابراين دوران جديدي از قهر سيما و سينما شكل گرفت در حالي كه اين بار برخلاف دفعات قبلي، بيش از سينما، رسانهي ملي مقصر بود.
نوروز 90 با "داماد خوش قدم"، "نيش زنبور"، "اسپاگتي در هشت دقيقه"، "دستمو ول كن" و "كتاني سفيد"
اما غمانگيزترين بخش ماجرا مربوط ميشود به نوروز 90 و انتخابهاي عجيب مسئولين تامين برنامهي شبكههاي تلويزيوني كه از بين گزينههاي زيادي كه براي پخش فيلمهاي سينمايي وجود داشت، بيمحتواترين و مبتذلترين فيلمها را براي پخش برگزيدند. اين اتفاق تلخ، چند روز مانده به شروع تعطيلات با پخش فيلم "داماد خوش قدم" از آخرين توليدات شانه تخم مرغي سينماي ايران آغاز شد و با پخش فيلم به شدت مبتذل و حتي مستهجن "نيش زنبور" -كه به وفور داراي شوخيهاي بيادبانهي جنسي است- در روز يكم فروردين ادامه پيدا كرد. "اسپاگتي در هشت دقيقه"، اولين ساختهي سينمايي رامبد جوان و از توليدات ضعيف چند سال گذشتهي سينماي ايران كه چيزي بيش از يك فيلم مبتذل نبود، "دستمو ول كن" كه نام آن خود گوياي همه چيز است و "كتاني سفيد" كه اگرچه محتواي قابل قبولي داشت اما جز فيلمهاي ضعيف و بسيار كم فروش سال گذشته بود، از ديگر فيلمهاي سينمايي و يا ويدئويي داخلي بودند كه در ايام عيد پخش شدند.
البته پخش دو فيلم "بيپولي" و "كنعان" تا حدودي از شدت اين كج سليقگي مسئولين سيما كاست، اما فقط با نگاهي به توليدات سال 89 متوجه مي شويم كه گزينههاي زيادي وجود داشت كه هيچ گونه مشكلي براي پخش نداشتند.
فیلم هایی که در نوروز 90 پخش نشدند
"بيداري روياها"، "به كبودي ياس"، "نفوذي" و «زخم شانهي حوا" (در ژانر دفاع مقدس) و "طلا و مس"، "ملك سليمان"، "عصر روز دهم"، "صبح روز هفتم" و "شكارچي شنبه" (با موضوعات مذهبي و ارزشي) از جمله فيلمهايي بودند كه هيچ نگاه سختگيري نميتواند آنها را مناسب پخش از تلويزيون نداند؛ آن هم در شرايطي كه فيلم مبتذلي مانند "نيش زنبور" از همين تلويزيون پخش ميشود.
البته ممكن است بهانهي پخش نشدن اين فيلمها از سوي رسانهي ملي اين بوده باشد كه برخي از اين فيلمها هنوز به شبكهي خانگي راه پيدا نكرده و به همين دليل امكان پخش آنها وجود نداشته است. در پاسخ بايد گفت همانطور كه صداوسيما ميتواند جديدترين فيلم هاي سينماي امريكا و فيلمهاي اسكار را در مدت كوتاهي از اكران جهاني آنها پخش كند، چگونه است كه در خريد حقوق مادي فيلم هاي سينماي ايران مشكل دارد؟
به هر حال به نظر ميرسد كه گرچه
برنامهي مهم و تاثيرگذاري مانند "هفت" در همين سال 89 روي آنتن رفت و به
بهبود رابطهي تلويزيون و سينما بيش از هميشه كمك كرد، اما اين چنين
اقداماتي از سوي مسئولين رسانهي ملي فقط موجب دلسرد شدن فيلمسازان ارزشي
و تشويق مبتذلسازها خواهد شد و به ضرر سينماي ملي است. اميدواريم
صداوسيما با تغيير رويهي خود، به جاي حمايت از مبتذلسازها، چتر حمايتي
اش را روي سر ارزشيسازها باز كند.