به گزارش 598 به نقل از خبرگزاری فارس، شهر آورد یا به قول فرنگیها «دربی» به مسابقهای گفته میشود که دو رقیب بزرگ از یک شهر روبهروی یکدیگر صف آرایی میکنند و از جان و دل مایه میگذارند تا به پیروزی برسند.
هر گاه سخن از دربی فوتبالی به میان میآید یعنی اینکه علاقمندان خود را آماده یک کار زار جانانه می کنند و انتظار دارند تیم محبوبشان به هر قیمتی پیروز میدان شود.
واژه دربی بیشتر برای مسابقات فوتبال و راگبی استفاده می شود، اما با توجه به تعدد دربی های فوتبالی جهان این واژه با فوتبال عجین شده است. با شنیدن دربی یعنی اینکه همه علاقمندان به فوتبال باید آماده تماشای هنرنماییها، رشادتها و از خود گذشتگیها بازیکنان در میدان مسابقه برای پیروزی تیمشان باشند.
اگر اتفاقات فوتبالی را کنار بگذاریم و بر موارد استثنایی تکیه نکنیم، باید یک اعتراف تلخی از دربیها سرخابیها که توجه میلیون ها نفر ایرانی را به خوبی جلب میکند، داشته باشیم.
اعتراف تلخ این است؛ ما "دربی" واقعی نداریم.
قبل از شروع فصل جاری وقتی خیلی از نامهای بزرگ جذب تیم های استقلال و پرسپولیس شدند همه انتظار داشتند که امسال شاهد دربیهای جذاب و پرگلی خواهند بود غافل از آنکه ترس و احتیاط به جان سرخابیهایی افتاده است که گویی هوادار جایی در پازل شان ندارد.
صداو سیما، روزنامه ها، خبرگزاریها و سایتهای مختلف در هفتهای که گذشته از دربی سرخابیها نوشتند و گفتند و محافل فوتبالی شهروندان ایرانی را داغ و داغ تر کردند اما افسوس و صدها افسوس که دربی 76 ارزش این همه پرداختن را نداشت.
بیش از 100 هزار هوادار روز گذشته برای تماشای دربی 76 به استادیوم آزادی رفتند. هوادارانی که از نقاط مختلف ایران خودشان را با سخت ترین شرایط به آزادی رساندند، اما بدون آنکه لذتی از فوتبال ببرند و فقط وقتشان را تلف کردند و به خانه برگشتند.
* چرا دربی سرخابیها تماشایی نمی شود؟
واقعا ابزارهایی لازم برای داشتن یک دربی تماشایی چیست؟
چطور در ایتالیا همواره تقابل اینتر میلان و آث میلان تماشایی میشود اما در ایران در سالهای اخیر بازی زیبایی را از استقلال پرسپولیس شاهد نبودهایم(اتفاقات فوتبالی را باید کنار گذاشت).
حتی زمانی که استقلال یا پرسپولیس برنده دربی شده اند،شاهد بوده ایم که برای دیدار بعدی تماشاگران اندکی به استقبال تیمشان رفته است.
حضور پرشور هواداران برای حساس تر و جذاب تر شدن دربیها، یکی از معیارهای کلیدی است که روز گذشته بیش از 100 هزار نفر به ورزشگاه آزادی رفتند بیآنکه صحنه های جذاب و تماشایی را شاهد باشند.
مگر دربی منچستر که با تقابل یونایتدها و سیتیها رقم می خورد بیش از 100 هزار تماشاگر دارد؟ اصلا همین ال کلاسیکوی معروف که توجه همه دنیا را به خود جلب می کند مگر چند هزار تماشاگر را در دل خود جای می دهد؟
چرا دربی آرسنال با چلسی، لیورپول با اورتون و کمی تر این طرف تر دربی گالاتاسرای با فنرباغچه تماشایی می شوند و آن وقت دربی سرخابی ما بسیار سرد و کسل کننده است؟!
اگر چه مقایسه ستاره های باشگاه هایی که نامبرده شد با فوتبالیست های وطنی ما کار چندان حرفه ای و درستی نیست، اما هواداران این دو تیم چیزی کم تر از تماشاگران تیم های بزرگ ندارند پس انصاف نیست که آنها را در این شهرآوردهای بزرگ از حداقل ها هم محروم کنیم.
انصاف نیست برای هواداری که از دورترین نقطه خودش را به پایتخت رسانده تا دربی را ببیند فقط 4 موقعیت خلق کنیم و در پایان از زمین و زمان تشکر کنیم و از اینکه بازنده نبوده ایم خوشحال باشیم.
با جوی که برای برپایی دربی 76 رقم خورد و با استقبال با شکوهی که هواداران از این مسابقه داشتند، دیگری جایی برای نقد تماشاگران باقی نمانده است.
پس انتقاد لایق مربیانی است که دیگر کم تر جسارت این را دارند که برای خوشحالی هوادارانشان به سوی دروازه حریف یورش ببرند و منفعت شخصی خود را بر هر چیز دیگر ترجیح میدهند.
انتقاد به بازیکنانی واجب است که رفتار و عملکردشان مانند پول گرفتنشان حرفهای نیست.
چند صباحی است که چه در عرصه ملی و چه در حوزه باشگاهی بازیکنان بزرگ ما و به اصطلاح ستاره های فوتبالی مان نشان داده اند که مرد روزهای سخت نیستند و دربی ها یکی از این روزهای بزرگ است.
انتقاد به مسئولانی وارد است که برای یک رقابت بزرگ داوری را با حرف و حدیث های فراوان انتخاب میکنند و بدون آنکه حمایت خوبی از او برای قضاوت در دربی داشته باشند، وی را با استرس و اضطراب راهی میدان می کنند. داور دربی با مشاهده چنین جوی تساوی را به هر نتیجه دیگری ترجیح می دهد!
انتقاد به فوتبالی وارد است که از دوران اوجش فاصله گرفته و گامهای رو به سقوطش روز به روز سرعت بیشتری به خود میگیرد و افت از سر و روی آن پیداست.
با نگاهی اجمالی به بازیکنانی که روز گذشته در دربی 76 در زمین مسابقه بودند، می توانیم ادعا کنیم که بیش از 80 درصد از ستاره های کنونی فوتبال ما را تشکیل می دادند، اما ساق هایی که در زمین می دویدند هیچ رنگ و نشانی از ستاره نداشتند.
اگر این چکیده ناب فوتبالی ما است پس چطور انتظار داریم که تیم ملی کشورمان در مصاف با تیم های ملی کره، ژاپن، ازبکستان و... پیروز شود و مثل آب خوردن به جام جهانی برود!
اگر دربی 76 قدرت واقعی فوتبال فعلی ایران است پس چطور انتظار داریم که یکی از نمایندگان ما فاتح لیگ قهرمانان آسیا شود!
آری، واقعیت فوتبالی ما این است که ما دور هم جمع شده ایم و با داشته هایمان شاد هستیم. به به و تشویقها در محافل خودمانیمان گواراتر است و بی دلیل نیست که این روزها در بیرون این سبک از فوتبال وطنی خریدار ندارد.
فعلا با گذشته مان دلخوش هستیم و خودمان را به خواب خرگوشی زدهایم تا این ایام هم بگذرند و فوتبال همچنان با شعار زنده بماند، در حالی که واقعیت چیز دیگری است!
دربی 76 مثل دربی 75 خیلی سرد و کسل کننده به پایان رسید تا مبادا ترک بردار چینی طلسم ناپذیری دوستان، اگر چه در پایان همین فوتبال بی روح هجمه ها داور را نشانه گرفتند تا واقعیت دوباره پنهان بماند و همچنان حقیقت ها بیان نشوند.
آن تعداد از تماشاگرانی که در پایان دربی 76 برای چند شوت و چند صحنه درگیری فیزیکی، در پایان بازی شعار تبانی سر دادند و نتیجه بازی را به زد و بندهای پشت پرده ربط دادند، باید گفت که چندان هم نگران آینده نباشند، چون دوباره ال کلاسیکو(رقابت رئال مادرید و بارسلونا) در راه است و در آن مسابقه می توانند هیجان فوتبالی خود را تخلیه کنند.
آن دسته هوادارانی که فوتبال واقعی را دوست دارند باید دربی سرخابی ها را فراموش کنند و به این فکر کنند که مراحل پایانی لیگ قهرمانان اروپا نزدیک است و در همین مسابقات می توانند هیجان های فوتبالی خود را تخلیه کنند و هر آنچه که در دربی وطنی ندیدند را در آن رقابت ها شاهد خواهند بود.