حتی چهره شان را هم دقیقا به خاطرم نیست. اینقدر وسط خیابان و در نزدیکی نیروهای خدوم بسیج و گارد ویژه ایستادیم و با هم بحث کردیم که حتی مردم معترض و نیروهای حاضر در صحنه هم به ما و حرفهایمان حساس شده بودند. ما از هر دری سخنی گفتیم. از دلیل «اعتراض خیابانی بی مجوز»ی که در وسط آن ایستاده بودیم گرفته تا سیاست خارجی و مسائل اقلیت ها و ... واقعا خیلی حرف زدیم.
هم برای آنها خیلی جالب بود که «برای اعتراض از خانه خارج شدن» و «ناخواسته به وسط یک بحث درازدامن کشیده شدن» را تجربه نکرده بودند، هم برای من که تازه میفهمیدم من و ما و مردم پیرامونمان که هر صبح و شب بی تفاوت از کنار هم عبور میکنیم چقدر میتوانیم حرف با هم داشته باشیم!
هیچ ابزار خاص مستندسازی هم همراهم نبود. قصد هم ندارم همه خاطراتم از 25 خرداد 88 را بازیابی کنم و بنویسم. اما یک چیز از آن بحث طولانی را خیلی خوب به خاطرم مانده که به نظرم جالب آمد تا قلمی اش کنم.
آن دوست و در واقع دوستان، از جمله یک حرف خیلی کلی ای داشتند و آن این بود که «چراغ قرمز طولانی مجرم پرور است»... آنها نظرشان این بود که به هر حال یک نظام حکومتی نباید چیزی را برای همیشه ممنوع اعلام کند. وقتی چنین میکند، پس از مدتی مجرمینی به وجود خواهند آمد که تنها جرمشان عدم مراعات آن ممنوعیت است. و نتیجه گیری شان هم این بود که به هر حال باید برای اعتراض خیابانی مردم مجوز صادر شود تا اولا خودی و قانونی بشود، ثانیا امکان مجرم پروری اش از میان برود.
حرف و نقدشان برای من خیلی جالب بود. و سه چیز را که همان موقع به ذهنم رسید و با آنها در میان گذاشتم، از این قرار است.
اول گفتم:
حرف شما درست، اما طبیعتا ممنوعیت هایی هم همیشه خواهند بود که نمیتوانیم آنها را
صرفا به این خاطر که «چراغ قرمز طولانی مجرم پرور است» حذف کنیم. برایشان «مزاحمت
برای کسب و کار مردم» را مثال زدم. این نوع مزاحمت ایجاد کردن در همه جای دنیا یک
«ممنوعیت دائمی» دارد. مثل چراغ قرمزی است که نه تنها طولانی بلکه دائمی است! پلیس
در سراسر دنیا مانع «مزاحمت برای کسب و کار مردم» میشود. پس حرف اولم در واقع این
بود که بعضی چراغ قرمزهای طولانی هستند که اتفاقا ما همیشه آنها را در همین وضعیتی
که دارند میخواهیم و مطلوب ما هستند. نتیجه گرفتم که اگر کسبه حوالی محل برگزاری
اعتراض های خیابانی، برگزاری این اعتراض ها را با رونق و تداوم کسب و کار خودشان
در تعارض ببینند و شکایت کنند، پلیس موظف است از حقوق آنها هم حمایت کند و در همه
دنیا همانطور که اعتراض مردم دیده میشود، اعتراض متضررین از اعتراض خیابانی هم
مسموع و شنیدنی است. خصوصا که در میان معترضین خیابانی، کسانی هم باشند که بیمارگونه
به اموال عمومی و خصوصی آسیب بزنند و خود معترضین به تنهایی نتوانند این عده را از
میان خودشان بیرون کنند.
دومین حرفم این بود که:
یک نوع چراغ قرمز طولانی، چراغ قرمز طولانی ایست که «قانون گریز» است. قانونی برای
آن نداریم. ناگزیر است. مثل چراغ قرمز طولانی ای که به دلیل «رخداد یک درگیری در
چهارراه» است و «با تشخیص پلیس» در صحنه اعمال میشود. مشخصا این جور چراغ قرمز ها
و ممنوعیت ها حتی اگر «مجرم پروری» هم بکنند، و مثلا عده ای از راننده ها دست به
عدم مراعات آن بزنند، این مجرم پروری ها قابل اصلاح نیست. یعنی وقتی قرار است
ابزارها و شرایط ما محدودیت هایی داشته باشند، عملا کسی مقصر نیست. نتیجه گرفتم که
فی المثل اگر اپوزیسیون خونریز و خائنی مثل مجاهدین خلق (موسوم به منافقین) به طور
سازمان یافته وارد کشور شده اند و اسلحه نیز حمل میکنند، «عدم صدور مجوز اعتراض خیابانی»
چه بسا از آن نوع چراغ قرمزهای طولانی ای باشد که ناشی از «محدودیت شرایط» است.
شاید با ندادن این مجوز قرار است از «به خطر افتادن جان خود معترضین» ممانعت شود. همانطور
که طولانی شدن آن چراغ قرمز هم به هدف عدم گره خوردن خیابان در وضعیت دعوا و
درگیری بود. شاید معترضین بگویند که «چرا دستگاه های امنیتی نمیتوانند این گروه ها
را به کل قلع و قمع کنند تا صحنه اعتراضات به خونریزی اینها آلوده نشود؟» اما این
انتقاد هرچند که وارد هم باشد، واقعیتی که وجود دارد را عوض نمیکند.
سومین و آخرین حرفم به آنها هم این بود که:
اصلا بیایید همدلانه تر بحث کنیم. من ادعاهای شما را مفروضات درستی در نظر
میگیرم
و فعلا میپذیرم. یعنی فرضا اینطور در نظر میگیرم که با یک سیستمی طرفیم که
خارج از ضوابط قانونی و بدون ارائه
دلیل قانع کننده، امری را ممنوع اعلام کرده است. این یک فرض است و من
میتوانم این فرض
را فعلا درست در نظر بگیرم و با شما همدلانه تر بحث کنم تا نشانتان بدهم
حتی با درست انگاشتن این فرض، چه نقدی به عمل شما وارد است. حالا برایتان
با همین فرض، یک
مثال میزنم.
تصور کنید دولت اعلام میکند که از ساعت 18 تا ساعت 24 هر جمعه، خیابان «الف»
که منتهی به پارک «ب» است، در هر دو مسیر رفت و برگشت مسدود است. ضمنا تصور کنید که
شما و گروه های بزرگی از مردم، هر جمعه شب به پارک «ب» میروید و تفریح میکنید. ضمنا
تصور بکنید که هیچ دلیلی هم برای این اقدام دولت به نظرتان نمیرسد و دولت هم فرضا هیچ
تلاشی برای قانع کردن شما نمیکند. اصلا فرض کنید دولت و رسانه های رسمی مساله را مسکوت گذاشته و حاضر هم
نیستند هیچ توضیح اضافه ای بدهند. درست شد؟ این شد فرض.
حالا در همین وضعیت، شما مردمی که به هر حال مایل هستید در پارک «ب» جمعه شب تان
را به تفریح بگذرانید، به دو گروه تقسیم میشوید: الف- گروه اول کسانی که با
مشاهده این ممنوعیت ظاهرا بی دلیل (همان چراغ قرمز طولانی و خسته
کننده) ، مستقیما به تخلف از دستور دولتی دست میزنند و اتفاقا در همان ساعاتی که رفت و آمد
از خیابان «الف» ممنوع اعلام شده است وارد خیابان «الف» میشوند و احتمالا با پلیس
هم درگیر میشوند و البته سر خواسته شان هم می ایستند و خلاصه یا به پارک «ب» میرسند و
کامیاب میشوند، یا برایشان اتفاقاتی مثل دستگیری و بازداشت رخ میدهد. ب-
گروه دوم اما تصمیم دیگری میگیرند. آنها با خود می اندیشند که آیا این پارک «ب»،
غیر از خیابان اصلی «الف» که مسیر همیشگی شان بوده، آیا مسیر دیگری هم دارد یا
خیر؟ اتفاقا با بررسی هایشان مشخص میشود که برای رسیدن به پارک «ب» ، از جمله
میتوان از کوچه های «ج» و «د» عبور کرد و به یکی از ورودی های کوچک و غیراصلی پارک
رسید. و در نتیجه از همان مسیر خودشان را به پارک «ب» میرسانند و وارد پارک
میشوند.
سئوال من این است: اگر رفتار این دو گروه را ارزیابی کنیم، کدامیک عقلایی تر به
نظر میرسد؟ اگر راهی برای رسیدن به هدف (پارک «ب») وجود دارد که همچنان
مسدود و ممنوع نیست، چرا باید خود را در معرض تخلف از دستور دولتی قرار دهیم؟ حتی ممکن
است ما آن قانون موقت را و آن ممنوعیت را قبول نداشته باشیم و مایل باشیم عوض بشود، اما
فعلا مساله این است که هدف ما (تفریح در پارک «ب») ظاهرا از راهی که همچنان باز است هم
قابل دستیابی است. سئوال این است که وقتی هنوز راه یا راه های دیگری هست که
ممنوعیتی ندارند، چرا باید سراغ همان مسیری برویم که گفته اند مسدود است؟
و نتیجه گرفتم که: اگر چنانچه اعتراض از نوع خیابانی «تنها راه قابل تصور برای
اعتراض» بود، میتوانستم بفهمم که شما چرا روی این شیوه پافشاری میکنید، اما وقتی
همه میدانیم که اعتراض در نوع خیابانی اش خلاصه نمیشود، و به تعبیر دیگر، اعتراض،
به نوع خیابانی آن بازبسته نیست، چرا به جای اعتراض خیابانی از انواع دیگر اعتراض
که شاید هنوز ممنوعیتی ندارد بهره گیری نمیشود؟ آیا این پارک «ب» فرضی، واقعا
مسیری جز خیابان «الف» ندارد؟!