جام ورزشی، شاید یکسال قبل، این موقع مظلومی سرداری فاتح بود اما باخت در دربی آخر همهچیز را تحتالشعاع قرارداد. او اینبار اما رازگشایی میکند از دلیل یک باخت. از دعوا بر سر بازوبند. دعوایی که انگار در تیم آبیها ریشه داشته. او اما اسمی از کسی نمیآورد و تنها میگوید: «بیایید برای مردم دست از این کارها بردارید.» جالبتر از این اعتراف اما جایی است که مظلومی برای یک شکست تاریخی «دبه» میکند. او میگوید وقتی شاه رفت، تاج منحل شد و دیگر 6 تاییها هم مالیده است و رفته پی کارش! اما در دل این گفت و گو وقتی یکی از بچهها یادی از ایمون زاید میکند با خنده میگوید: «یکی گفت نمیروی آلومینیوم مربیگری کنی، گفتم بروم که ایمون مثل آیینه دق جلوی چشمم باشد؟!»
*از دربی سال 52 شروع کنیم؛ اولین دربی شما، البته از روی نیمکت!
باید کری بخوانم؟ این روزها هم که حسابی بحث کریخوانی داغ است، بگذار من هم بگویم! اولاً ما که 6 تا نخوردیم. ما الان استقلالیم. پرسپولیس یک موقعی شاهین بود. الان مگر از آمار باختهای شاهین هم استفاده میکنند؟ همان بازیکنهای شاهین آمدند و پرسپولیس را تشکیل دادند اما وقتی بحث دربی میشود میگویند بازیهای استقلال و پرسپولیس. الان کسی نمیگوید تاج و شاهین. در تیم سال 52 من ذخیره بودم، خیلی از پیشکسوتها بودند. راست میگویند ما آن روز، روز بدمان بود، 6 تا هم خوردیم! ولی تیمی که 6 تا گل خورد، تاج بود نه استقلال. تاج هم که منحل شد رفت پی کارش! از سال 57 این استقلال تشکیل شده، به عقبهاش چهکار دارید؟
*یعنی کلاً زدید زیرش دیگر، 6 تا بی6 تا!
بابا آن 6 تا واسه قبل انقلاب بوده. به ما چه! ما که آمار شاهین و پرسپولیس را حساب نمیکنیم.
*حالا مگر شما شاهین را 6 تایی کرده بودید؟
مهم نیست وقتی آن نتایج را حساب نمیکنند، نباید این 6 تا را هم به حساب استقلالیها بنویسند.
*حالا به هر حال که 6 تا خوردید!
بله 6 تا را تیم تاج خورده. من هم آن روز ذخیره بودم! خیلی از بزرگترها هم بودند ولی استقلال از بعد انقلاب تأسیس شد. تیم تاج با انقلاب از بین رفت، شاه رفت، تاج افتاد، 6 تاییها هم مالید، مُرد رفت پی کارش!
*چطور ستاره قهرمانی در آسیا را از تاج حساب کردید، ولی 6 تاییها را میگویید مُرد؟
حالا بگذار فعلاً 6 تاییها را بپیچانیم تا بعد! (میخندد). آن ستاره قهرمانی آسیا را هم بیایید بگیرید. فعلاً مهمتر این چیزی است که تو میگویی! ولی خدایی میگویم من هنوز نامهاش را دارم. اول انقلاب یک نامه از اقای عنایتالله آتشین به ما دادند که تاج تیم طاغوتی بود، منحل شده شما هم بروید پی کارتان. آنموقع آقای شاهحسینی رئیس تربیتبدنی بود و آقای حسین فکری خدابیامرز هم بود، مرحوم حسابی ضدتاج بود و تهرانجوانی، گفت تیم تاج تعطیل شده و منحل است. شماها هم بروید خانههایتان. رفتیم با پورحیدری، کردنوری و چندتا از بزرگترهای تیم نشستیم دور هم گفتیم تاج که منحل شد، یک کاری بکنیم. قرار شد تیم جدیدی راه بیندازیم. اسمش را هم گذاشتیم استقلال چون آنموقع همیشه بحث استقلال کشور مطرح بود، ما هم اسم تیممان را گذاشتیم استقلال. تربیتبدنی اصلاً وجود نداشت، ما خصوصی بودیم. یکسری از قدیمیها از جمله آقای کردنوری، زیارتی، ترابپور، ابزارچی، حبیبی، دکتر حسینی و خیلیهای دیگر جمع شدند و پول دادند تا تیم تشکیل بشود.
*شما اولین کاپیتان تیم بودید؟
بله، چون ناصرخان رفته بود آن سالها شاهین، حسن روشن هم که امارات بود. من و مراغهچیان شده بودیم کاپیتان. بعد که ناصرخان برگشت، ما بازوبند را به او برگرداندیم. آن موقع حرمتها بود چون همه دلی، دور هم بودیم. پول نبود. من دقیقاً یادم است، سال 62، 15 مهر سال 1362، دقیقه 57 بود که آن گل معروف را زدم. برای آن بازی 100 هزار تومان همین هیأتامنا لطف کردند و به آن برد ارزشمندمان پاداش دادند. نفری 2500 تومان به هرکدام از بچهها رسید. به من برای گلی که زدم و ناصرخان هم که گل نخورده بود نفری 5 هزار تومان دادند. تازه اپن پول آن موقع خیلی پول بود که ما یکدفعه و یکجا گرفتیم!
*راستی دربی جمعه چه میشود؟
انشاءالله استقلال میبرد. یادتان رفته من یک استقلالی دوآتشه هستم؟ البته امیدوارم که بازی هم قشنگ باشد.