به گزارش 598 به نقل از خبرنگار حماسه و مقاومت فارس (باشگاه توانا)، وقتی که داشتند از بالای سر دانشآموزان عبور میکردند، آنها را میدیدند، میدیدند که هر کدامشان با نگاهی به آسمان دنبال جانپناهی میگردند اما با تمام این وجود، انگشت را فشار دادند و بمبها را بر سر دانشآموزان ریختند، دانشآموزانی که زمین هم از مهربانی آنها به شگفت آمده بود.
* مدارای مردم میانه با اسرای بعثی
داریوش اردبیلی فرمانده عملیات سپاه میانه وقت است که به اسارت گرفتن خلبانان صدام و بازدید آنها از مدرسه زینبیه را روایت میکند:
«دو روز بعد از بمباران میانه در 14 بهمن 1365، در حالی که چند تن از بهترین دوستانمان را در سپاه از دست داده و سوگوار شهیدان مظلوم بودیم، به ما خبر رسید، یک هواپیمای عراقی در منطقه عملیاتی سومار سرنگون شده و خلبانان آن به اسارت سپاهیان اسلام درآمدهاند و قرار است، آنها را برای دیدار از آثار جنایات خود به میانه بیاورند.
حیاط مدرسه زینبیه بعد از بمباران با چادر و کیف و کتاب دانشآموزان فرش شد
این موضوع همانند شایعه بمباران زینبیه در سطح شهر پیچید؛ روزی که قرار بود آنها وارد شهر شوند مردم در مقابل زینبیه تحصن کردند، احساسات جریحهدار شده مردم شهرمان برای ما بسیار قابل احترام بود اما واهمه کردیم که آنها را در حضور چشم مردم وارد شهر کنیم، فکر کردیم شاید برخی بخواهند از آن دو خونخواهی کنند و گزندی به آنها برسانند، در این صورت این مسئله دور از تعالیم اسلام و قرآن بود چراکه خداوند فرموده است: باید با اسرا مدارا کرد.
* ابراز پشیمانی خلبانان بعثی از حمله به شهر میانه
به هر حال جانب احتیاط را در نظر گرفتیم و با یک مینیبوس کهنه و تعدادی سرباز وارد مدرسه شدیم؛ در محوطه مدرسه تعدادی از خانوادههای شهدا و چند نفر از جانبازان زینبیه حضور داشتند، یکی از جانبازان به نام «رقیه کلانتری» خواهر شهید «محمدباقر کلانتری» بود، وی به محض دیدن خلبانان بعثی با شور خاصی شروع به سخنرانی کرد و چنان کوبنده و منقلبکننده پیام مظلومیت شهدای زینبیه را رساند که اشک را از دیدگان حاضران و حتی خلبانان عراقی جاری شد.
خلبانان اسیر عراقی در جمع مردم داغدیده میانه
او در آخر پرسید: «اگر این اتفاق و فاجعه سر فرزندان خودتان میآمد، اکنون چه احساسی داشتید؟» مترجم تمام حرفهای خانم کلانتری را برای آن دو بازگو کرد و منتظر بود تا آنها هم چیزی بگویند، اما آن دو سکوت کرده و حیرتزده به آثار جنایات خود چشم دوخته بودند.
یکی از آنها با گریه و زاری عذرخواهی کرد؛ آنها خیال میکردند که به محض ورود به مدرسه خانواده شهدا آنها را زنده نخواهند گذاشت، اما وقتی صبوری، عزت و احترام خانواده شهدا را دیدند، سخت در شگفت و شرمندگی بودند».
* اعتراف خلبانان بعثی به سکوت بینالملل از جنگ شهرها علیه ایران
روزنامه کیهان آن روز را اینگونه در گزارشی آورده است: «دو خلبان اسیر عراقی بعدازظهر دیروز از مناطق بمباران شده میانه توسط هواپیماهای عراقی بازدید کردند، خلبانان اسیر عراقی به اسامی «سروان باسل یحیی سلیمان» و «ستوان یکم عبدالعاسی محمدفهد» که در عملیات «کربلای 5» به اسارت رزمندگان درآمدهاند به دیدار ویرانههای دبیرستان دخترانه زینبیه و دبستان ثارالله و فاطمه الزهرا(س) برده شدند. این دو که اعتراف کردهاند شخصاً در بمباران شهرهای مریوان، بانه، گیلانغرب، مهران، دهلران، صالحآباد، آبادان، خرمشهر و صدا و سیمای مرکز ایلام شرکت داشتهاند، مدعی شدند که در بغداد به آنان گفته شده که مردم ایران از شهرها بیرون رفتهاند و شهر تبدیل به مناطق نظامی شده است.
خلبانان اسیر عراقی در گفتوگو با خبرنگارها از سکوت مجامع بینالمللی در قبال حملات هوایی عراق به شهرهای ایران ابراز تعجب کردند و آن را دلیل وابستگی رژیم عراق به ابرقدرتها و استکبار جهانی دانستند.
به گزارش خبرنگار ما در جریان بازدید خلبانان اسیر عراقی از ویرانههای مدارس بمباران شده میانه 2 دانشآموز مجروح به اسامی «رقیه کلانتری» و «رحیمه نیکنامی» از بیمارستان به محل بازدید آورده شدند؛ این دو مجروح با توصیف بمباران شهر توسط خلبانان عراقی به عنوان اوج مقاومت ایران و قساوت رژیم صدام از اقدام خلبانان عراقی در حمله به مناطق مسکونی کشورمان ابراز نفرت کردند، خلبانان عراقی نیز متقابلاً با اظهار ندامت از ملت ایران و امام امت تقاضای بخشش کردند».