کد خبر: ۱۰۸۵۴۰
زمان انتشار: ۱۸:۲۱     ۰۳ بهمن ۱۳۹۱
یادداشت میهمان:
شهاب مرادی
لابلای اخبار امروز سایت‌ها، چشمم به این تصویر افتاد؛ دقت کردم.



اشکم را پاک کردم و دوباره نگاه کردم. تصویر واضح بود. ظاهرا‌‌ همان جوان ترسناکِ قمه به دستِ خشنِ روزهای اول آذر بود که ترسیده و نیاز به پناه دارد و آغوش مرد نقابدارِ جوان، که اتفاقا هم او مجری اعدام است، تنها پناهِ اوست؛ اما چقدر حمایتگر و مهربان.

مرد نقابدار نمی‌تواند ـ و نباید ـ از اجرای حکم جلوگیری کند، اما می‌تواند برای لحظه‌ای به او دلداری و دلگرمی بدهد، دست مهربانش را روی شانه او گذاشته و گویی زیر لب آرام با او سخن می‌گوید؛ کوتاه اما آرام بخش. این را از چهره‌اش می‌توان حدس زد.

شاید می‌گوید آرام باش نترس و یا مثلا به خدا پناه ببر و... نمی‌دانم خلاصه هر حرفی که کمی او را آرام کند.

شاید برخی مواقع برای حل مشکل مادی یا معنوی دیگران، کاری از دست ما برنیاید، ولی می‌توانیم بی‌تفاوت نباشیم. می‌توانیم کمی همدردی کنیم. می‌توانیم برای برادری ـ حتی فقط برای لحظه‌ای ـ پناهگاهی عاطفی باشیم. شانه‌ای برای چند قطره اشک یا گوشی برای شنیدن غصه‌های یک مادر. بله مهم است بدانیم و فراموش نکنیم «حتی وقتی برای حل مشکل دیگران، هیچ کاری نمی‌توانیم انجام دهیم، سنگ صبور بشیم» و این خودش بسیار مؤثر و حیاتی است.

باور کنید اگر تنها کمی مهربان‌تر نگاه کنیم و با حوصله‌تر، خیلی از مجرم‌ها مجرم نمی‌شوند. شکی نیست که جامعه به وجود «قضات شجاع و عادل» نیازمند است و همیشه «اقتدار و سرعت عمل» پلیس و دستگاه قضاء ضامن سلامت و امنیت آن است، اما پیش از آن و بیش از آن جامعه، به مهربانی فراگیر و عمومی بین توده مردم نیاز دارد. بلای جان جامعه بی‌تفاوتی است.

ای کاش هیچ گاه ما ایرانی‌های مهربان، حمایت و توجهمان را از هم دریغ نکنیم. اگر به جای چشم دوختن به صحنه اعدام یک مجرم و حتی بی‌آبرو‌ترین جنایتکار، چشم بر نقص‌ها و گناهان خود می‌گشودیم، حالمان بهتر بود. اگر به فکر گرسنه بودیم و... .

یادمان نرود ما هنوز خیلی مهربانیم و این سرمایهٔ بزرگی است.

اما یک نکته: این اشرار و اراذل و اوباش معمولا مدتی هم مدرسه بوده‌اند و یا دست‌کم از دمِ درِ مسجدی رد شده‌اند و... .

والله از خودم با نگرانی می‌پرسم، نکند من هم سهمی در «بزهکار» شدن امثال این پسر و دیگر اشرار دارم؟

خوب است پیش از آن که از تک تک ما بپرسند، خودمان بپرسیم. بد نیست هر کس یک بار از خودش و تنها از خودش ـ نه از هیچ کس دیگر ـ فقط  بپرسد: سهم من چقدر است؟ (به ویژه معلمان گرامی و اساتید محترم دانشگاه‌ها و روحانیون معظم و اهالی مکرم هنر خصوصا سینما).
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:۳
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
ارسال نظرات
سجاد
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۰:۳۵ - ۰۵ بهمن ۱۳۹۱
۵۳
۰
عالی
پاسخ
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۸:۲۷ - ۰۵ بهمن ۱۳۹۱
۲
۰
ممنون از حاج آقا مرادی با این دیدش و عکس نوشتش
پاسخ
الم
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۹:۳۷ - ۰۷ بهمن ۱۳۹۱
۰
۰
طی روزهای اخیر، بسیاری به دلیل شور و اشتیاق گروههایی از مردم برای تماشای مراسم حد یا اعدام ، گلایه کرده و نسبت به رواج و تشدید چنین اخلاقی هشدار داده اند.
سرویس اندیشه پایگاه خبری "انتخاب" در این مورد، تنها به ذکر روایتی از امیرالمومنین(ع) اشاره می کند که در جلد 28 وسائل الشیعه باب 22 از ابواب مقدمات حدود و احکام عمومی بدان اشاره شده و در آن حضور و نگریستن به اجرای حدود در آن به شدت تقبیح شده است: یعقوبی از پدرش نقل می کند امیرالمومنین(ع) در سفری به بصره، شاهد هجوم مردم برای دیدن صحنه اجرای حد بوده اند و این موضوع عامل سؤال حضرت از قنبر شده که: "برو ببین این افراد که هستند و برای چه هجوم آورده اند!" و قنبر پس از رؤیت این جمعیت به حضرت عرضه می دارد که برای دیدن اجرای حد هجوم آورده اند. حضرت پس از نگاه به چهرۀ افراد مهاجم می فرمایند: زشت باد چهره هائی که دیده نمی شوند مگر در حوادث زشت و تلخ؛ این آدم ها فضول رجال و مردمند –یعنی ته مانده های جامعه که در ادبیات امروز از آنان به اراذل و اوباش تعبیر می شود – قنبر، آنان را از چشم من دور ساز!
پاسخ
جدیدترین اخبار پربازدید ها