اين
روزها و بعد از اينكه معدودي از هنرمندان برجستهي سينما و تلويزيون در
قبال ريالهاي سعودي و قطري، حاضر به همكاري با پروژهي موهن و ضد
شيعي«عمر» شدند و همزمان باورهاي شيعي و تعصبات ملي خود در قبال خليج فارس
و خاك ايران را به حراج گذاشتند، ديگر شنيدن اين خبر تعجبآور نيست كه يك
فيلمبردار برجستهي كرد با همكاري كشوري كه به مبارزه با كردها معروف است،
پشت دوربين فيلمي بايستد كه نه تنها انقلاب مردم ايران كه باورهاي اخلاقي
آنها را هم با بازي هنرپيشههاي معلومالحالي چون «مونيكا بلوچي» در نقش يك
زن چادري به سخره ميگيرد.
به گزارش
رجانيوز،
«تورج اصلاني» فيلمبردار خوشقريحهي ايراني كه در فضاي سينماي ايران رشد
كرده و به مدارج بالاي موفقيت حتي در ابعاد بينالمللي رسيده است، از چندي
پيش با پروژهي سفارشي و ضدايراني «فصل كرگدن» به كارگرداني «بهمن قبادي»
همراه شد تا حضور در يك فيلم غيراخلاقي و ضد مردمي را هم در كارنامهي خود
ثبت كند.
«فصل كرگدن» يكي از چندين فيلم
سفارشي ضدايرانيست كه در اين چند سال اخير، بازار ساخت آنها به دستور
اربابان غربي برخي هنرمندان رونق گرفته است؛ از «شرايط» و «خورش آلو با
مرغ» توليد خارج از كشور گرفته تا «عرق سگي»، «تهران من حراج» و «كسي از
گربههاي ايراني خبر نداره» و توليدات زيرزميني داخلي بعد از سال 88. اما
«فصل كرگدن» واجد ويژگيهايي است كه آن را از اين سري فيلمها جدا ميكند.
آخرين فيلم «بهمن قبادي» از همان ابتدا
به دليل به كارگيري چهرههاي جنجالي چون «بهروز وثوقي» -ستارهي مطرح
سينماي پيش از انقلاب- و «مونيكا بلوچي» -هنرپيشهي فاسد و معلومالحال
ايتاليايي كه به دليل افراط در برهنگي و ايفاي نقشهاي زننده در رسانههاي
غربي هم هميشه مورد انتقاد قرار ميگيرد-بيش از ساير فيلمهاي ضد ايراني
چند سال اخير، مطرح شده است. به خصوص آنكه در كنار اين چند نفر، چهرههاي
ديگري چون «آرش لباف» -خوانندهي ترانههاي لسآنجلسي كه جز پيشگامان
توليد موزيك ويدئوهاي مستهجن است- و «برن سات» -هنرپيشهي زن سريال
تركيهاي «عشق ممنوع» كه براي بينندگان شبكههاي فارسيزبان چهرهي شناخته
شدهاي است- هم به چشم ميخورد.
«فصل كرگدن» حکایت زوج جوانی است که در
آستانهي انقلاب ۵۷ در ایران با هم ازدواج کردهاند. مینا (مونیکا بلوچی)
دختر یک نظامی عالیرتبهي ارتش شاهنشاهی است و شوهرش ساحل فرزان (بهروز
وثوقی در زمان حال) شاعری اهل کردستان، بدون پیشینهي سیاسی و موفق در
انتشار آثار ادبیاش. رانندهي خانوادگی آنها، اکبر رضایی (یلماز اردوغان)،
که شدیداً دلبستهي مینا است، در اوج انقلاب در میان انقلابیون صاحب
موقعیتی برجسته میشود و پس از بهمن ۵۷ مینا و شوهرش را به قصد جدا
کردنشان به زندان میاندازد. داستان این سه نفر تا زمان حال (۲۰۱۰
استانبول) دنبال میشود...
جالب آنكه «فصل كرگدن» تماماً در تركيه
ساخته شده است و «بهمن قبادي» در راه ساخت اين فيلم، از حمايت مادي و معنوي
«مارتين اسكورسيزي» -فيلمساز يهودي برجستهي هاليوود- برخوردار بوده است.
راديو فردا دربارهي اين فيلم در نقدي
مينويسد: «کارگردان با ارجاع به روند بازجوییها و محاکمههای دههي نخست
انقلاب توانسته در پس لایههای ظریف روایت قصهاش ماهیت نمونهوار یک
«انقلابی متعهد» تازه به قدرت رسیده را به تصویر بکشد.
مصادرهي بیحساب و کتاب اموال مردم،
فحاشی و بیاخلاقی و پرسش دربارهي رختخواب و روابط خصوصی متهمان،
طلاقهای اجباری زوجهای زندانی و گشودن عقدههای جنسی در پی تصاحب قدرت،
بخشهایی از واقعیتهای تاریخی پس از انقلاب ۵۷ است که لابهلای روایت فیلم
به آنها اشاره شده؛ به گونهای که هر فرد آسیبدیده از جمهوری اسلامی
میتواند بخشی از گذشتهي تلخ خود را در آن باز ببیند.
در این روند، چهرهای که قبادی از
«حزباللهی»های انقلابی ترسیم کرده -به تعبیر سینمای او- به اندازهي خود
واقعیت آن روزگار، هراسانگیز و مشمئزکننده است. فیلمساز عامدانه بر
معصومیت زوج جوان و پرهیز آنها از سیاست تاکید میکند تا نشان دهد زندگی
مردم عادی پس از انقلاب تا چه اندازه و چگونه قربانی اهداف غیر مذهبی و غیر
انسانی انقلابیون ریاکار و فرصتطلب شده است.»
با چنين توصيفاتي، مشخص نيست كه چرا
«تورج اصلاني» بايد با اين فيلم همكاري كند. هر چند كه «كيهان كلهر» هم از
ديگر عوامل شناخته شدهي داخلي اين فيلم است كه ساخت موسيقي آن را بر عهده
داشته است.
در واقع، بايد از آقاي «اصلاني» پرسيد
كه آيا ايشان با اصل انقلاب اسلامي كه حتي قسم خوردهترين دشمنان اين مرز و
بوم هم بر مردمي بودن آن صحه مي گذارند، مشكل دارد؟ پس چگونه در فيلمي نقش
آفرينميكند كه يك حيوان را به عنوان نماد انسان انقلابي نشان ميدهد؟ و
سوال مهمتر اينكه امثال آقاي «اصلاني» انتظار دارند تا در قبال چنين فحاشي
اصل و ريشهي انقلاب اسلامي كه محصول ارادهي تمام مردم ايران بوده است،
چه برخوردي از سوي حكومت رخ دهد؟
جالب آنكه وقتي در غفلت نهادهاي امنيتي
نظام، آقاي «اصلاني» براي «بهمن قبادي» فراري از وطن نماهاي شاعرانه
ميگيرد، او در كشورش بابت فيلمبرداري «بغض» مورد تمجيد همهي رسانههاست و
بعد از بازگشت به وطن هم، به عنوان مهمان در برنامهي نفتي «هفت» حاضر و
به حدي در مورد تواناييهاي شگفت او در فيلمبرداري صحبت ميشود كه ميتوان
به جرئت شدت تعريفها از او را در تلويزيون ايران بيسابقه دانست.
البته اين پايان ماجرا نيست؛ او چند روز
پيش در جشن منتقدان سينماي ايران بابت فيلمبرداري فيلم «بغض» مورد تقدير
قرار ميگيرد و وقتي روي سن ميرود، ميگويد: «خوشحالم امروز كساني كه
تهديد به مرگ شده بودند، اينجا بين ما زنده هستند! كاهاني و جيراني. از
اينكه اين روزها به سينماي ايران توهين ميشود، خوشحال نيستم. همه به خود
اجازه ميدهند به اين سينما بياحترامي كنند. به همين جهت من سر دوراهي
هستم، ولي من با اين شرايط، جاني براي ادامه دادن كار ندارم.»
با خواندن اين نطق سوزناك، بايد پرسيد
كه آقاي «اصلاني» چگونه از نبود آزادي در ايران مينالد در حالي كه بعد از
مشاركت در ساخت فيلمي بر ضد اصل انقلاب اسلامي، در تهران از او تقدير
ميشود و به او جايزه ميدهند؟ آن هم در حالي كه او براي دومين بار پشت
دوربين يك فيلم بدون مجوز از يك كارگردان ضد مردمي چون «بهمن قبادي» رفته
است؟ كارگرداني كه در مورد نظام جمهوري اسلامي در مراسم فرش قرمز فيلمش
چنين ميگويد: «در ایران، دولت امروز من، هیولایی ست که تنها با مرگ آن ها
امکان این هست که دوباره بهروزها و اسطورههای ما مجال زندگی و هنرمندی
داشته باشند...»
از سوي ديگر، حي اگر بپذيريم كه آقاي
«اصلاني» هيچگونه التزامي به انقلاب مردم ايران در سال 57 هم نداشته باشد،
بايد پرسيد كه چگونه او حاضر به ثبت لحظههاي غيراخلاقي اين فيلم شده است؟
چگونه در ساخت فيلمي مشاركت ميكند كه كارگردان آن در پي عقدهگشايي از
سالها محروميت از ثبت تصاوير جنسي است؟ فيلمي كه الههي روابط نامشروع
سينما، در آن نقش يك زن چادري را ايفا ميكند؟
بگذريم. اين روزها عادت كردهايم كه از
سينماي ايران انتظار زيادي نداشته باشيم. اما مطمئناً اين روزها هم خواهد
گذشت و انقلاب اسلامي خواهد ماند و البته تاريخ قضاوت خواهد كرد...