به گزارش 598 به نقل از گروه فرهنگی مشرق
- ششمین فیلم عبدالرضا کاهانی یک فیلم تئاتری است و بیشترین زمان فیلم، در
یک آپارتمان میگذرد. فیلم علی الظاهر در موضوع اثاثکشی است و در مدت
زمان واقعی (real time) روایت میشود. کاهانی علاوه بر کارگردان، نویسنده و
تهیه کنندۀ این فیلم نیز بوده است.
خلاصه داستان
قصه
در روز هجدهم ذیالحجه (عید غدیر) میگذرد و داستان زنی به نام الهه (نگار
جواهریان) است که با شوهرش فرهاد (احمد مهرانفر) اثاثیۀ خود را به منزل
یکی از دوستان شوهر یعنی محسن توتونچی و مژگان (رضا عطاران و پانتهآ
بهرام) آوردهاند و قرار است عروسیشان را امشب در همین منزل برگزار کنند.
اما مشکل آنجا است که منزل محسن و مژگان هنوز آماده نشده و آنها گرچه
اثاثیه را بار کامیون کردهاند اما نمیدانند آن را کجا باید ببرند.
راننده کامیون هم میخواهد زودتر از شر بارها خلاص شده به گرفتاریهایش
برسد. جر و بحثهای دو زن بالا میگیرد. مژگان یک زن مدرن است که در ثلث
اول فیلم در حال رنگ کردن موی خویش است و از سوی دیگر الهه یک زن چادری است
که مثل خانم معلمها حرف میزند. ساعتی بعد که مادر الهه برای بار دوم به
آنجا میآید و مراسم عروسی را به سبب آماده نبودن خانه منحل میکند الهه به
او خبر میدهد که باردار است و اگر عروسیشان به تأخیر بیفتد بچهشان به
دنیا خواهد آمد!
مختصری دربارۀ کارگردان
عبدالرضا
کاهانی متولد سال 1352 در نیشابور، تاکنون هفت فیلم سینمایی ساخته است:
رقص با ماه (1384) که در مرحلة تدوین دچار خودسانسوری جناب تهیهکننده
(محمدرضا شرفالدین) شد و متوقف ماند؛ آدم (1385)، آنجا (1386)، بیست
(1387)، هیچ (1388)، اسب حیوان نجیبی است (1389)، بیخود و بیجهت (1390).
کاهانی خود نویسندۀ تمام فیلمهایش بوده هرچند که در فیلمنامۀ آثار نخستین
خود از همکاری حسین مهکام نیز سود جسته است.
رویدادهای جشنواره فیلم فجر
در
جشنواره فجر عبدالرضا کاهانی خبر داد که مجوز اکران این فیلم از وزارت
ارشاد مشروط، به حذف و تغییراتی بود که من در جلسات مفصلی که با علیرضا
سجادپور داشتم زیر بار آنها نرفتم و در نهایت آقای خزایی عجالتاً مشکل را
حل کرد تا جشنواره تمام شود. او در جواب یک خبرنگار که پرسید فیلم بعدی شما
چیست؟ گفت: فعلاً هیچ، از فردا باید بدوم برای اکران همین فیلم! راقم نیز
بعد از جلسه در یک مصاحبۀ کوتاه سؤالاتی از کاهانی پرسید که در ادامه به آن
اشاره خواهم کرد. از سوی دیگر، خانم نگار جواهریان از بازی در نقش الهه
برائت جست و گفت: این شخصیت خیلی از من دور بود و من از آن متنفرم.
نقد و تحلیل
فیلم، از میانه شروع میشود و این شیوۀ
نسبتاً تازهای در فیلمنامهنویسی است، که به فیلمساز این امکان را میدهد
تا مخاطب فیلمش را به این نتیجه برساند که در حال تماشای یک ماجرا شبیه به
زندگی واقعی است. ایراد این سبک نگارش آن است که اطلاعات منظم دربارۀ
شخصیتها و قصه داده نمیشود. لذا مخاطب باید سعی و تلاش بیشتری کند تا از
قصه سر درآورد. البته این نقیصه در این فیلم با استفاده از تبحر و شهرت
بازیگران رفع شده است. به عبارت دیگر اگر فیلم با بازیگران گمنام ساخته
میشد شاید برخی مخاطبان حوصله نمیکردند تا قصه را دنبال کنند. کاهانی این
سبک فیلمنامهنویسی را پیشتر در فیلم هیچ (1388) نیز آزموده است.
قصه
در بیخود و بیجهت از وقتی آغاز میشود که الهه و فرهاد اثاث خود را به
منزل محسن (رضا عطاران) دوست شوهرشان آوردهاند و حالا مردد هستند که چه
باید بکنند. زیرا خانهای که محسن قرار است به آن نقل مکان کند هنوز آماده
نشده و از طرفی امشب قرار است مهمانی عروسی الهه و فرهاد در همین خانه
برگزار شود.
الهه (نگار جواهریان) در این فیلم به طرز خاصی حرف
میزند که شبیه است به بانوان مجری در تلویزیون یا برخی خانم معلمهای
پرحرف است، که به اصظلاح «لفظ قلم» صحبت میکنند. این مسئله را خود نگار
جواهریان در جلسه مطبوعاتی فیلم اذعان کرد و از این شخصیت برائت نمود و
گفت: «خیلی سخت بود که بتوانم نقش الهه را بازی کنم و من از این شخصیت
متنفرم». بنده همانجا در ذهنم مرور کردم و یادم نیامد دو سال قبل که همین
خانم جواهریان در فیلم هیچ/ کاهانی (1388) بازی کرده بود آیا از شخصیت لیلا
که نامزدش را طرد کرد و به یک زن خیابانی تبدیل شد برائت کرده بود یا نه؟
فیلم
بیخود و بیجهت، الهه را نماد یک زن مسلمان و مؤمن معرفی میکند که مثلاً
به جمهوری اسلامی پایبند است، ماهواره تماشا نمیکند و همچون مادرش چادر
میپوشد. فیلم در انتها با رسوایی الهه قصد دارد سنگی به سمت دینداران
پرتاب کند. کارگردان بعد از جلسۀ مطبوعاتی در جشنواره، در پاسخ به ابهامات
اینجانب اذعان کرد: «ما اصلاً در فیلم اشاره نمیکنیم که بارداری الهه قبل
از عقد بوده است یا بعد از عقد». و این اعتراف جالب توجه کارگردان نشان
میدهد که جناب کاهانی نمیخواسته بارداری الهه حتماً بعد از عقد شرعی او،
فرض شود. به عبارت دیگر اگر مسائل ممیزی در میان نبود، فیلمساز ابایی
نمیداشت که بارداری الهه را قبل از عقد شرعی قلمداد کند.
کاهانی
دین و دینداران را با یک چوب میراند و تفاوتی بین آنها قائل نمیشود. به
عبارت دیگر او از طریق محکوم کردن الهه و رسومات خانوادهاش در واقع دارد
به اسلام و مسلمانی توهین میکند. انتخاب نام «الهه» نیز در همین راستای
سنگپرانی به سمت حق تعالی و شارع مقدس بوده است. هرچند که فیلم قصد کرده
مسئلۀ بارداری الهه را خیلی طبیعی جلوه دهد و بگوید که این اتفاق «بیخود و
بیجهت» رخ داده، اما عملاً اینطور نیست.
در فیلم، مادر الهه را
میبینیم که در مدت کوتاهی که برای سرکشی میآید به همه چیز خرده میگیرد
تا حدی که صبر الهه نیز تمام میشود و شروع به انتقاد از مادرش میکند. از
مسائلی که مورد انتقاد مادر واقع میشود گربهای است که محسن در خانه نگه
میدارد و ما از کراهت نگه داشتن گربه در شریعت اسلام خبر داریم خصوصاً که
میدانیم اگر موی گربه در بدن نمازگزار باشد نمازش باطل است. و همچنین شغل
فرهاد که با محسن در کار مطربی برای اطفال هستند و مادر الهه فیلم ویدئوی
یکی از اجراهای آنها را در حال پخش در خانه دیده و دخترش را ملامت میکند.
کاهانی در فیلمش عملاً زمینه را به گونهای چیده است که مادر و دخترش با آن
دیالوگهای نامتعارفشان شخصیتهای منفوری در فیلم باشند. در انتهای فیلم
نیز کسانی که افسرده و شرمنده هستند همین مادر و دخترند. و این روزگار
فاجعهباری برای سینمای ایران است که شخصیتهای منفی یک فیلم در واقع یک
مادر و دختر چادری باشند و فیلم دیانت آنها را تمسخر کند.
فیلمساز
در جشنوارۀ فجر اظهار کرد که مسئلۀ بارداریِ قبل از جشن عروسی در واقع برای
یکی از دوستانش پیشامد کرده است و او از آن واقعه الهام گرفته است. برای
اینکه به بیقیدی جناب کاهانی به عقاید دینی حکم کنید لازم نیست او را از
نزدیک بشناسید، همین فیلمهای اخیر او در این خصوص به قدر کافی گویا هستند.
اما سؤال در اینجا است که جناب کاهانی چگونه ماجرایی را که در خصوص یکی از
دوستان همسنخ خودش رخ داده بر یک خانوادۀ مذهبی بار کرده است.
فیلم
پرگو است اما دیالوگها برای بیان چیزی نیست بلکه در واقع برای کتمان چیزی
است که از آن حرف زده نمیشود. و آن مسألۀ کتمانشده، راز الهه است که بجز
مادرش همه از آن خبر دارند و گاهی جملهای در این خصوص میپرانند و او را
به باد انتقاد و بلکه تمسخر میگیرند. و این راز در انتهای فیلم است که
واضحاً بیان میشود.
برخی از منتقدان، این فیلم را از زمرۀ تئاتر
آبسورد دانستهاند. اما به نظر راقم، این طور نیست. زیرا مشخصۀ بارز تئاتر
آبسورد نشاندادن پوچی و بیهدفی زندگی مدرن است، چیزی که در این فیلم
کاهانی دیده نمیشود. با توجه به زمان رخداد فیلم که در هجدهم ذیالحجه است
کاهانی که خود تهیهکننده این فیلم بوده است میخواست فیلمش را از حدود یک
ماه قبل و مقارن با عید غدیر اکران کند اما در نهایت از چهارشنبه هشتم آذر
برابر با سیزدهم محرم اکران شد.
ایرادها و نواقص
1.
فیلم از لحظهای آغاز میشود که اثاثیۀ منزل محسن (عطاران) بر کامیون بار
زده شده و اثاثیۀ فرهاد (مهرانفر) را در خانۀ محسن تخلیه کردهاند. اما
ابهام در این است که اگر خانهای که محسن خریده هنوز آماده نیست پس چرا
آنها خانه را تخلیه کرده و اثاثیه را بار زدهاند؟
2. ماجرای درام
اصلی (بارداری الهه قبل از مراسم عروسی) با خانوادۀ مذهبی الهه و شخصیت او
ناسازگار است. زیرا روابط زوجین در خانوادههای متدیّن از قانون شرع تبعیت
میکند. اما فیلم از یک سو، الهه را جزئی لاینفک از خانوادهاش میداند و
از سوی دیگر مثل مدرنیستها او را از شرع منفک کرده است. هرچند که فیلم سعی
کرده تا این نقیصه را با تمسخر الهه و متهمکردن او به ریاکاری جبران کند
ولی عملاً این ابهام از فیلم رفع نشده است.
3. مادر الهه در این
فیلم همچون بیگانهها وارد میشود و اثاثیۀ دخترش را که قاعدتاً باید
جهیزیۀ او باشد نمیشناسد. او حتی نمیداند که شغل دامادش فرهاد چیست.
خصوصاً اینکه مسئلۀ ازدواج دخترشان این قدر خارج از نظارت و همراهی والدین
رخ میدهد. در حالی که در خانوادههای سنتی و مسلمان، عملاً داماد دختر را
با عزت و احترام و با اذن پدرش خارج میکند و به خانۀ خود میبرد.
4.
سنخیتی میان الهه و فرهاد به عنوان یک زوج وجود ندارد. اگرچه فرهاد مثلاً
خبر میدهد که به خاطر الهه ریش خود را نتراشیده است ولی این مسئله نیز کمک
چندانی نمیکند که چرا این دو فرد ناهمسنخ به همدیگر علاقهمند شدهاند.
5.
مایۀ فیلم کم است و لذا جناب فیلمساز آن را کش آورده تا زمان آن به یک
فیلم سینمایی برسد. ریتم فیلم نیز در لحظاتی ملالآور میشود مانند زمانی
که الهه با مادرش در اتاق گفتوگو میکند. با این حال، مدت زمان کل فیلم با
تیتراژ آن جمعاً 77 دقیقه است.
سخن آخر
بنده
در صفحۀ آخر بولتن روزانه جشنواره فجر در سال گذشته، ستونی به نام «تذکرۀ
الوقایع» داشتم که با ادبیات مشروطه و زبان طنز، گزارش یومیه از فیلمهای
جشنواره میداد. روز 21 بهمن که فیلم کاهانی در جشنواره نمایش داده شد راقم
این مطلب را برای او نوشتم که در روز بعد منتشر شد. توضیحاً اینکه بیت اول
ذیل، از سوی شهرام جعفرینژاد سردبیر آن بولتن سانسور شده بود:
عبدالرضا
خان گاهان از بلد نیسابور که از چند سنه پیش در مرکز مقیم شده حالیه یک
تیاتر غروتسک، فوتو غرافی نموده نامش لاخویش بلاجهة، در خصوص یک بانوی
مسلمیّه مسمّی به الهه که نگار بیجوهریان در جلد وی رفته، خواسته فیالیوم
که هجدهم ذی الحجه می باشد مجلس نکاحیه خویش بالسّرعة منعقد نماید ولکن
هنوز بیت مهیا نبوده، خوف است که عنقریب ضیوف از راه درآیند. فی-النهایة
مام این دوشیزه آمده مجلس منحل نموده، إنکشَفَ که اربع أشهُر من قبل هذا،
الهه از زوج حمل برداشته و وی تماماً سجاده به آب میشسته، نفاق می نموده
است. حالیه افلام چندی در عداوة الشّرع و تخفیف متشرعان، به توسط بعض جماعة
منور الفکران پروداکت شده، بالخصوص این جناب گاهان نیسابوری که در این قسم
افلام ایادی طویل داشته گويیا تعهد سپرده مادامالعمر حیثیت مسلمانان
استهزاء نماید. بیت: مه فشاند نور و سگ عوعو کند / هر کسی بر خلقت خود میتند
در
وقت سؤال و جواب، من بعد تحسیناة و تمجیداتی چند، که بعض منقّدین بر لسان
آورده نگار خاتون بیجوهریان جمله حاضران باد موافق پنداشته اسرار خفیه و
مذاکراة شخصیه فاش گفته که الههبانو یک مثل از مجریان نسوانِ تلفیزیون می
باشد و بالجمله وی اکیداً از او تبرّی میجست. جناب رژیستور نیز فی المجلس
علن نموده که این واقعه در خصوص یکی از رفقای وی پیشآمد کرده، لهذا راقم
گوید که ایشان قیاسِ بر نفس نموده، تیر در ظلمات میافکنند و این خدنگها
به جماعة مسلمین اصابة نکند، چنانکه شاعر نیّت ایشان نیک بسروده است. بیت: از هر کرانه تیر و خدنگ کردهام روان/ باشد کز آن میانه یکی کارگر شود
راقم گوید که ما نیز فیالحال فرصت غنیمة جسته از سیاسة و خیانة و دیانة شمایان تبرّی مینماییم، لکُم دینُکم و لِیَ دینٌ. بیت: در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب/ یارب مباد آنکه گدا معتبر شود
*امیر اهوارکی