کد خبر: ۱۰۷۰۹۶
زمان انتشار: ۱۲:۱۶     ۲۷ دی ۱۳۹۱

اعتماد نوشت:

درپی انتشار مواضع اخیرحبیب الله عسگراولادی که واکنش‌های متفاوتی به همراه داشت،جمعی از فعالان اصلاح‌طلب در نامه‌یی ازپافشاری دبیرکل جمعیت پیروان خط امام و رهبری بر حقیقت تقدیر کردند.متن این نامه به این شرح است:
 
به نام خدا
برادر گرامی و ارجمند، جناب آقای حبیب‌الله عسگراولادی
با سلام و احترام
 
نیازی به مقدمه‌چینی نیست که بگوییم، بدترین اتفاق سال‌های اخیر این بوده که شرایط گفت‌وگو خاصه گفت‌وگوی سیاسی از نیروهای فعال انقلابی گرفته شده است. احتمالا با ما موافقید که ما غالبا فرصت‌سوزی کرده‌ایم و امکان دیالوگ را از خود و دیگران دریغ کرده‌ایم. ما می‌توانستیم سخت‌ترین مشکلات و بدترین موانع را با هم‌فکری و تشریک مساعی حل کنیم و از میان‌برداریم، اما شوربختانه گاه به دلیل فقدان تربیت فرهنگی و ناآشنایی با اندیشه تعامل فرهنگی و اجتماعی که ریشه در سرشت استبدادی جامعه دارد و گاه به جهت شیطنت برخی از بدخواهان و کینه‌توزان، از جاده انصاف دور شدیم.
 
سابقه طولانی خودکامگی، امکان تمرین مدارا و گفت‌وگوی اجتماعی را از ما ستاند و خصلت استبداد سیاسی را گسترش داد. متاسفانه تاریخ ایران بیش از آنکه الگوها و نمونه‌های سیاسی دیگری را تجربه کند، با مفهوم استبداد مطلقه آشنا بوده است. این زنجیره معیوب به مدتی مدید و طولانی قدرت را متصلب و امکان بازیگری مردم در سطوح مختلف را مانع شده است. جنبش‌ها و نهضت‌های مختلف سیاسی و اجتماعی در نزدیک به دو سده فعالیت مصلحان در ایران نیز نتوانست این فضای مکدر را صاف نماید. گروه‌های مختلف اجتماعی در این بستر قدرت مطلقه نه تنها تن به هر پلشتی و پلیدی دادند، بلکه در چنبره‌یی دردناک و هزینه‌آور از استبداد و هرج و مرج در غلتیدند. چه آنکه، جامعه‌یی که در نتیجه یکی از این نهضت‌ها کمی از فشار موجود می‌کاست، خود چنان در آزادی افراط می‌نمود که آرزو و تمنای امنیت داشت. این داستان طولانی دهه‌های اخیر است. اما خودکامگی جدا از معایب فراوانی که دارد یک آفت بسیار زشت و نابجا به‌جا می‌گذارد. جامعه‌یی که تنها یک مستبد بر خود تحمل کرده، بستر آفرینش مستبدان کوچکی می‌شود که کار قاعده‌مند و توام با تدبیر و داوری و اخلاق مشارکتی را بر نمی‌تابند. مهم‌ترین تاثیر چنین جامعه‌یی فقدان قانون و روح قانونگرایی است. هر که به هرم قدرت خود را نزدیک‌تر احساس کرده، نیاز چندانی به رعایت قانون ندیده. امور جامعه و فرد نه از بستر ضابطه که از طریق رابطه و گسترش فرقه گرایی و باندبازی سامان می‌یابد. اگر این روند، عمومی و سنت رایج جامعه‌یی شود باید فرهنگ مردم‌سالاری و اخلاق انسانی و تعامل حزبی را که مهم‌ترین سرمایه اجتماعی هر سرزمینی است، به تاراج رفته دانست.
 
مشکل دیگر به نیت بدخواهانه و کینه‌توزانه‌یی بر می‌گردد که متاسفانه در سال‌های اخیر از رونق و گستره بیشتری برخوردار گشته است. جنابعالی که از السابقون انقلاب و از شاگردان و مریدان حضرت امام خمینی (ره) هستید با گوشت و پوست خود طعم مبارزه، همراه با شکنجه و زندان رژیم ستمشاهی را چشیده‌اید. اما می‌دانید چه بسیار کسانی که به اسم مهدویت و ضرورت اتخاذ تقیه، با سنت سیاسی امام در مخالفت که نه، در جنگ بودند. آنها نه به مبارزه اعتقاد داشتند و نه امام را ولی نعمت خود می‌دانستند. از این پرهیز نمی‌کردند که حتی نهضت اصلاحی امام را دشمنی با ظهور حضرت حجت بدانند. آن جریان و خط فکری بعدها حتی در انقلاب دوم، در پس شعار ظاهرفریبی مبارزه با مارکسیسم، با اشغال سفارت امریکا مخالفت کردند و می‌گفتند در جایی که سفارت شوروی هست، چه نیازی به اشغال سفارت امریکا است. ساکتین انقلاب و مخالف خط‌مشی امام در فضای فراهم آمده از خون و ایثار شهیدان، زمانی که سفره حاکمیت را پهن دیده و خطرات احتمالی را مرتفع، ناگاه کاسه داغتر از‌ آش شده، چنان بر طبل خشونت، افراط، تندروی و ظاهرفریبی کوبیده‌اند که انقلابیون واقعی را ازهمراهی با انقلاب، بازداشتند. هر چند به برکت آگاهی مردم مسلمان و خاطره تاریخی و تدبیر رهبری انقلاب نمی‌توانند به این خواسته شوم خود برسند، اما در دل امید حذف آموزه‌های امام و ارزش‌های انسانی و مردم‌سالارانه انقلاب و یارانش را در ذهن دارند و کینه دیروز را در دل می‌پرورانند. این جریان خزنده و خطرناک نه به امام اعتقاد داشت و نه به انقلاب. چیزی که باعث شد این نامه‌نگارش شود، اظهارنظر منصفانه‌تان در روزهای گذشته بود که البته در هیاهوی اهل غوغا کمتر شنیده شد. این رویکرد خردگرایانه نشان از انصاف، میانه روی و اعتدال دارد. این همان گوهر گمشده جامعه امروز ماست. امروز با میدانداری اهل افراط بی‌ریشه و بی‌تعهد به منافع ملی، فضا چنان غبارآلود شده که اهل خرد و علاقه‌مندان به انقلاب و تمامیت این کشور، دل نگران هستند. آنچه در فضای غبارآلود آسیب می‌بیند، اعتدال و خردورزی و انصاف است. ما همگی بر کلیاتی اتفاق داریم که ماهیت اصلی نظام را شکل می‌دهد. زیبنده است از این تفکر قدردانی شود. با اینکه آقایان کروبی، موسوی و خانم رهنورد در جناح سیاسی رقیب شما قرار داشته‌اند و برخورد با آنها بنا به ظاهر می‌توانست به تقویت جناح سیاسی‌تان منجر شود مع ذلک از گفتن حقیقت پروا نکردید و گفتید آنچه را که گفتنش این روزها پرهزینه و بی‌پاداش است. اما چه خوب است که یادآوری نماییم رقابت هم اگر هست باید سالم، حرفه‌یی والبته اخلاقی باشد. در شرایطی که رقیب از صحنه غایب و امکان دفاع از خود ندارد، تاختن به او نه از سر قدرت و نه از روی جوانمردی و پهلوانی البته نه از بستر یک رفتار توام با پرنسیب سیاسی است. از دونامزذ انتخابات گذشته، با یکی هم بند و هم سلول بوده‌اید و دیگری را به عنوان وزیر یاری داده‌اید. قطعا چیزی که می‌گویید مبتنی بر درک و دریافت‌تان بوده و جای بسی تقدیر و تشکر است که میان رقابت سیاسی و گفتن حقیقت مرزی قایل نشده‌اید و برای خوشایند تندروهای عصبی مزاج از جاده انصاف دور نیفتاده‌اید. تداوم این اظهارات دلسوزانه در فضای پر التهاب کنونی نه تنها موجب دلگرمی یاران امام و همرزمان سابق شما شده بلکه سرمشقی است برای نیروهای جوان که بدانند هنر سیاست ورزی قدم نهادن بر جاده اصول و چارچوب‌های اخلاقی و قانونی است. اصولگرایی واقعی با رویکرد اصلاح‌طلبانه از چنین فرهنگ و الگویی تبعیت می‌کند. جناب عسگراولادی! ما از شرایط نابسامانی که امروز در آن گرفتاریم به راحتی عبور نخواهیم کرد، مگر آنکه تکلیف خود را با گذشته و حال و در یک کلمه، حقیقت روشن کنیم. ما هم باید پاسخگوی تندروی‌ها و ندانم‌کاری‌هایی باشیم که اعتدال و فضیلت را به حاشیه راند. تندروهایی که در لباس دوست، جاده تهمت و افترا و بی‌قانونی را صاف کردند و ثمره 3 دهه رقابت قابل قبول و مسالمت آمیز انتخاباتی را تقدیم افراطیونی کردند که جز با بحران و در بحران نمی‌توانند تنفس کنند. جناب آقای عسگراولادی! شما که به درستی کروبی و موسوی را از سرمایه‌های انقلاب خواندید ما نیز شما را و تمام خردگرایان و سیاستمداران معتدل را سرمایه کشور می‌دانیم. سرمایه‌یی که باید در این شرایط خطیر به کار آینده مملکت آید. در پایان جا دارد تاکید نماییم که تفکر اصیل اصلاح‌طلبی و جریان اصلاح‌طلب پاسخ به یک نیاز تاریخی و خواست عمومی و حیاتی برای کشور و جمهوری اسلامی به شمار می‌آید. همان‌گونه که تفکر محافظه‌کاری و جریان اصولگرایی نشانه ضرورت و یک خواست ملی زمانه ماست. این دو نمادی از تعادل و خردورزی سیاسی در این مرزو بوم بوده که حذف هر کدام به منزله منکوب کردن فرآیند توسعه و پیشرفت و رقابت سیاسی در ایران است. اندیشه‌یی که تندروهای از راه رسیده و نوکیسه درصدد هدم و انهدام آن به هر قیمتی هستند. از خداوند آرزوی بهروزی و سعادت ایران عزیز و مردم شریف‌مان را داریم.
 
ابراهیم اصغرزاده- الیاس حضرتی- محمدجواد حق‌شناس- اسماعیل دوستی - مسعود سلطانی‌فر- سعید لیلاز- سیدرضا نوروززاده
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها