598 به نقل از رجانیوز، همه گمانهها بی برو و
برگرد از این حکایت دارد که آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی برنامه ویژهای
برای یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری که خردادماه سال آینده برگزار
میشود، در سر دارد.
او همانطور که در طول 23 سال گذشته به
صورت مستقیم و غیرمستقیم یک پای ثابت 6 دوره انتخابات برگزار شده در حوزه
ریاست جمهوری بوده، از همان بهار سال 91 نشان داده که میخواهد این پای
ثابت بودن را در انتخابات پیشرو هم حفظ کند و بار دیگر یک قطب انتخابات را
به نام خود بزند.
روحاني کهنسال که پس از انتخابات جنجالی
سال 88، حضور خود را در میدان سیاست کشور کمرنگتر کرده بود، با آغاز سال
نو، رویه دو سه سال گذشته خود را تغییر داد و دیدارها، سخنرانیها و
موضعگیریهای رئیس 78 ساله مجمع تشخیص مصلحت نظام رو به فزونی گذاشت.
کمتر هفتهای بود که اخباری از دیدارهای
گوناگون هاشمی رفسنجانی با اقشار گوناگون و اعلام مواضع او در رسانههای
داخلی و خارجی منعکس نشود؛ دیدارهایی که دعوتهای گاه و بیگاه از این
سیاستمدار باسابقه برای کاندیداتوری در انتخابات ریاستجمهوری ترجیعبند
همه آنها بود و نشان از آمادگی کامل او برای بازی کردن نقشی پررنگ در
انتخابات پیشرو داشت.
در این میان، هاشمی رفسنجانی با بیان
یک جمله قابل تأمل این گمانهها را به واقعیت نزدیکتر کرد؛ "جامعه از من
توقع دارد که بیشتر در مسائل سیاسی ورود کنم"؛ جملهای که از جدیّت او برای
تأثیرگذاری حداکثری در رقابتهای انتخاباتی سال 92 حکایت میکرد و به همه
اینها نیز باید دمزدنهای مکرر روزنامههای اصلاحطلب از احتمال
کاندیداتوری آیتالله هاشمی در انتخابات سال آینده را اضافه کرد.
اگرچه برادر و فرزندان هاشمی رفسنجانی
همه این احتمالات را انکار کردهاند اما رسانههای همسو و نزدیک به خانواده
آقای هاشمی همچنان بر حضور او در انتخابات آتی در قامت کاندیدا اصرار
میکنند و هر روز هم که میگذرد، انکارها کمرنگتر و اصرارها پررنگتر
میشود.
در کنار این موارد، مطرح کردن قابلتوجه
و تأمل طرح دولت وحدت ملی از سوی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و ارجاع دادن
همگان به دولت سازندگی در این زمینه، بر برنامه خاص هاشمی برای انتخابات
سال آینده صحه میگذارد.
بر اساس این شواهد و قرائن، همه این گزینه را تأیید میکنند که هاشمی رفسنجانی حساب ویژهای روی انتخابات خرداد 92 باز کرده است.
حالا دیگر کسی شک ندارد که چه مستقیم و
چه غیرمستقیم؛ چه در لباس کاندیداتوری و چه با معرفی رسمی یک کاندیدا،
باید منتظر بازیگری یا بازیگردانی سیاستمداری باشند که زمانی مرد شماره 2
جمهوری اسلامی بود؛ سیاستمداری که اگرچه سالهای نه چندان زیادی است که
دیگر آن اعتبار و مرتبت سیاسی قدیمی خود را ندارد اما اکنون به بازسازی و
ترمیم جایگاه از دست رفته خود میاندیشد و این هفتهها و ماهها را فرصت
مغتنمی برای این امر پنداشته و ترمیم چهره خود را نیازمند نقشآفرینی مؤثر
در عرصه انتخابات ریاست جمهوری یازدهم میداند.
هاشمی رفسنجانی اما در این مسیر مشکلی
مهم و اساسی به نام "بحران مقبولیت عمومی" و نگاه شدیداً منفی جامعه به وی
را پیشرو و سد راه خود میبیند؛ مشکلی سرنوشتساز که از اواخر دوره اول
ریاست جمهوری وی رخ نمود و هر روز بیشتر از دیروز برای آینده سیاسی
آیتالله خطرساز شد.
هاشمي رفسنجانی که اولین بار با جلب
اکثریت قاطع آرای مردمی (بیش از 15 میلیون رأی) به صندلی ریاست جمهوری تکیه
زده بود، در دور بعدی انتخابات ریاست جمهوری، علیرغم حمایت گسترده احزاب و
گروههای جناح راست و بعضاً جناح چپ دچار ریزش چشمگیری شد چنانكه در این
دوره از انتخابات با کاهش 5 میلیونی رأی قبلی خود مواجه شد و فقط توانست
حدود 10 میلیون رأی را از آن خود کند.
هاشمی در اغلب انتخابات ریاست جمهوری
بعد از آن نیز، چه آنجایی که مستقیماً کاندیدا شد، چه آنجا که رسماً از یک
کاندیدا حمایت کرد و چه زمانی که یک کاندیدا به او منتسب شد، اصلاً در سمت
پیروز رقابتها قرار نگرفت.
دوم خرداد سال 76، علیاکبر ناطقنوری
کاندیدای مورد حمایت رئیس دولت سازندگی و ادامهدهنده راه هاشمی رفسنجانی
تلقی شد و نتیجه انتخابات این شد که سیدمحمد خاتمی که خود را نقطه مقابل
رئیس جمهور وقت معرفی میکرد، با رأی بالایی روی کرسی ریاست دولت نشست.
در همین دوران بود که گفته شد هر کس تا
سالها بعد خود را به هاشمی رفسنجانی منتسب کند، باید قید رأی مردم را هم
بزند. این فرضیه با ناکامی قابل توجه فائزه هاشمی رفسنجانی در انتخابات
مجلس ششم و قرار گرفتن وی در ردههای پایینتر از پنجاه به اثبات رسید؛
چهآنکه شخص هاشمی نیز در این انتخابات به عنوان آخرین نفر از تهران به
مجلس راه یافت؛ راهیافتنی که البته نگرانی از نرسیدن به صندلی ریاست مجلس
موجب شد آقای هاشمی عطای نمایندگی را به لقایش ببخشد.
با وجود این شکستها، آقای هاشمی شخصاً
پا به عرصه رقابتهای انتخاباتی سال 84 گذاشت تا یکبار دیگر بخت و اقبال
خود یا به تعبیر درستتر جایگاه اجتماعی خود را محک بزند اما این بار نیز
هاشمی رفسنجانی به عنوان ناکام و بازنده انتخابات از رقابتها خارج شد و
عرصه را به محمود احمدینژاد که کاملاً در نقطه مقابل او قرار داشت، واگذار
کرد.
با این حال، آیتالله هاشمی رفسنجانی
بازهم عقب ننشست و در 4 سال بعد یعنی در سال 88 تمامقامت وارد عرصه
انتخابات ریاست جمهوری دور دهم شد و آشکارا از میرحسین موسوی حمایت کرد؛
حمایتی که وقتی محمود احمدینژاد در مناظره با میرحسین موسوی، مهر کاندیدای
هاشمی بودن را بر پیشانی وی زد، نتیجهای جز شکست سنگین مهندس موسوی با
فاصله یازده میلیون رأی در بر نداشت.
همه اینها نشاندهنده جایگاه واقعی
هاشمی رفسنجانی در نزد افکار عمومی یا به تعبیر بهتر و واقعیتر "بحران
مقبولیت عمومی" اوست و آقای هاشمی این را به خوبی و بهتر از همه ميداند
که اگر مستقیم و در قامت یک کاندیدا و یا غیرمستقیم و با معرفی و حمایت از
یک کاندیدای دیگر بخواهد در انتخابات پیشرو نقشآفرینی کند، به چه
نتیجهای دست خواهد یافت.
علاوه بر این ناکامیهای سریالی، آقای
هاشمی رفسنجانی با نگاه شدیداً منفی جامعه و افکار عمومی هم روبروست؛ نگاه
منفیای که عامل اصلی تمام ناکامیهای قبلی اوست.
مهر اشرافیتطلبی و تجملگرایی و
سرمایهداری سالهاست که بر جبین آیتالله هاشمی رفسنجانی خورده شده است؛
مردم هنوز آثار مخرب سیاست تعدیل اقتصادی او و تورم حدود 50 درصدی در دولت
سازندگی را به خاطر دارند و تولد نوکیسههای رانتخوار از کنار این دولت و
فسادهای سنگین مالی مدیران وابسته و نزدیک به هاشمی مانند کرباسچی را به
چشم خود دیدهاند.
بخش اعظمی از این نگاه منفی به آقای
هاشمی نیز معطوف به خانواده وی است. فعالیتهای اقتصادی معروف برخی فرزندان
هاشمی رفسنجانی، مرز کاملاً مشخص و پررنگی بین خانواده آقای هاشمی و مردم
کشیده است. هنوز سرمایه "بچههای آقای هاشمی" نقل محافل عمومی است. پرونده
آنچه رشوهخواری مهدی هاشمی در قرارداد استات اویل خوانده شده، هنوز مفتوح
است. اخیراً نیز وثیقه 10 مییاردی خانواده رفسنجانی برای آزادی مهدی هاشمی
مزید بر علت شده و بر شدت این نگاه منفی افزوده است.
در کنار این موارد، به لحاظ سیاسی هم
نگاه منفی بر افکار عمومی درباره خانواده هاشمی حکمفرماست. نقش مهدی و
فائزه هاشمی در حوادث سال 88 که به زندانی شدن فائزه انجامیده و مهدی را هم
در آستانه محاکمه قرار داده است، بر کسی پوشیده نیست. از دیگرسو، شاید
کمتر کسی باشد که فیلم صحبتهای خانم عفت مرعشی همشر آقای هاشمی که
هواداران موسوی را دعوت به ریختن در خیابانها میکند را ندیده باشد.
وابستگی شدید و دفاع همهجانبه هاشمی
رفسنجانی از فرزندان و خانواده خود در این زمینههاست که نگاه منفی جامعه
به شخص آیتالله را رقم زده است؛ نگاه منفیای که نمود بیرونیاش در 9
دیماه سال 88 به اوج شدت خود رسید و آقای هاشمی را در سیبل اصلی شعارهای
تند و شدیداللحن مردم نشاند.
نحوه حضور آقای هاشمی رفسنجانی در
راهپیماییهای 22 بهمن و روز قدس که با حفاظت چندلایهای صورت میگیرد و
با شعارهای مردم علیه وی همراه است نیز نمونه دیگری از نمود بیرونی نگاه
منفی جامعه نسبت به آیتالله هاشمی است.
به اینها اضافه کنید سفر اخیر هاشمی رفسنجانی به زادگاهش را که به دلیل اعتراضات و واکنشهای همشهریانش لغو شد.
همه این تفاسیر نشان میدهد که آقای
هاشمی چه راه سخت و پُر مانعی را در انتخابات آتی براي بازسازي وجهه از دست
رفتهاش پیشروی خود دارد؛ راهی که این سیاستمداری کهنهکار و 78 ساله
برای پیمودن آن تا انتها، باید دو مانع "بحران مقبولیت عمومی" و "نگاه
شدیداً منفی جامعه" را از سر راه خود بردارد.