4-
زدن ضربه با استفاده از باتوم و شلنگهاي پلاستيكي محكم بر روي سر، پشت،
شكم، گونهها و ساير اعضاي بدن كه همچنان آثارش برجاي مانده است.
5-
آب دهان انداختن به صورت فرد جهت تحقير او و جلوگیری و ممانعت از پاك كردن
آن. همچنين آنها در دهان ما آب دهان میانداختند و قبل از خوردن غذا ما را
مجبور به بلعيدن آن مي كردند. اين اقدامي بود كه بارها صورت گرفت.
6-
ضرب و شتم و دادن فحش هاي بسيار رکیک كه انسان از بيان آنها شرم ميكند،
فحشهايي كه آبرو، شرف، ناموس زندانی (همچون زنازاده) را هتک میکند. پس از
شكنجه، زندانيان را وادار به شنيدن اين گونه فحشها ميكردند. همچنين از
ديگر فحشها ميتوان به ناسزاگويي عليه دين، مذهب، بياحترامي به اعتقادات
ديني و توهین به ائمه مسلمانان اشاره کرد.
7- واداشتن زندانیان به بوسيدن كفش هاي آنها و تصاوير سران رژیم.
8- درآوردن همه لباسها و برهنهشدن براي مدت طولاني كه بارها رخ داد.
مقدمه
خداي تعالي مي فرمايد: «لايحب الله الجهر بالسوء من القول إلا من ظلم» آقايان محترم، قضات گرامي
سلام عليكم و رحمه الله و بركاته
مسألهاي
كه ميخواهم بيان كنم، تنها جرمي از جرمها و جنايتي از جنايتها نيست،
بلكه يك مسأله سياسي صرف است. مسأله مربوط به مردمي مبارز است كه سالهاي
طولاني براي آزادي، دموكراسي، اجراي عدالت و زندگي با عزت و كرامت مبارزه
ميكنند. اتهامات پوچ و اكاذيبي همچون دستداشتن در اقدامات تروريستی،
خشونت، توطئه و تلاش براي سرنگونسازي نظام حكومتي، نمايشنامهها و
ستاریوهاي از پیشطراحیشده و بيارزش و توطئههاي سياسي شكستخورده و
جنجال رسانهاي هستند كه نظام براي تحریف حقایق و مطالبات و خواسته هاي
عادلانه و اهداف مشروع ما به آنها پناه ميبرد. امروز ما از قضات ميخواهيم
كه عدالت را اجرا و در قبال مظلومان انصاف به خرج داده و امورات را در
مسیر و روند صحيح قرار دهند و درباره مسائل مطرح شده با عدالت، پاكي و بي
طرفي كامل برخورد کنند.
براي اين كه حقيقت براي شما در تمامي ابعاد
روشن شود و تمام حجت ها و دلایل و برهانها آورده و امور باطل روشن شود،
اين صفحات كه حاوي وقايع و خاطرات سرشار از مصيبت و رنج است را به شما
ارائه و تقدیم مي كنم تا اين كه شاهد زنده اي بر عمق مصيبت هایی باشید که
بر ملت بحرین می گذرد. سخن ما در اين مطلب شامل محورهاي زير خواهد بود:
1- دستگيري و بازداشت ظالمانه
2- انگيزه هاي واقعي بازداشت
3- دستاویزهای نظام برای متهم کردن معارضان به اتهام هاي باطل
4- شكنجه جسمي، روحي و آزار جنسي
5- محاكمه غيرعادلانه
6- شكنجه گران و جلادها چه كساني بودند
7- ادله ها و شهود مربوط به تجاوزات و اقدامات مربوط به شكنجه
8- فرستاده خاص پادشاه به عنوان شكنجه گر و جلاد
9- پايان
دستگيري و بازداشت ظالمانه
نيروهاي
وابسته به دستگاه امنیت ملي رژیم بحرین در تاريخ 17/3/2011 به منزل من
حمله کرده و درب های خانه را در ساعات پاياني شب شکستند تا مرا دستگير
كنند. با توجه به اين كه در آن زمان من در خانه نبودم، آنها نتوانستند مرا
بازداشت كنند، اما خانه را بازرسی و تمام وسایل و اسباب آن را زير و رو و
برخی وسایل و دارايي هاي شخصي مرا سرقت یا توقيف کردند. پس از آن كه فهميدم
در آن شب چه اتفاقي رخ داده، به خانه برنگشتم و مهمان يكي از دوستان در
خانه اش شدم.
در تاريخ 1/4/2011 نيمه هاي شب نيروهاي وابسته به
دستگاه امنيت ملي آل خلیفه شروع به کوبیدن درب منزلم کردند. حدود 50 خودروي
امنيتي مجهز به تمام تجیهزات و سلاح ها اطراف خانه دوستم و خانه هاي اطراف
مستقر شده بودند. به طرز رعب آور و وحشتناكی درب هاي منزلي كه من در آن
ساكن بودم، را شكستند. در اين هنگام تعداد زيادي از نیروهای امنیتی که نقاب
به صورت زده بودند به خانه هجوم آوردند. آنها تمامي درب هاي اتاق ها را
شكستند و باعث ايجاد رعب و وحشت در ساكنان خانه و كودكان و سالخوردگان و
زنان شدند.
پس از دستگيري بسيار وحشيانه ام تمامي لباس هايم را از
تن در آورده و تا جای ممکن به من ناسزا گفتند و با لگد، عصا و باتوم هايي
كه در دست داشتند، مرا مورد ضرب و شتم قرار دادند. سپس مرا به خودرو منتقل
كردند، در حالي كه از بدنم خون مي رفت و وضعيت وحشتناكي داشتم. پس از بستن
چشم ها و دست هايم به پشت، با استفاده از دست بندهاي آهني دردآور به خودرو
منتقل شدم و به سمت ساختمان «القلعه» مربوط به دستگاه امنيت ملي رژیم بحرین
منتقل شدم و مرا وارد زندان زيرزميني كردند.
من در اين خصوص به برخي از ملاحظات اشاره مي كنم:
1- عدم وجود حكم دستگيري صادره از دادگاه
2- استفاده از خشونت مفرط، شكنجه و ضرب و شتم در اثناي دستگيري
3- انجام حمله در ساعات آخر شب در حالي كه مردم در خواب بودند (ساعت 2 نيمه شب به من حمله شد).
4- حمله تروريستي به خانه اي كه در آن ساكن بودم و شكستن درب هاي آن، ايجاد رعب و وحشت در ميان زنان، كودكان و ساكنين خانه.
5-
انتقال از خانه به زندان با حالتي از رعب، وحشت، ضرب و شتم در حالي كه
آنها مي گفتند: «هر جا پنهان مي شدي ما تو را از آن جا خارج مي كرديم».
انگيزه هاي واقعی دستگيري من
من
پس از بازگشت از تبعيدي 12 ساله به بحرين در سال 2001 به همراه فرزندان
ارزشمند وطن، مشاركت هايی در فعالیت هایی اجتماعي و سياسي داشتم، از جمله
شاخص ترين اين فعاليت هاي اجتماعي تأسيس انجمن خيريه اي بود كه به امورات
يتيمان و فقرا مي پرداخت، انجمني كه «انجمن الزهراء» نام داشت.
من
رئيس شوراي مديران آن در سطح فعاليت اجتماعي بودم، در سطح سياسي نيز سهمي
در فعاليت های سياسي به طور كلي داشتم كه از جمله مي توان به ايراد سخنراني
و برگزاري سمينارهايي اشاره كرد كه در آنها به امور سياسي پرداخته می شد و
بر آزادي بيان تأكيد مي گردید.
همچنين من اقدامات و فعاليت هاي سياسي نيز داشتم كه از جمله آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1-
امضاي طوماري كه خواهان بازنگری در قانون اساسی و دمكراتيك بحرین توسط
هيأتي منتخب بود. من اين طومار را در سال 2005 به سازمان ملل فرستادم، در
حالي كه بيش از 83 هزار بحرینی آن را امضا كرده بودند.
2- امضاي
طوماري مردمي در سال 2006 كه طي آن تقاضا کنندگان خواهان كناره گيري نخست
وزير بحرین و همچنين در اختيار گرفتن قدرت توسط مردم بودند كه بيش از 55
هزار بحرینی آن را امضا كردند.
3- ايراد سخنراني ها و خطابه های ديني و سياسي جهت ایجاد آگاهی و بیداری در مردم و آشنا ساختن آنها با حقوق سياسيشان.
4- مشاركت در راهپيمايي ها و تظاهرات مسالمت آميز كه خواستار اصلاحات سياسي بودند.
5- تقاضا براي آزاد سازي زندانيان سياسي و فراهم كردن زمنيه براي آزادي بيان و اقدامات آزاد سياسي.
6- برملا کردن و افشای فساد دستگاه هاي دولتي، سرقت اموال عمومي و اراضي مردم توسط افراد با نفوذ مورد و حمايت رژیم حاكم.
7- درخواست اجراي عدالت اجتماعي و برابري و مساوات میان شهروندان به دور از هرگونه فرقه گرايي، تبعيض طائفه اي و نژادي و مذهبی.
8- دعوت به ايجاد فضا براي آزادي سياسي و اجراي دمكراسي و مشاركت در تصميم گيري، رد ديكتاتوري و استبداد و سياست ظلم و زورگويي.
9-
اقدام به ارائه شكايت به دادگاه عمومي عليه وزارت كشور در اعتراض به
ستفاده و به کار گیری گلوله هاي ساچمه اي توسط نيروهاي وزارت كشور رژیم
بحرین براي سركوب متعرضين و تظاهرات كنندگان مردمي.
10- حضور و مشاركت در تظاهرات و جنبش مردمي در 14 فوريه و ايراد سخنراني در ميدان «اللؤلؤة» [شهدا].
شكنجههاي جسمي، رواني و آزار جنسي
در
ابتدا به بيان مثال ها و نمونه هايي از اقدامات وحشيانه و غيرانساني مي
پردازم كه در زندان «القلعه» وابسته به دستگاه هاي امنيت ملي و زندان
"القرين" وابسته به نيروي دفاعي رژیم بحرين علیه من اعمال شد و من خود
تمامي اين شكنجه ها را تحمل و لمس كردهام.
1- محروميت از نور به مدت هفت شبانه روز به طور مداوم به طوري كه باعث زمين خوردن فرد مي شد.
2-
سر پا ايستادن طولاني تا حدي كه در برخی موارد موجب بیهوشی و از هوش رفتن و
غش كردن فرد و زمين خوردن وی مي شد كه براي سر پا نگهداشتن دوباره افراد
از ضربات باتوم و لگد استفاده ميكردند.
3- آويزان كردن زنداني كه
به «الفيلقه» (قپاني) معروف است. در اين نوع شكنجه سر فرد رو به پايين و
پاهايش رو به بالا قرار مي گيرد و همانند گوسفند سر بريده شده آويزان مي
گردد. در اين حالت اقدام به زدن فرد با استفاده از شلنگ هاي پلاستيكي و عصا
مي نمايند. اين نوع شكنجه بارها و به مدت هاي طولاني روی افراد انجام می
شد.
4- استفاده از شوك برقي در قسمت هاي حساس بدن كه آثار جسمي و
رواني زيادي را روی فرد بر جاي مي گذارد كه در مورد بنده همچنان با وجود
گذشت بيش از پنج ماه آثار آن همچنان باقي مانده است.
5- زدن ضربه
با استفاده از باتوم و شلنگ هاي پلاستيكي محكم بر روي سر، پشت، شكم، گونه
ها و ساير اعضاي بدن كه همچنان آثارش برجاي مانده است.
6- لگد زدن و قرار دادن كفش بر روي سر، صورت و گردن و گاهي دهان و....
7-
ضربه زدن به زير پاها با استفاده از باتوم پس از انداختن فرد بر روي زمين و
بستن دست ها و پاها و زدن ضربات شديد كه گاهی موارد منجر به خون ريزي شديد
مي شد.
8- بستن دست ها به پشت و بستن چشم ها با استفاده از پارچه هايي كه نصف صورت را مي پوشاند كه اين اقدام بارها تكرار مي شد.
9-
مجبور نمودن فرد به سر پا ايستادن براي مدت طولاني در حالي كه دست ها بالا
قرار گرفته بود و حق حتي لحظهاي تماس با ديوار زندان را نداشتیم.
10- ريختن آب سرد بر روي بدن، محل خواب و داخل زندان.
11- آب دهان انداختن بر روي صورت با هدف تحقير و ندادن اجازه براي پاك كردن آن.
12-
پس از مجبور کردن ما به باز كردن دهان آب دهان انداختن همراه با خلط در
دهان ما مي انداختند و قبل از وعده غذايي ما را مجبور به بلعيدنش مي كردند،
اين اقدام بارها صورت مي گرفت.
13- ضرب و شتم و بيان فحش هاي بسيار
رکیک كه انسان از بيان آنها خجالت مي كشد، فحش هايي كه آبرو، شرف و ناموس
افراد را هتک می کرد ( مانند زنازاده). پس از شكنجه ما را وادار می کردند،
این شكنجه ها را به اطلاع دیگر زندانيان حاضر در زندان هاي ديگر برسانیم تا
آنها نيز بدانند که با آنان چنين تعاملی صورت خواهد گرفت، از جمله این
زندانيان مي توان به «شيخ عبد الجليل مقداد» و «شيخ المحروس» اشاره كرد.
14- واداشتن ما به خودزني و استفاده از عبارت هاي زشتي همچون (من حيوانم، من سگم).
15- فحشدادن و ناسزا گفتن به دين و مذهب و بياحترامي به اعتقادات و بیحرمتی به ائمه(ع) و دادن فحش و ناسزا به آنها.
16-
فحشدادن و ناسزا گفتن به اعتقادات ديني با بيان سخناني همچون (فرزند
صيغهزاده، چرا به وجود آمديد؟ اي كفار! اي مشركان! اي خائنان و...).
17-
واداشتن افراد به بوسيدن كفشهاي آنان كه در صورت امتناع از اين امر، ما
را مجبور به انجام این کار می کردند و کفش ها را روی سر و داخل دهان ما
قرار می دادند.
18- تهديد به قتل و اجراي حكم اعدام. آنها بارها
اعلام و تأكيد مي كردند كه اين دفعه با دفعات قبلي تفاوت دارد. آنها مي
گفتند: «شما در ماه ژوئيه آينده اعدام خواهيد شد». اینها همگی به نوعی
شکنجه های روحی و روانی برای زندانیان به شمار می آمد.
19- لخت و
برهنه كردن افراد به مدت طولاني، كه اين اتفاق چندین بار تكرار شد. يك بار
در حین دستگيري ام بود كه علي رغم مخالفتم من را لخت نمودند. اين اتفاق چند
بار هم در زندان «القرين» رخ داد و اين شيوه يكي از شيوه هاي غالب شكنجه
توسط عناصر نظام بود.
20- تهديد به تجاوز به اعضای خانواده و بردن آبرو و هتك حرمت آنها.
21- شكنجه هاي شبانه از طريق ضربه زدن با باتوم بر روي ميله هاي آهني زندان.
22-
واداشتن ما براي بوسيدن تصاوير سران رژیم بحرين و عربستان سعودی كه بر روي
ديوارهاي زندان چسبانده شده بودند. اين اتفاق چندين بار در روز اتفاق مي
افتاد.
23- محدوديت در خصوص رفتن به حمام و دستشويي و در صورت دادت اجازه، زمان كافي براي قضاي حاجت داده نمي شد.
24-
واداشتن ما جهت پوشاندن سر و بستن چشم هایمان با استفاده از لباس و پارچه
هنگام رفتن به حمام تا كسي ما را نبيند و ما نيز كسي را نبينيم.
25- عدم اجازه جهت استحمام و نظافت و تعويض لباسي كه حتي به دو هفته یک بار مي رسيد.
26-
نگهداري ما در زير نور خورشيد. هنگام بازگشت ما از دادگاه طناب هايي به
گردن مان مي انداختند، به طوري كه اين طناب ها مشكلات تنفسي برای ما ایجاد
مي کردند، به گونه ای که برخی از زندانیان دچار حالت تهوع و استفراغ مي
شدند، این درحالي است كه در تمام طول این مدت دست هاي ما با دست بندهاي
فلزي به پشت مان بسته بود.
27- برخوردهاي توأم با قساوت و خشونت در
زمان رفتن و يا برگشتن از دادگاه به طوري كه وقتی به زندان و يا دادگاه
نظامي منتقل مي شديم، چشم هايمان بسته بود و صورت و سر ما با كيسه هايي
پوشانده می شد. این کیسه ها دارای طناب هایی بودند كه آن را به گردن ما می
بستند. همچنين دست هاي ما با دست بندهاي آهنين بسته می شد كه عین همين
قضایا و شکنجه ها در زمان بازگشت از دادگاه نيز تكرار مي شد.
28- مسخره و تحقيرکردن ما در زمان حضور در اتاق انتظار دادگاههاي نظامي.
29- محروميت از برقراري ارتباط با اعضای خانواده، خويشاوندان و جهان خارج به خصوص در روزهاي اول دستگيري.
30- قرار دادن ما در زندان هاي انفرادي كوچك كه گاهي سه ماه به طول مي کشيد و برخي از زندان ها در زير زمين بودند.
31- محروميت از برقراري ارتباط با وكلاء در اثناي تحقيق توسط دستگاه هاي امنيت ملي و دادگاه هاي نظامي.
32-
واداشتن ما به امضاي تحقيقات انجام شده توسط دستگاه امنيت ملي بدون آن كه
اجازه مطالعه موارد درج شده را داشته باشیم یا از مضمون آن برگه ها اطلاع
داشته باشیم.
33- محروميت از خدمات پزشكي و درمانی.
34-
تهديد به تجاوز جنسي، به طوري كه برخي از برادران زنداني مورد تجاوز و تعرض
جنسي قرار گرفتند كه از جمله این افراد باید از «شيخ...» یاد کرد.
35-
شكنجه روحي و روانی ما و ايجاد فضاي وحشتناك و دردآور از صداي زندانيان
تحت شكنجه و شنيده شدن فريادها و گريه هاي آنها در اثر شكنجه.
36- محروميت از غذاي كافي كه باعث آسيب جسمي به ما و سوء تغذیه ميشد.
37-
افسران و نظاميان رژیم حاکم به ما القاء مي كردند كه ما در بحرين نيستيم.
آنها به ما مي گفتند كه شما در زندان هاي عربستان سعودی هستيد و احكام
سنگيني بر شما اعمال خواهد شد و سپس سرتان با شمشيرهاي تيز قطع خواهد شد.
38- محروميت از پوشيدن لباس گاهی اوقات.
39-
ایجاد رعب و وحشت و ترساندن ما از طريق وارد کردن سگ هاي وحشي به سلول های
ما همراه با خاموش کردن چراغ ها كه سگ ها پارس كنان و بسیار وحشيانه به
زندانيان حمله مي كردند.
40- حمله به منازل و خانواده های افراد بازداشت شده در زمان بازداشت و شكستن درب ها و بازرسي از محتويات خانه.
41- سرقت و مصادره برخي از دارايي ها و اموال افراد بازداشت شده مانند دستگاه هاي رایانه، مبالغ مالي، تلفن همراه و....
42- كشيدن سلاح به روي افراد حین بازداشت و دستگيري و ايجاد وحشت در ميان افراد خانواده اعم از زنان و كودكان.
43-
ضرب و شتم ما با دست و باتوم در ساختمان دادگاه نظامي و در روز قرائت حكم.
در حالی که ما شعار مي داديم «فرياد، فرياد مردم آزادي مي خواهد». واقعا
ضرب و شتم آنها شدید و درآور بود و هيچ یك از ما اين امر مستثني نمي شديم.
اين اتفاق در 22/6/2011 درباره من رخ داد.
44- من در بيمارستان
«القلعه» نيز مورد ضرب و شتم قرار گرفتم. در حالي كه تحت درمان و در بستر
بيماري بودم. آنها از ضرب و شتم و شكنجه من دست برنمي داشتند.
45-
حمله به ما شب هنگام در حالي كه در خواب بوديم و ضرب و شتم و شكنجه ما در
خواب، این موضوع شخصا براي من اتفاق افتاد. من در خواب بودم كه چندین فرد
نقابدار رواندازم را از رويم برداشتند و با ايجاد رعب و وحشت به شدت مرا
مورد ضرب و شتم قرار دادند.
46- هتك حرمت و خوار کردن ما، در حالی
که ما جزو علمای بحرین و امامان جماعت مساجد کشور بوده و جايگاه اجتماعي و
مذهبی خاصی نزد مردم داشتيم، اما آنها با حالت تمسخر و استهزاء مي گفتند:
«تو نماد و الگو هستی؟! تو بازيچهاي و كساني كه پشت سرت نماز ميخوانند
الاغهايي مثل خودت هستند!»
47- عدم دادن اجازه به ما براي انجام
شعائر ديني و مذهبی، از جمله در تنگنا قراردادن ما براي خواندن نماز و
تلاوت قرآن در روزهاي نخست بازداشت.
48- واداشتن ما به غرغره کردن ادرار در بيمارستان قلعه در زمان درخواست براي آزمايش ادرار.
49- ضربه زدن با لوله هاي سياه بر پشت ما پس برهنه كردن ما.
50- واداشتن ما به انجام كارهاي تند و زننده كه انسان از ذكرشان خجالت مي كشد.
دلايل ارائه شده براي متهمکردن زندانیان من
براي اثبات بي گناهيم از تهمتهاي باطل و ناروا و ادعاهاي واهي تلاش و
كوشش زيادي به خرج نمي دادم، زيرا از نظر شرعي و قانوني اين اصل ثابت وجود
دارد كه متهم تا زمان اثبات محكوميتش بي گناه است. ما بي گناه بوديم و صرفا
با انگيزه هاي سياسي محاكمه مي شديم و به خاطر مواضع ملي گرايانه خودمان
مورد انتقام جويي و اتهام واقع مي شديم كه اين اتهامات صرفا اتهاماتي واهی و
دروغین بود.
این اتهامات به شیوه های زير به زندانیان وارد می شدند:
1- اتهامات سياسي بازداشت
من براي اولين بار نبود و اتهامات دروغین وارده به من نيز براي اولين بار
نبود که به من وارد میشدند. من بارها با انگيزه هاي صرفا سياسي دستگير شده
بودم. در سال 1991 به دليل ايراد سخنراني و اتهام تحريك مردم بازداشت شدم.
بار دیگر در سال 1991 به همان دليل دستگير شدم و براي مدت بيش از 10 سال
از بحرین تبعيد شدم. زماني كه در سال 2007 به بحرین بازگشتم، زندان در
انتظارم بود. این بار در خصوص قضيه «گروهك الحجيره» با اتهام براندازي نظام
حكومتی بازداشت شدم. اما بعد به دلیل عدم وجود دلایل و مستندات کافی جهت
اثبات اتهامات وارده بالاجبار از زندان آزاد شدیم. در تاريخ 15/8/2010 بار
دیگر به اتهام براندازي رژیم بازداشت شدم و گروه ما «گروه تروريستي» ناميده
شد. اين بار نيز رژیم در اثبات اتهامات خود ناكام ماند و ما را در
23/2/2011 آزاد نمود و همان طوري كه روزنامه هاي رسمي اعلام كردند ما در
واقع زنداني آزادی بيان بوديم.
آزادي من مدت زمان زيادي به طول
نکشید، زيرا توطئه ديگري در انتظارم بود و درب هاي زندان به رويم بر اساس
همان اتهامات واهی پیشین بار دیگر باز شد، زيرا عامل اصلي اين اقدامات
مشترك و انگيزه هاي روشن و واضح بود.
2- ایراد اتهامات واهی و سناریوهای از پیش طراحی شده عامل
اين اتهامات دستگاه هاي امنيت ملي رژیم بحرین بودند و مجموع اتهاماتي كه
به من وارد شد، به حدود 11 مورد می رسيد. زماني كه بررسي يكي از اتهامات به
پايان مي رسيد، اتهام ديگري مطرح مي شد كه اين نشان دهنده مكر و حيله گري
رژیم حاکم بود.
3- اعمال بدترين
انواع شكنجه هاي جسمي، روحي و روانی و آزار جنسي و مبالغه در آزار و اذيت
كه نشان از كينه ها، نيت هاي بد و اتهامات دروغین نظام داشت. 4- عدم وجود تناسب ميان حكم و اتهامات وارد و مطرح شده. اتهاماتي
كه نظام آنها را مطرح مي كرد با وضعيت شخصي من تناسبي نداشت. براي مثال
چگونه اين اتهام با من سازگاري و هماهنگي دارد كه دستور به قطع زبان موذني
داده باشم در حالي كه من امام مسجد و خطيب منبر هستم و مردم را به ذكر خدا و
پايبندي به اين اصل دعوت مي كنم كه مسلمان كسي است كه مردم از دست و زبانش
آسوده باشند. بقيه اتهامات نيز چنين وضعيتي داشتند.
5- صدور احكام ظالمانه من
در خصوص تحمل ظلم و ستم، خشونت و تحقير زندانیان توسط رژیم حاکم ركوردار
بودم و مجموع احكام صادره درباره من ساليانه به 96 فقره رسيده است. اما من
این سوال را دارم، آيا آنها واقعا جرم هايي هستند كه من مرتكب شده ام؟ من
چه جنايتي انجام داده ام كه اين احكام ظالمانه درباره ام صادر شده اند؟
6- ماهيت بازجوييهاي انجام شدهدر
زمان بازداشت روحيه و تمايل به انتقام جویی توسط رژیم نه تنها از من بلکه
از تمام زندانیان کاملا روشن و آشکار بود و آنها با مخالفان سياسي با كينه
توزي و انزجار بسیار برخورد مي كردند و آنها را به دليل مواضع سياسي شان
مورد بازخواست و مجازات قرار مي دادند.
7- مهمترین قربانيان حاضر در زندانهاي رژیمبيش
از 50 بحرینی به خاطر من بازداشت شده مورد انواع و اقسام اهانت ها،
تحقيرها و شكنجه های وحشيانه قرار گرفتند تا از آنها اعتراف گرفته شود كه
شيخ محمد حبيب المقداد تحریک کننده آنها بوده که در اعتراضات علیه رژیم
شرکت کنند و آنها حاضر هستند تا در دادگاه این مورد را شهادت دهند.
8- اتهامات بزرگي كه نظام مطرح و مرا به آنها متهم کردمدت
زماني كه من خارج از زندان سپري كردم، مدت زمان كوتاهي بود و مشخص است كه
در زندان از حوادث و جريانات خارج به دور بودم. من در تاريخ 23/2/2011 از
زندان خارج شدم، بنابراين چگونه ممكن است در اين مدت زمان كوتاه من مرتکب
این همه جرم و جنایت بنابر ادعای رژیم شده ام که با چنین سیلی از اتهامات
مواجه شده باشم، تمام اين اتهامات، اتهاماتي هستند که فرد عاقلی و عقل
سلیمی نمي تواند، آنها را بپذيرد.
محاكمه ناعادلانهبايد
بگويم كه محاكمة ما صرفا با انگيزه هاي سياسي انجام مي شود و هدف اصلی
رژیم حاکم از اين محاكمه ها هدف قرار دادن افراد شرافتمند است تا از این
دادگاه ها جهت توجيه اتهامات خود به افراد و توطئه های تدارک دیده شده برای
آنها و ارائه وجهة قانوني به این توطئه ها بهره برداري كند. دادگاه هايي
بحرین كاملا از بي طرفي، استقلال، عدالت و پاكي به دور هستند و هیچ یک از
اصول و قواعد قضاوت عادلانه را رعايت نمي كنند. اين مسأله اي است كه «كميته
حقیقت یاب» موسوم به «كميته بسيوني» در بندهاي شماره 1701 و 1702 گزارش
خود درباره اوضاع جاری در بحرین به آن اشاره كرده است. براي توضیح این امر
به موارد زير اشاره می شود:
1- اصل ثابت در شريعت و قانون براي هر
انساني برائت است و هر كس كه برخلاف اين امر ادعا كند، بايد ادعايش را ثابت
کند. اگرچه هيچ گاه اتهامات وارده بر ما اثبات نشد، اما با ما همانند
تروريست ها و مجرمان برخورد كردند.
2- وجود اشكال و مانع در
اقدامات مربوط به محاكمه عادلانه از جمله اين كه قاضي فردی بی طرف نبوده،
به حدی که حتی اجازه سخن گفتن به متهم هم نمي دهد و متهم تا زمان صدور حكم
تحت سلطه قاضي است. اين اتفاقي بود كه براي خود من نيز رخ داد. به عنوان
مثال درباره یکی از اتهامات وارده به من هرچه به حکم صادره اعتراض کردم و
خواهان تجدید نظر در آن شدم، نه تنها اعتراضات من راه به جایی نبرد، بلکه
حتی به من يك بار اجازه حرف زدن داده نشد.
3- استناد به سخنان
شكنجهگران و جلادان دستگاههاي امنيت ملي كه اقدام به شكنجه و واداشتن ما
به پذيرش مسائلي کردند كه در اثر اعمال فشار و با زور و تهدید ما را مجبور
به اعتراف به آنها کرده بودند.
4- تعدی و تجاوز به ما از طريق ضرب و
شتم و تشدید اقدامات سركوبگرانه و شكنجه در ساختمان دادگاه نظامي كه بارها
تكرار شد كه در اين خصوص شكايت هم كرديم.
5- شكنجه ما قبل از
جلسات محاكمه و تهديد ما مبني بر اين كه مبادا از اين شكنجه ها در دادگاه
سخنی بر زبان آوريم. يك بار "عبدالهادي الخواجه" فعال برجسته حقوق بشر
بحرینی که در بند رژیم بحرین به سر میبرد، در دادگاه درباره اين شكنجه ها
سخن گفت و از تلاش براي تجاوز جنسي به او خبر داد كه قاضي او را سالن اخراج
كرد.
6- پذيرش اعترافاتي توسط قاضي كه از متهمان با فشار، اجبار و وحشيگري گرفته شده بود.
7- صدور احكام ظالمانه كه مستند بر دليل و برهان خاصي نبودند كه در واقع تحقق تمايلات نظام و اجراي توطئه هايش بود.
8- عدم داشتن تخصص توسط دادگاه ها چرا كه دادگاه و قاضي نظامي بودند و ما غيرنظامي.
9- عدم دادن اجازه براي ملاقات با وكلا قبل از جلسات دادگاه ها به طوري كه ما بدون مشاوره با وكلاء در جلسات محاكمه حاضر مي شديم.
10-
از جمله ادله هايي مربوط به عدم داشتن شرايط محاكمه عادلانه توسط دادگاه
عدم پذيرش احكام آنها از سوي دادگاه هاي فرجام خواهي یا تجدید نظر بود.
شكنجه گران و جلادان چه كساني بودند؟ در
اينجا ليستي از اسامي شكنجه گران و جلاداني را كه در زمان شكنجه در زندان
هاي القلعه و القرين شناختم، افشا و برملا مي كنم. اگرچه با توجه به پوشیده
بودن چهره آنها امکان شناسایی همگي آنها وجود نداشت یا بسیار سخت بود. اما
من برخي از آنها را شناختم كه عبارتند از:
3- يوسف المناعي:
او از عناصر دستگاه امنيتي رژیم حاکم بود كه در شب دستگيري اقدام به شكنجهام کرد. او به من گفت: «مگر به تو نگفتم اگر...»
4- محمد عويد:
يكي
از عناصر دستگاه امنيت ملي رژیم حاکم که اردنيالاصل بود و مرا بسیار
تهديد و شكنجه كرد. من چهرهاش را در زمان شكنجه ملاحظه كردم. به دلیل
تحقيقات و بازجوییهای او از من در بازداشتهاي قبلي او را مي شناختم. او
اين بار در «القلعه» به من گفت: «من از كسي نميترسم»، پس از آزادی هر كس
كه به خانه نزديك مي شد به سمتش تيراندازي مي كرد و او را هدف قرار می داد.
5- عبدالله السوري:
يكي
از عناصر دستگاه امنيت ملي رژیم حاکم بود كه اقدام به بازرسي از من و
شكنجه ام كرد. من چهره اش را در زمان شكنجه زماني كه پوشش روي صورتم اندكي
كنار رفت، يعني در همان شبي كه ناصر مرا شكنجه كرد، دیدم.
6- باسل سيادي:
او
افسر نگهبان زندان «القرين» بود و تمامي جلادها و شكنجه گران را مي شناخت.
به اين دليل ما از دادگاه مي خواهيم كه براي روشن شدن اسامي شكنجه گران و
افراد پشت پرده او را فرا بخوانند.
دلایل و مستدات شاهدان درباره تجاوزها و تعدی ها به زندانیان در اثناي شكنجه1-
من دلایل و مستندات موثقي درباره شكنجه، توهين و انواع تجاوزات و... دارم،
اقداماتي كه با ساده ترين حقوق انساني منافات دارند و آنها را زیر پا می
گذارند. گزارشي كه پزشك قانوني مكلف شده از سوي دادگاه نظامي در اثناي
محاكمه ما در آن دوره تهیه کند، يكي از اسناد مهم درباره شكنجه من و دیگر
زندانیان در بند رژیم بحرین است و نمی توان به راحتی از آن گذشت یا به آن
نسبت دروغین بودن داد و همه به راحتی می توانند به آن دسترسي داشته باشند.
2-
دليل ديگري كه تجاوزها و اقدامات غیر قانونی رژیم بحرین در زندان های رژیم
را ثابت مي كند، گزارش كميته بسيوني است که در آن به اسناد و مدارک و
گواهي هاي پزشكي قانوني بحرین استناد شده است. پزشكي كه آثار شكنجه بر بدن
ما را در زمان ملاقات از ما در زندان القرين ملاحظه کرد، از دیدن این آثار
بسيار ناراحت و اشك از چشمانش جاري شد.
3- از ديگر كساني كه آثار
شكنجه و تجاوز و تعدی ماموران زندان روی بدن مرا ملاحظه كردند، برادران
زنداني همراه من بودند و آنها آمادگي شهادت دادن در این خصوص را دارند، از
جمله این شاهدان مي توان به افراد زير اشاره كرد كه همگي شان از افراد قابل
اعتماد هستند:
شيخ عبدالجليل رضي المقداد، شيخ عبدالله عيسى المحروس،
استاد حسن مشيمع، استاد عبدالوهاب حسين، استاد عبدالهادي الخواجه، محمد حسن
جواد، جاسم الحايكي، شيخ عبدالهادي عبدالله المخوضر.
4- علاوه بر ادله ها و شهود ذكر شده
در
بدنم همچنان آثار شكنجه و آثار انگشتان شكنجه گران باقي مانده است و آثار و
لکه های خون بدنم روی ديوارهاي زندان القرين همچنان باقی و قابل مشاهده
است.
5- آنچه كه در گزارش «كميته بسيوني» و بندهاي 1180 و 1179 آن
آمده است، نشان می دهد که مسئولان و سران رژیم حاکم در اقدامات و تجاوزات
به زندانیان شخصا دست دارند.
فرستاد ویژه پادشاه شكنجهگر و جلاد بحرینزماني
كه در زندان القرين بودم، شبانه روز گروه هاي شکنجه گر متعددي به زندان
رفت و آمد می کردند و بدترين انواع شكنجه ها و توهين ها را عليه ما روا مي
داشتند. در يكي از آن شب هاي سخت گروهي از جلادان نزد من آمدند و چشم هايم
را بستند و مرا به خارج از زندان و داخل يك خودرو بردند. آنها داخل خودرو
مرا مورد ضرب و شتم شدید قرار داده و تهديد کردند و با من برخوردهاي خشونت
باري انجام دادند. پس از آن مرا به داخل ساختمانی بردند كه تصور می کنم،
اين ساختمان مربوط به دستگاه امنيت ملي رژیم حاکم بود. آنها گفتند، اكنون
شيخ خواهد آمد و اگر با او همكاري نكني، تو را مورد تجاوز جنسي قرار مي
دهيم و تو را تا سرحد مرگ شكنجه مي كنيم. پس آن شيخ که «شیخ صقر» نام داشت
نزد من آمد. من همچنان چشمها و دستهایم بسته بودند، اما حرفهايشان را
مي شنيدم. شيخ به آنها دستور داد كه چشمهايم را باز كنند، بنابراين آنها
چشمايم را باز كردند و او روبرويم روي يك ميز نشست و درباره حوادث مختلف با
من صحبت كرد. او برخي از مطالب رد و بدلشده را مي نوشت. او به من گفت كه
از طرف پادشاه فرستاده شده و پادشاه از من خواسته كه درباره حوادث و رخ
داده های میدان «اللؤلؤة» از تو سوال کنم.
او خواست كه من شخصا
حوادث به وقوع پیوسته در آنجا را از تو و نه از طريق پرونده هاي تحقيقاتي
بشنوم. بدين ترتيب آن شيخ از من ميپرسيد و من هم به او جواب مي دادم. جلسه
ما چند ساعت طول کشيد. سپس در اثناي جلسه از من خواست كه از پادشاه
عذرخواهي كنم تا مورد عفو و بخشش او قرار گيرم. من اين پيشنهاد را رد كردم،
به همین دلیل جلادان به دليل سرپيچي ام از این درخواست دوباره مرا مورد
شكنجه قرار داده و به زندان بازگرداندند. تقريبا پس از گذشت دو روز دوباره
مرا از زندان به همان ساختمان منتقل کردند كه شيخ الصقر، نماينده پادشاه در
آن حضور داشت. در آن شب مرا تحت فشار زيادي قرار دادند و اقدام به ضرب و
شتم، شكنجه و تهديد به تجاوز به کردند تا از پادشاه بحرین عذر خواهی کنم.
قبل از آنكه آنها عذرخواهي از پادشاه را بر من تحميل كنند، من حوادث رخ
داده در آن زمان را به وكيلم «الشويخ» اطلاع داده بودم. سپیده دم بود که
مرا به زندان باز گرداندند. بعدها متوجه شدم فردي كه ادعا مي شد شيخ صقر آل
خليفه نام دارد و ادعا مي كند كه نماينده پادشاه است، يكي از شكنجه گران و
جلادان رژیم آل خلیفه بوده است.
خواستههاي شکنجهشدگان در پايان به برخي از خواسته هاي مهم و اساسي اشاره مي كنم كه عبارت است از:
1-
بازجويي و رسيدگي به اقدامات شكنجه گران و جلادان و محاكمه عادلانه آنها
بر حسب شريعت و قانون حتی اگر از شخصیت های بزرگ نظام بوده باشند. زيرا هيچ
كس فراتر از قانون نيست و همه شهروندان بايد مقابل قانون برابر و مساوی
باشند و دادگاه ها بايد استقلال و بي طرفي شان را به ما نشان دهند.
2-
من خواهان آزادي فوري خود و ساير زندانيان آزادی بیان و عقيده هستم، به
خصوص زناني بحرینی كه رژیم حاکم آنها را به زندان انداخته و اتهامات پوشالي
به آنها وارد کرده است.
3- عذرخواهي از شيعياني كه مورد حمله قرار
گرفته و احساساتشان جريحه دار شده و عقايدشان مورد تحقیر و توهین قرار
گرفته و به ائمه و علمايشان انواع اهانت ها روا داشته شده است، اين امري
است كه كميتة حقيقت ياب بحرین موسوم «بیسوني» در بند شماره 1234 به آن
اشاره كرده است.
4- عذرخواهي و اعاده حيثيت از تمامي زندانيان مظلوم
و بي گناه يعني كساني كه مورد شكنجه قرار گرفتند و اتهامات باطلي به آنها
وارد شد. همچنين باید خسارت هاي وارده به آنها جبران شود اين امري است كه
با پيشنهادات آقاي بسيوني در گزارش معروفش مطابقت و همخوانی دارد و در این
ارتباط میتوان به بندهای شماره 1129 و 1180 مراجعه كرد.
آنچه در زیر خواهد آمدع مشروح سخنرانی شيخ حبيب المقداد در سالن دادگاه عالي تجديد نظر در 22 مي 2012 رجب 1433 هجري است:بسمه تعالي
آقايان
قضات سلام عليكم و رحمت الله و بركاته. در مقام دفاع از خود و رفع اتهامات
دروغين نسبت داده شده به من، اين يادداشت كوتاه را آماده كرده ام كه حاوي
جوانب قانوني و ابعاد سياسي ادعاهاي مطرح شده است. آقايان قضات... اتهام
وارده به من که به خاطرش احکام سنگینی علیه من صادر شده است، اتهام تشويق
به ربودن افراد پليس و حمله به آنها و اتباع آسيايي فعال در بحرين است.
من
به شما مي گويم كه اين ادعا نيازمند دليل و برهان قابل اثبات است، دليل و
برهان شما براي اثبات اين كه من چنين كاري انجام داده ام چيست؟ براساس آنچه
در قرآن آمده است، من به شما مي گويم که خداوند متعال «قل هاتوا برهانكم
اِن كنتم صادقين». من كاملاً مطمئن هستم كه هيچ گونه گفتار، عمل و رفتاري
وجود ندارد كه ثابت کند من درصدد ربودن و حمله به افراد پليس و اتباع
آسيايي حاضر در بحرين بودم و برخلاف ادعاهای مطرح شده در پرونده ام، من در
ميدان اللؤلؤة منامه هیچ گاه سخنانی که در پرونده درج شده را بيان نكرده
ام. من تأكيد مي كنم، سخناني كه بيان كرده ام همگي ثبت و ضبط شده اند و هيچ
سخنراني از من وجود ندارد كه من در آن دعوت به حمله عليه افراد پليس و يا
تبعه هاي آسيايي كرده باشم. بلكه سخنانی که من ایراد کرده ام، کاملا بر
خلاف اين ادعاها است، يعني من همواره دعوت به صلح، تعاملات بشر دوستانه
کرده ام، شاهد اين مدعا تمامي راهپيمايي ها و گردهمايي صورت گرفته در ميدان
اللؤلؤة است. در اين گردهمايي ها و تجمع ها هيچ دعوتی به خشونت از سوي من
ثبت نشده است.
سوم:
آيا از هزاران نفري كه در ميدان اللؤلؤة تجمع کرده بودند، كسي پيدا نمي
شود كه بگوید من دعوت به خشونت، ربودن و حمله به افراد پلیس و تبعه هاي
آسيايي نموده ام؟ جواب روشن است چنين شاهدي پيدا نمي شود. زيرا مسأله اصلي
ادعاهاي پوشالي و ساختگي از سوي نظام است كه تا معارضان شرافتمند بحرین را
به این طریق سركوب كند. در اينجا دو مسأله باقي مي ماند كه ضروري است به
آنها اشاره كنيم: اول اعترافات متهمان و دوم: شاهدان عینی.
هدف قرار
دادن مخالفان سياسي توسط دستگاه هاي امنیتی از ويژگي هاي نظامهاي مستبد
است، نظام هايي كه تحمل شنيدن صداي مخالفان را ندارند و با نظامهاي
اصلاحطلب هیچ مطابقت و همخوانی ندارد. درك حقيقت و وظيفه انساني و ديني
مرا وادار كرد كه سخن حق را بگويم و در افشای ظلم و ستم حاکم بر دستگاه هاي
کشور و و رويا رويي با فساد حاکم بر آنها سهمي داشته باشم و همین امر باعث
به خطر افتادن سلامتي و آزاديم شد.
من بهايي سنگينی را به دليل
داشتن نظرات مخالف با نظام، انتقاد از فساد و درخواست هايم براي آزادي
پرداخت کردم، بنابراين توسط دستگاه هايي سياسي و امنیتی از طرق مختلف مورد
هدف قرار گرفتم و توطئه هاي زيادي عليه من تدارک دیده شد و براي انتقام
گيري از من دروغ ها و اتهامات بسیاری نه تنها به من بلکه به ساير مخالفان
با عزت و شرافتمند کشور زده شد. من بارها به زندان افتادم و طي دوره
بازداشت در معرض انواع شكنجه ها و توهين ها قرار گرفتم.
توطئه عليه «جمعیت الزهراء» براي سرپرستي يتيمان:قدرت
حاكم به توطئه عليه من به عنوان يك شخص سياسي اپوزسيون بسنده نكرد، بلكه
توطئه های آن پا را از هدف قرار دادن افراد و شخصیت ها فراتر نهاد و اعمال
خيریه و جمعیت های خیریه را هدف قرار داد که «جمعیت خيريه الزهراء» یکی از
آنهاست كه براي سرپرستي ايتام تشکیل شده است. به همین دلیل به آن حمله كرد و
محتويات موجود در آن را بهم ريخت و اقدام به بازرسي از دفاترش کرد و
كاركنان حاضر در آن مورد تحقيق، شكنجه و توهين قرار داد و اين جمعیت را به
حمايت از تروريسم متهم کرد. آيا كمك به يتيمان اقدام تروريستي است؟ آيا
يتيمان از نظر نظام حاکم تروريست هستند؟ عجيب اين است كه آنها مي گويند:
جمعیت الزهراء از يتيمان حمايت مي كند تا یتمان نیز در مقابل دست به
اقدامات تخريبي بزنند و به هر يتيمي ده دينار پرداخته مي شود تا در مقابل
دست به تظاهرات و آتش زدن ساختمان ها كنند. آن ها مرا مورد آزار و شكنجه
قرار دادند تا به اين ادعاها اعتراف كنم. جلسه هاي بازپرسي در دهليزهاي
زندان و شكنجه گاهها برگزار مي شود. نظام داراي زندان هاي زيرزميني در
ساختمان القلعه است كه شامل مجموعه اي از زندان هاي انفرادي كوچك و اتاق
هاي بازپرسي و بازجویی است. اين زندان براي بازپرسي از زندانيان و اعتراف
گيري از آنها با زور و خشونت، استفاده از شيوه هاي وحشيانه و انواع وسايل و
ادات فشار طراحي شده است. شكنجه گران و جلادان وابسته به دستگاه امنيتي به
رياست گروهي از افسران متخصص در امر بازپرسي و اعتراف گيري در آن فعاليت
مي كنند. اين دستگاه تحت نظر و رياست خليفه بن عبدالله آل خليفه قرار دارد و
او مسئول نخست تمامي اقدامات است و شكنجه هاي صورت گرفته از سوي دستگاه
امنيت ملي است. كميته حقيقت ياب (بسیونی) اقدامات غیر قانونی و نامشروع اين
دستگاه دست داشته در جرائم، قتل، شكنجه، تجاوز و... را به ثبت رسانده است.
من به عنوان يكي از قربانيان دستگاههاي اين نظام هستم كه مورد شكنجه و اهانت توسط دستگاه امنيت ملي در زندان فوق قرار گرفتم.
در خصوص امور زير از من تحقيق به عمل آمد:
فعاليت سیاسيكه
شامل مشاركتم در راهپيمايي ها، تحصن ها و سخنراني هايي مي شد كه من آن ها
را در محافل عمومي بيان كردم، در حالي كه سخنان من فارغ از هرگونه تشويق به
خشونت بود. من به دليل ديدگاه هاي سياسي ام و همچنين بيان نظرات سياسي با
شديدترين شكنجه ها مواجه شدم. بهترين گواه موجود در اين خصوص اتفاقي بود كه
به دست پسر پادشاه (ناصر بن حمد آل خليفه) روي داد و او مرا به دليل
انتقام گيري به خاطر شعارها (یسقط حمد) در راهپيمايي ها مورد شكنجه قرار
داد.
اتهام حمل سلاحمن
به اندازه اي مورد شكنجه قرار مي گرفتم كه بي هوش مي شدم و بر رويم آب مي
پاشيدند تا اين كه در حالت ترس و وحشت شديد به هوش مي آمدم و ملاحظه مي
كردم كه با گروهي از جلادان و شكنجه گران احاطه شده ام. رحم و مروتي در قلب
هايشان وجود نداشت و آنها در آن حالت با قساوت و وحشيگري شكنجه ام را
ادامه مي دادند در حالي كه من بي هوش بودم، آنها اطراف جمع مي شدند و با
شلاق بر بدنم مي زدند، سپس آنها به من شوك الكتريكي وارد كرده و با باتوم
هاي برقي مرا مورد ضرب و شتم قرار مي دادند، اين در حالي بود كه چشمانم و
دستانم بسته شده بود. در اين لحظات لرزش شديدي در تمامي اعضاي بدنم احساس
مي كردم و آنها با صداي بلند فرياد مي زدند بي شعور، سپس دچار ضعف مي شدم و
چيزي را احساس نميكردم تا اين كه آب بر روي سر و بدنم پاشيده مي شد. بدين
ترتيب وضعيت ادامه پيدا مي كرد و من همچون پرنده بال شكسته و زخمي بودم كه
آنها در اطرافم حاضر بودند و چنگال هايشان را وارد جسم خون آلود من می
كردند. براي اطلاع آقايان قضات بايد بگويم مطرح شدن مسأله سلاح براي اولين
بار نيست. در زمان دستگيري قبلي نيز مورد شكنجه وحشيانه با استفاده از شوك
الكتريكي قرار گرفتم و آنها مرا به داشتن سلاح متهم كردند. اما من در خلال
تظاهرات ميدان لولو اعلام كردم كه سلاحم همان ايمان به عقيده ام است.
سلاحم
دين، وطن، پايداري و اراده ام است. شكنجه، اهانت، تجاوزات و محاكمه ها به
خاطر بيان عقايد و سركوب آزادي ها در كشوري كه در آن از آزادي چيزي برجاي
نمانده و غرق در ديكتاتوري است بايد متوقف شود. در كشوري كه از حقوق بشر
سخن گفته مي شود اما انسان تحت لگدها قرار مي گيرد و با انسان بدتر از
حيوان برخورد مي شود. اين ها اظهارات من به عنوان يك زنداني شكنجه شده است
كه آنها را به دادگاه تاريخ و صاحبان وجدان هاي بيدار مي سپارم.
اتهام ارتباط با خارج دستگاه
هاي امنيت ملي بدترين انواع شكنجه ها و شيوه هاي وحشيانه را عليه من بكار
گرفتند تا به من اتهام ارتباط با خارج و كشورهاي بيگانه وارد كنند. براي
اين كه دلايلي در اين خصوص نداشتند به خلق دروغ و اكاذيب روي آوردند
اكاذيبي كه عقل آنها را نمي پذيرد. يكي از اين اكاذيب برقراري ارتباط تلفني
ميان من و فردي از ايران است. آنها مرا مورد شكنجه و آزار و اذيت شديد
قرار دادند تا در خصوص اين دروغ ساختگي از من اعتراف بگيرند. همچنين من
مورد شكنجه هاي شديد قرار گرفتم، تا از من اعتراف بگيرند كه من با حزب الله
و دبيركل اش ارتباط دارم. آنها ادعا مي كردند كه ميان من و سيد حسن
نصرالله رابطه خاصي وجود دارد، اما براي اين كه هيچ گونه سندي براي اثبات
اين ادعا وجود نداشت، زيرا چون اصلا حقيقت نداشت، بنابراين آنها مسأله
برقراري ارتباط تلفني با خارج را به عنوان دليل ارتباط با طرف هاي خارجي
مطرح كردند. هدف قرار دادن مخالفان توسط دستگاههاي وابسته به قدرت يكي از
ويژگي هاي نظام هاي مستبد است. فرد مستبد تحمل شنيدن صداي مخالفان را ندارد
و با سيستم هاي اصلاح طلب همزيستي نمي كنند.
بهرغم درك حقيقت
وظيفه انساني و ديني مرا وادار كرد كه سخن حق را بگويم و در اين از بين
بردن ظلم و ستم و رويارويي با دستگاههاي فساد سهمي داشته باشم كه اين امر
باعث به خطر افتادن سلامتي و آزادي ام شد. پيروي از شيوه تحقيقات علوم شرعي
و ارشاد ديني مرا ملزم كرد تا سخن حق را براي مردمي كه حق شان غارت شده
بيان كنم كه اين امر انجام دستور اميرالمؤمنين علي(ع) بود كه مي فرمايد:
«سخن حق را بگوييد، براي پاداش كار كنيد، با مظلوم باشيد و دشمن ظالمان».
بر
اين اساس حكيمانه و انديشه استوار روند زندگي بر اساس بيان حق و دفاع از
مظلومان و مبارزه با ظلم و ظالمان استوار شد و بهايي سنگين را به دليلي
داشتن نظر مخالف با قدرت، انتقاد از فساد و درخواست هايم براي آزادي
پرداختم بنابراين توسط دستگاههايي سياسي از طريق مختلف مورد هدف قرار گرفتم
و توطئه هاي زيادي عليه من صورت گرفت و براي انتقام گيري از من توطئه ها،
اكاذيب و افتراءات زيادي عليه من و ساير مخالفان با عزت و شريف مطرح شد. من
بارها به زندان افتادم و طي آنها با انواع مختلف شكنجه ها و توهين مواجه
گشتم.
استناد به گواهي جلادان و شكنجهگرانيكي
از ادله هاي نشان دهنده فروپاشي نظام پناه بردنش به استفاده از شهادت هاي
شكنجه گران و جلاداني كه اقدام به شكنجه و اهانت به ما مي كردند بود.
اين
نشان دهنده حيله هاي موجود و اتهامات خلق شده توسط نظام براي توجيه توطئه
هايش است. براي هيأت قضات پنهان نيست كه مصداقيت شرط اصلي صحت شهادت شاهدان
است. روشن است كسانيكه دادگاه نظامي از آنها به عنوان شاهد و اثبات كننده
ادعا استفاده كرد همان جلادان و شكنجه گراني بودند كه ما را شكنجه مي
كردند. شكنجه گر و جلاد چه مصداقيتي دارد؟ بنابراين ما خواهان عدم تكرار
اشتباهات گذشته در جلسات قضاوت هستيم اشتباهاتي كه با اصول كلي شرايط قضاوت
تناقض دارد.
هدف قراردادن شيعيانپس
از آنكه نظام از رويارويي با مخالفان مردمي خواهان حقوق سياسي مشروع
ناتوان ماند و خواسته هاي مردم را نپذيرفت به يكي از انواع سلاح هاي موجود
در دسترس اش يعني سلاح فرقه گرايي رو آورد و سعي كرد تحركات مردمي را به
سمت فرقه گرايي سوق دهد.
اين اقدام از طريق موارد زير مشهود بود:
1-
تخريب مساجد و مراکز مذهبی شيعيان همان طور كه گزارش كميته حقيقت ياب
(بسيوني) اعلام مي كند، بيش از 33 مسجد تخريب شدند ( به بند شماره 1315 و
1334 گزارش و همچنين پيشنهاد شماره 2 و 1336 مراجعه كنيد). علما و ائمه
مساجد شيعيان و شخصيت هاي بارز شيعي هدف قرار گرفتند. بطوريكه قدرت حاكم
دستگيري هاي وسيعي را در ميان شان انجام داد كه به بيش از دهها تن مي
رسيدند و آنها را روانه زندان نموده و از شكنجه و هتك حرمت و لطمه زدن به
جايگايي ديني شان ابا ننمود.
2- دستگيري گسترده هزاران نفر از
فعالان و معترضان مسالمت آميز و خواهان حقوق مشروع و وارد ساختن اتهامات
باطل به آنها تا اينكه از دستگاه قضايي به عنوان ابزاري براي توجيه اين
توطئه ها استفاده كند و شيعيان را هدف قرار دهد. اكنون زندان ها سرشار از
زندانيان سياسي شيعه اند.
3- اقدام به شكنجه و توهين هاي مختلف در
قبال هزاران تن از بازداشت شدگان بيان كننده آراء و نظرات و معترضان مسالمت
آميز شيعه. حكومت از اجراي هيچ نوع از انواع شكنجه ها فرو گذار نكرد، بلكه
حدود 50 نوع شكنجه را بر ما اعمال نمود. بسيوني اين شكنجه ها را برنامه
ريزي شده برشمرده كه دستگاه حاکم افرادي را براي اجراي اين شكنجه آموزش مي
دهد ( به بندهاي 1238و 1179 و1180 مراجعه كنيد).
4- مبارزه با
شيعيان با قطع روزي و درآمدشان. اين جنايت پست از طريق اخراج ظالمانه
هزاران نفر از شيعيان از مشاغل شان روشن شد. گزارش بسيوني نيز اين حقيقت را
ثبت كرده كه تعداد اخراج شدگان بخش هاي مختلف به اين شرح اعلام شده است:
- بخش عمومي 2075 نفر
- بخش خصوصي 2464 نفر
- مجموعاً 4539 نفر
به بند شماره 1446 و 1453 مراجعه كنيد.
5-
معرفی صدها تن از بيگناهان و قربانيان به دادگاه هاي نظامي فاقد شرايط
قضاوت پاك و عادلانه كه با محروم سازي آنها از تمامي حقوق قانوني شان در
دوره قبل و بعد از محاكمه همراه بود كه در نتيجه آن احكام ظالمانه اي صادر
شد، براي اثبات باطل بودن اين محاكمه ها موارد وارد شده در بندهاي شماره
1701 و 7 و 1702 كافي است.
6- نظام حكومتي بحرين با استفاده از
وسايل رسانه اي ديداري، شنيداري و نوشتاري حملات گسترده اي را عليه شيعيان
انجام داد و تلاش نمود تا اعتقادات شيعيان و ملي گرايي آنها را هدف قرار
دهد. بنابراين رسانه ها با هدف قرار دادن هويت ملي مردم ما را به عنوان
مزدوران خارج و پيروان و ياران ولايت فقيه معرفي كردند و اينكه ما عليه وطن
توطئه كرده ايم. گاهي اوقات نيز ما را به عنوان تروريسم و مجري اقدامات
تخريبي معرفي كردند كه همه اين موارد شامل انجام جنگ تبليغاتي عليه فرقه
شيعيان بود.
من در مقام دفاع از خود و رد اتهامات توطئه گران منسوب
به من كه بر اساس دروغ و ريا استوار است، در مقام دفاع از خود و رفع
اتهامات دروغين نسبت داده شده به من، اين يادداشت كوتاه را آماده كرده ام
كه حاوي جوانب قانوني و ابعاد سياسي ادعاهاي مطرح شده است.
آقايان
قضات... اتهام من تشويق به ربودن و حمله به افراد پليس و اتباع آسيايي فعال
در بحرين است. من به شما مي گويم كه اين ادعا نيازمند دليل و برهان است
دليل و برهان شما براي اثبات اينكه من چنين كاري انجام داده ام چيست ؟ با
روش مطرح شده در قرآن من به شما مي گويم «قل هاتوا برهانكم اِن كنتم
صادقين». من كاملاً مطمئن هستم كه هيچ گونه گفتار، عمل و رفتاري وجود ندارد
كه دلالت بر اقدام من جهت ربايش و حمله به افراد پليس و اتباع آسيايي حاضر
در بحرين نمايد و برخلاف ادعاها من در ميدان لولوي بحرين چنين چيزي بيان
نكرده ام. من تأكيد مي كنم سخناني كه من بيان كرده ام همگي شان ثبت و ضبط
شده اند و هيچ سخنراني اي از من وجود ندارد كه دعوت به حمله عليه افراد
پليس و يا تبعه هاي آسيايي كند. بلكه سخنان بر عكس اين ادعا وجود دارد.
يعني دعوت به صلح، انجام برخوردهاي متمدنانه و متعهدانه، شاهد اين مدعا
تمامي راهپيمايي ها و گردههايي صورت گرفته در ميدان اللؤلؤة است.
يكي
ديگر از اتهاماتي كه در ميدان اللؤلؤة و در حضور هزاران نفر از مردم در آن
به من نسبت داده شده است اين است: من دعوت به ملحق شدن مردم به تشكلي
نموده ام كه برخلاف احكام قانون تشكيل شده است و 12 الي 14 نفر از متهمان
در آن تشكل داراي پست رهبری بوده اند. هدف از ايجاد چنين تشكلي براندازي
حكومت و تغيير قانون و نظام سياسي، عدم اجرای احكام و قوانين، ممانعت
فعالیت نهادهاي دولتي و عمومي، حمله به آزادي هاي شخصي شهروندان، حقوق
عمومي و ضربه زدن به وحدت ملي بیان شده است. پیوستن به اين تشكل نخستين
اتهام مطرح شده علیه من است، اگر چه اهداف و ابزارهايش را مي شناختند.
پاسخ به اتهام:
در پاسخ به اين اتهام و باطل ساختن ادعاهاي مطرح شده بيان حقايق زير ضروري است:
حقيقت اول:در
خصوص ادعاي مربوط به سازماندهي چنين تشكلي بايد بگويم كه بر خلاف اين
اتهام اصلا چنين تشكلي وجود ندارد و نام آن را فقط از خلال اتهامات وارده
از سوي دادگاه نظامي شنيده ام و ما قبل از به زندان افتادن همديگر را نمي
شناختيم و قبل از آن با هم ملاقاتي نداشتيم، پس چگونه چنين مجموعه اي را
تاسيس نموده ايم.
حقيقت دوم:همه
متهمان مربوط به اين اتهام كه حدود 21 تن از جمله افراد داراي گرايش هاي
سياسي مختلف و رهبران سازمان هاي سياسي معروف اند و وابسته به يك سازمان
نيستند. براي مثال استاد «عبدالوهاب حسين»، دبير كل جنبش الوفاء، استاد
«حسين مشيمع» دبير كل جنبش حق، استاد «ابراهيم شريف» دبير كل جنبش وعد،
دكتر «سعيد شهابي» رئيس جنبش أحرار بحرين، استاد «عبد الهادي الخواجه» فعال
حقوقي و رئيس سابق مركز حقوق بشر بحرين، «محمد حبيب المقداد» و شيخ «عبد
الله المحروس» هر كدام وابسته به جنبش هاي خاصي بودند و گرايشات متفاوتي
داشتند.
حقيقت سوم:من
وابسته به رژيم و يا سازمان سياسي خاصي نيستم، اگر چه من وابستگي به رژيم و
سازمان سياسي خاص را جرم و يا مخالف شرع و قانون نمي دانم، اما وابسته به
هيچ گونه سازمان سياسي نيستم و درباره اين مسأله طي سخنراني هاي مختلف در
محافل عمومي اظهار نظر كرده ام. علاوه بر اين صاحبان سازمان ها و تشكل هاي
سياسي شاهدند كه من وابسته به هيچ گروه خاصي نيستم و اگر من عضو يكي از
تشكل هاي سياسي بودم، آن را اعلام مي كردم، زيرا شجاعت كافي را جهت بيان
افكار و نظرات دارم.
حقيقت چهارم:تنها
منبعي كه دادگاه نظامي در نسبت دادن اتهام مربوط به تشكل مورد ادعا به آن
استناد كرده منابع سري وابسته به دستگاه امنيت ملي رژیم حاکم بر بحرین است و
غير از منابع سري دليل ديگري جهت اثبات اتهام مورد ادعا وجود ندارد. براي
قاضي حاذق و كاردان پنهان نيست كه دليل فوق دليلي ضعيف و سست است و بر حسب
موازين شرعي و معيارهاي قانوني استناد به آنها صحيح نيست، آنها از يك سو
داراي ابهام هستند، زيرا كسي نمي داند كه منابع سري چه كساني هستند و
مصداقيت شان مشخص نيست تا اين صحت شهادت آنها قابل تاييد باشد. از سوي ديگر
اثبات اتهام بر متهمان فقط بر اثبات مدعي محدود شده و توأم با سند و
اطمينان نيست.
پايان:
در عدم اثبات اتهام مربوط به تشكل مورد
ادعا كافي است كه دادگاه نظامي درباره اتهام مربوط به سازمان فوق ادلةه
مطمئني ندارد و ما ملاحظه مي كنيم افرادي همچون ابراهيم شريف، صلاح خواجه و
يوسف الصميخ كه به قرار داشتن در آن تشكل مورد ادعا متهم شده اند، اما
اسناد كافي براي اين ادعا وجود ندارد و من بايد بگويم بهتر است كه من از
اتهام مربوط به آن تشكل تبرئه شوم، زيرا من در زندان بودم و در زندان بودنم
گواهي بر عدم مشاركتم در آن سازمان است.
اتهام سوم:برقراري
ارتباط با كسانيكه به نفع كشورهاي خارجي همكاري مي كنند تا دست به اقدامات
خصمانه عليه بحرين بزنند، از جمله برقراري ارتباط با عناصر ايراني و
حزبالله كه به نفع جمهوري اسلامي ايران فعاليت مي كند و ارائه اطلاعات به
آنها درباره اوضاع داخلي بحرين و دريافت دستوراتي از آنها براي اجراي
اقدامات خصمانه در كشور به قصد ايجاد تشنج، بحران، هرج و مرج، براندازي
نظام و از بين بردن سران آن.
در پاسخ به اين اتهام به موارد زير مي پردازيم:
اين
اتهام براي اثبات نيازمند دليل و برهان است و گرنه اگر محكوميت متهم در
دادگاه هاي قانوني ثابت نشود، متهم بي گناه است. يكي از اتهامات وارده به
من برقراري ارتباط با افرادي است كه به نفع كشورهاي خارجي فعاليت مي كنند
تا اقدامات خصمانه عليه بحرين انجام دهند. دادگاه اعلام كرده دوره زماني
مربوط به اين اتهام از سپتامبر2010 تا 17 مارس 2011 است، اما من در پاسخ مي
گويم، من از تاريخ 25/08/2010 تا 23 فوريه در زندان بودم تا اينكه در
تاريخ 23 فوريه آزاد شدم كه اين آزادي زياد بطول نيانجاميد و من بار دیگر
در تاريخ 01/04/2011 دستگير شدم و من در روزهاي اندكي آزادي ام سفري به
خارج نداشتم، بنابراين چگونه ممكن است كه من با افرادي كه به نفع كشورهاي
خارجي فعاليت مي كنند، ارتباط برقرار كرده باشم. علاوه بر اين دادگاه براي
تفسير معناي برقراري ارتباط از طريق مكالمات تلفني به ادعاهاي شكنجه گران و
جلادان دستگاههاي امنيتي در جلسات تحقيق استناد كرده است. من در اينجا
اعلام مي كنم جلسات تحقيقي كه از من صورت گرفت جلسات شكنجه، اهانت و تحميل
اتهامات با استفاده از زور و اجبار بود آيا از نظر شرعي و قانوي استناد به
اين اعترافات صحيح است. عناصر دستگاه امنيت ملي تمامي كينه ها و عقده
هايشان را بر سرم خالي كردند و مرا مورد شكنجه و حشيانه قرار دادند كه
بارها در زمان شكنجه تا آستانه مرگ پيش رفتم و شهادتين گفتم و آنها مرا با
زور و اجبار وادار به امضاي مطالبي نمودند كه من از مضمون و مفهوم آنها بي
اطلاع بودم. آنچه كه مي تواند، دليل خوبي براي عدم وجود برقراري ارتباط
توسط من با كشورهاي خارجي باشد گزارش كميته حقيقت ياب (بسيوني) است آن
كميته كميته اي بي طرف و مستقل است كه در گزارشش آمده است:
بند
شماره 1712: «ادله هاي ارائه شده به كميته درباره نقش جمهوري اسلامي ايران
در حوادث داخلي بحرين در فوريه و مارس 2011 بر اساس اطلاعات و عمليات
اطلاعاتي نامشخص استوار است و با توجه به ماهيت حساس اين مسأله منابع اين
اطلاعات مشخص نيست. بنابراين كميته نتوانست درباره ادعاهاي مربوط به وجود
نقش ايران در حوادث فوريه و مارس 2011 تحقيق كند و از سوي ديگر كميته
نتوانست به ادله هايي دسترسي يابد كه اشاره به ارتكاب هرگونه نقض حقوق بشر
توسط واحدهاي محافظ الجزيره"وحدات درع الجزیزه" دارند نيروهايي كه از 14
مارس 2011 در بحرين مستقر شدند.
اتهام چهارم: تلاش
براي براندازي، تغيير قانون دولت و نظام پادشاهي كه از طريق هم پيماني
ميان اين گروه و گروه موسوم به «التحالف من اجل الجمهوريه» صورت گرفت.
بنابراين براي رسيدن به اين هدف اموال لازم در اختيارشان قرار گرفت و آنها
برنامه هايشان را براي رسيدن به آرزوهايشان اجرايي كردند كه شامل ايجاد هرج
و مرج، تشنج و برانگيختن فتنه در كشور، عدم فعاليت در نهادهاي دولتي و
سيطره بر آنها، توقف فعاليت بخش هاي سرمايه گذاري خصوصي و تشويق به انجام
جرايم قتل، ربايش، آزار و اذيت و تحريك به عدم پيروي از قوانين جهت رواج
هرج و مرج در كشور جهت فراهم سازي زمينه براي تحقق اهداف شان در كشور كه
همان براندازي نظام حاكم، از بين بردن رهبران آن و برپايي نظام جمهوري در
كشور بود. اين اقدامات در نتيجه برقراري رابطه با كساني كه به نفع دولت هاي
خارجي در كشور فعاليت مي كردند انجام شد.
در پاسخ به اين اتهام بايد به طور خلاصه بگويم:
تشكل
«التحالف من اجل الجمهوريه» ساختاري متشكل از سه سازمان سياسي است كه
فعاليت اش به طور واضح اعلام شده و در خفا فعاليت نمي كند، بلكه گروه هاي
سه گانه هم پيمان ديدگاه هاي سياسي شان را به طور واضح اعلام كردند كه اين
سه گروه عبارتند از: جريان الوفا، جنبش حق و جنبش أحرار البحرين. من شخصاً
جزء يكي از اين سه گروه نيستم كه بخواهم چيزي را درباره شان رد و يا به آن
پاسخ دهم، بنابراين اين اتهام بر من وارد نيست و من با آن ذيربط نيستم.
اتهام پنجم: جمع آوري و ارائه اموال به گروه هاي اشاره شده در اتهامات اول و دوم با علم به تروريستي بودن فعاليت هاي آنها
در پاسخ به اين اتهام باطل و ادعاي پوچ بايد بگويم، اين اتهام داراي دو بخش است:
بخش اول: شامل جمع آوري اموال
و بخش دوم: شامل ارائه اموال
در
هر دو حالت عمل انجام نمي شود، مگر اين كه طرف دومي وجود داشته باشد،
زماني كه گفته مي شود اموال جمع آوري شده بايد طرفي وجود داشته باشد كه
اموال از آنها جمع آوري شده باشد، اين طرف مورد ادعا كیست؟ و زماني كه
اتهام زده مي شود، من اموال را به گروهي داده ام آن گروه كدام است و من كي،
چگونه و كجا اين كار را انجام داده ام و چه كسي آن را ملاحظه نموده است؟
من مي گويم كه اين اتهام باطل و پوشالي است و اين نظام در وارد ساختن
اتهامات و اكاذيب دستی طولايي دارد.
آقايان قضات براي ارائه شواهدي در
اين خصوص به ذكر أكاذيب مطرح شده توسط نظام در سال 2007 اشاره مي كنم من به
اتهام حضور در گروهك «الحجيره» دستگير شدم واتهام جمع آوري اموال و حمايت
از تروريسم در عراق بر من وارد شد. در سال 2010 نيز من دستگير شدم و اتهام
جمع آوري اموال بر من وارد شد، بنابراين اكاذيب و اتهامات نظام پاياني
ندارد و اگر اين بار هم چنين اتهامي عليه من مطرح مي شود، امري عجيب نخواهد
بود.
اتهام ششم:1-
براي براندازي نظام، تغيير نظام سياسي دولت از طريق زور و ابزارهاي
غيرقانوني و از طريق بيان، نگارش، سخنراني در محافل عمومي و خصوصي، صدور
بيانيه ها و انتشار آنها از طريق شبكه هاي اطلاع رساني بين المللي تلاش شده
است.
2- به طور علني براي بيزاري از نظام حكومتي و نارضايتي از آن
از طريق گفتار و نگارش عمل شده که به طور تفضيلي در تحقيقات مشخص شده است.
3-
عمدا اقدام به پخش اخبار و شايعات كاذب و مغرضانه كردند و تبليغات تشنج زا
از طريق شبكه هاي اطلاع رساني بين المللي و ابزارهاي ارتباطي منتشر كردند و
اقدام به سخنراني در محافل عمومي نموده و شايعات كذب و مغرضانه را پخش و
درباره وجود تبعيض فرقه اي در كشور و فقدان صلاحيت عناصر دولتي در سيطره بر
امور و در پيش گرفتن اقدامات غير قانوني اقدام كردند.
4- ديگران را
به طور علني تشويق به سرپيچي از قوانين نموده و دست به اقداماتي زدند كه
جرم محسوب مي شود و براي مانع تراشي در برابر فعاليت موسسات عمومي و خصوصي
تلاش شد و اقدام به اقدامات مجرمانه اي نمودند كه قانون آنها را جرم مي
داند.
در پاسخ به اين اتهام بايد بگويم:
استفاده از شيوه مسالمت آميز روش و شيوه ما در فعاليت هايمان است:
ما
به عنوان مخالف سياسي به استفاده از روش هاي مسالمت آميز ايمان داريم،
روشي كه با ديدگاه هاي فكري و جوانب انساني سازگاري دارد و با تعاليم
اسلامي و شريعت سازگار است. بنابراين از جايگاه مسئوليت و دفاع از خود و از
تظاهرات صلح آميزي كه من به آن وابسته بودم، بايد با صداي بلند بگويم كه
من از قدرت حاكم مي خواهم كه يك دليل بياورد كه من دعوت به خشونت كرده ام،
قطعا چنين دليلي وجود ندارد. اما من در مقابل مي توانم، صدها سخنراني و
مقاله بياورم كه طي آنها دعوت به آرامش، ترك خشونت و التزام به اقدامات
مسالمت آميز كرده ام، در پاسخ به اتهام تشويق به بيزاري از نظام نيز بايد
بگويم: من انكار نمي كنم كه اقدام به چنين تشويقي نموده ام، اما شايسته است
که همگان بدانند، چرا من چنين اقدامي انجام دادم؟ تمامي سخنراني ها،
مقالات و گفتگوهايم شامل تشويق به بيزاري از ديكتاتوري، استبداد، سياست
سركوب به ظلم، در اختيارگرفتن قدرت توسط يك نفر به مدت بيش از 40 سال است
كه اين امر بر خلاف آزادي مردم و اراده آنهاست. بله من تشويق به بيزاري از
در اختيار گرفتن تمام ثروت هاي كشور توسط بخش هاي با نفوذ و بورژواهاي مسلط
نمودم. بله من تشويق به بيزاري از شكنجه در زندان ها، نابودي كرامت
زندانيان و تجاوز بدني، روحي و جنسي به آنها نمودم، بله من تشويق به بيزاري
از سلب مرجعيت مردم در قواي سه گانه مجريه، قضائيه و مقننه و در اختيار
گرفتن شان توسط يك نفر نمودم، بله من تشويق به بيزاري از تبعيض طائفه اي و
فرقه اي، برتري هاي قبيله اي، امتيازات نژادي و گروهي نموده و خواهان روي
آوردن به اصل برابري شهروندي شدم. بله من خواهان بيزاري از سياست هاي فرقه
اي و محروم سازي شهروندان از زندگي توام با كرامت و داشتن حق كار شدم، بله
من تشويق به بيزاري از شرارت و پستي نموده و خواهان روي آوردن به خير و
فضيلت شدم.اما در پاسخ به ادعاي مربوط به اينكه من اقدام به تبليغات درباره
وجود تبعيض فرقه اي نموده ام، بايد بگويم كه وجود تبعيض فرقه اي در كشور
شايعات كاذب و تبليغات مغرضانه نيست، بلكه واقعيت است كه هر فرد منصفي به
وجود داشتنش در كشور اعتراف مي كند، براي اين كه سخنم به دليل و برهان
همراه شود آمارها و ارقام موثقي را براي شما بيان مي كنم كه بيانگر پست هاي
مهم و مسئوليت هاي بزرگ در دولت و دستگاه هاي دولتي است اين آمار چگونگي
وجود سياست تبعيض فرقه اي را به عنوان سياست غالب و آشكار ثابت مي كند.
اما
براي پاسخگويي به اتهام فقدان توانايي عناصر دولتي براي سلطه به امور در
آنچه كه در گزارش كميته حقیقت ياب (بسيوني) آمده اكتفا ميكنم. اين كميته
در توصيف وضعيت در دوره بحران مي گويد: حوادث رخ داده اين احساس را به وجود
مي آورد كه حكومت قادر به تأمين حفاظت از امنیت مردم بحرين نيست و بر مردم
بحرين ضروري است كه از طريق تشكيل كميته هاي مردمي و ايست هاي بازرسي از
خود دفاع كنند. اما در پاسخ به اتهام در پيش گرفتن روش هاي غير قانوني توسط
دولت بايد بگوييم كه استفاده از روش هاي غير قانوني توسط دولت بحرين بسيار
واضح و روشن است. آيا استفاده از سركوب و شيوه هاي خشونت بار شديد كه دولت
بحرين در قبال تظاهرات و راهپيمايي هاي مسالمت آميز از آن ها بهره مي برد،
اقداماتي قانوني است؟ براي روشن شدن بهتر اين بحث به متن گزارش بسيوني بند
1112 منتقل ميشويم كه مي گويد: ارزيابي دلایل و مستندات موجود نشان مي
دهد كه واحدهايي از نيروهاي امنيت عمومي كه در حوادث فوريه و مارس 2011 و
حوادث پس از آن مشاركت داشتند بارها اصول ضروري، متناسب و لازم الاجرا در
خصوص استفاده از زور توسط مسئولان مكلف به اجراي قانون را زير پا گذاشتند.
در بند شماره 1114 آمده است که در بسياري از حالات واحدهايي از نيروهاي
امنيت عمومي بحرين به تعهدات ذكر شده در قانون بحرين و قوانين بين المللي
در خصوص به كارگيري سلاح هاي گرم احترام نگذاشتند. اما درپاسخ به اتهامي با
اين مضمون كه ديگران را تشويق نموده ام تا به قوانين احترام نگذارند و
اینکه گفته ام اموري كه جرم شمرده مي شوند، انجام اشان بهتر است و...
بايد
بگويم: سخنراني هاي كه من در ميدان اللؤلؤة انجام داده ام، ثبت شده است و
در آنها دعوت به عدم اطاعت از قانون و بهتر دانستن اموري كه جرم شمرده مي
شوند، ملاحظه نمي شود. همچنين براي بررسي ساير اتهامات وارده بر من لازم
است به سخنراني هاي بيان شده ام، مراجعه شود سخنراني هايي كه در چارچوب
آزادي بيان شده اند و شامل نقد سياسي سياست هاي نادرست دولت بوده و بيانگر
نظرات سياسي من هستند كه بر اساس شيوه مسالمت آميز و بشر دوستانه بيان شده
اند، بيان شان حق قانوني هر كسي است كه در قانون بحرين به آن اشاره شده
است. اتهام يازدهم دعوت، سازماندهي و مشاركت در تظاهرات بدون اطلاع طرف هاي
مسئول؛ در پاسخ به اين اتهام بايد بگويم: اين اتهام داراي دو بخش است.
بخش اول شامل «دعوت كردن و سازماندهي دادن» است و بخش دوم شامل اتهام «مشاركت در راهپيمايي ها بدون اطلاع طرف هاي ذي صلاح» است.
در
پاسخ بخش اول بايد بگويم كه من دعوت به راهپيمايي و سازماندهي تظاهرات
نكردم كه بدون اطلاع طرف هاي ذيربط باشد، زيرا در زمان راه اندازي تظاهرات
من آنجا نبودم و همه مي دانند كه شروع راهپيمايي ها بدون اطلاع طرف هاي
ذيربط در تاريخ 14 فوريه شروع شد و به طور روزانه انجام مي شد كه در آن
زمان من در زندان بودم و در تاريخ 23 فوريه از زندان آزاد شدم و راهپيمايي
ها و تظاهرات توسط افراد ديگري بدون حضور من انجام مي گرفت. اين دليلي است
كه نشان مي دهد، من دعوت كننده و يا سازمان دهندة تظاهرات نبودم و علاوه بر
اين هيچ گونه دعوت و يا سازماني يافت نمي شود كه از سوي من در اين خصوص
صادر شده باشد. اما اتهام سوم يعني اتهام مشاركت در تظاهرات بدون اطلاع طرف
هاي ذيربط نيز بايد بگويم كه من نيز يكي از مردمي هستم كه در راهپيمايي
هاي ده ها هزار نفري راه اندازي مي كردند و آنها خواهان حقوق مشروع خويش با
استفاده از روش هاي مسالمت آميز بودند. اگر قرار باشد كه من به دليل
مشاركت در راهپيمايي ها محاكمه شوم بايد نيمي از مردم بحرين نيز به
دادگاهها منتقل شدند، زيرا نصف مردم بحرين در راهپيمايي ها مشاركت داشتند.