598 به نقل از مشرق؛
"چیستیهای یک رسانه اسلامی" حلقه مفقوده و یا کمتر مورد توجه قرار گرفته در وادی رسانههای جمهوری اسلامی ایران است.
یک رسانه چه باید بکند تا تبلوری از آموزههای اسلامی بویژه در بحث "اخلاق"
باشد؟ آن حلقه مفقوده و این سؤال همواره توانسته است در مقاطع مختلفی ذهن
رسانههای کشور را به خود مشغول کند و همهمهای دربگیرد بر این مبنا که
باید به دنبال دستورات و منویات اسلام ناب پیرامون بحث "رسانه" بود. اسلام
چه منویاتی درباره رسانه دارد؟ حریمهای شخصی، خبرهای محرمانه، گمانههای
سیاسی و ... از دیدگاه فقهی چه احکامی دریافت میکنند؟!
برای اشرافی
کلیتر بر محتوای این سوالات با "مهدی فضائلی" به گفتوگو نشستیم. مدیرعامل
سابق خبرگزاری فارس و مدیرعامل فعلی انتشارات سروش البته یک فقیه نیست اما
مطالعات و تأملاتی در این باب داشته است که میتواند مدخل خوبی برای ورود
به بحث "فقه رسانه" و جایگاه یک رسانه اسلامی باشد.
در ادامه متن گفتوگوی مشرق با فضائلی را میخوانید:
***آقای
فضایلی شما اخیراً در چند نوبت بحث فقه رسانه را مطرح کردهاید و گفته
بودید که راجع به این حوزه کار کردید و تمام وقت تان را صرف این حوزه
کردید. این مسئله هم مسئله تازه ای است و رسانه ها خیلی به طور جدی به آن
نپرداختند. کلیتی راجع به کاری که انجام دادید و علت این که چرا دنبال این
کار رفتید بفرمایید، تا وارد بحث شویم.
بسم الله الرحمن
الرحیم. خیلی ممنون از این که به این موضوع می پردازید. سه سرفصل کلی به
ذهنم می رسد که خدمت شما عرض کنم که یکی سابقه این بحث بود که چه شد و از
چه زمانی پیگیر این موضوع شدیم و اتفاقاتی که افتاد و بحث دیگر هم راجع به
منطق این کار و دلایلی که اهمیت و ضرورت پرداختن به این موضوع را روشن می
کند. بحث سوم هم این که به نوعی اشاره به سرفصل هایی که مرتبط با فقه رسانه
است می پردازم، اگرچه تنها یک اشاره است و قاعدتا در این بخش بایستی به
حوزه فقه تسلط و اشراف داشت تا بتوان به طور دقیق به این سرفصل ها پرداخت
ولی من به بعضی از آن ها اشاره می کنم.
*طرح فقه رسانه در دیدار با آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله سبحانی
فکر
می کنم حدود سال 84 یا 85 بود که جرقه این بحث زده شده که اگر قرار است ما
یک نظام اسلامی داشته باشیم و به سمت اسلامی بودن به معنای واقعی حرکت
کنیم طبیعتا تمام اجزای کشور بایستی اسلامی باشند. من چون درگیر و مشغول در
حوزه رسانه بودم به ذهنم رسید ما می توانیم مجموعه عناوین مفصلی را تحت
فقه رسانه را مانند فقه پزشکی و ... داشته باشیم. این اصطلاح به عنوان یک
واژه و کلیتی از این بحث در ذهن ما جرقه زد و طبیعتا می بایستی با بزرگان
حوزه طرح موضوع می کردیم که آن ها به این موضوع بپردازند. در همان سال ما
دیدارهایی داشتیم.
آن زمان من هم مدیرعامل خبرگزاری فارس و هم
دبیرکل انجمن روزنامه نگاران مسلمان بودم. هم از ناحیه انجمن دیدارهایی را
با مراجع داشتیم و هم از ناحیه خبرگزاری و در این دیدارها هم با آیت الله
مکارم شیرازی و هم آیت الله سبحانی طرح موضوع کردیم که الان ضرورتی وجود
دارد و رسانه ها جایگاه تعیین کننده ای دارند و اگر قرار است به سمت اسلامی
شدن قدم برداریم بایستی رسانه های ما هم اسلامی باشد.
واقعیت
این است که تمام دانشی که ما در حوزه ارتباطات و روزنامه نگاری داریم
تقریبا تماما ترجمه است. مانند باقی حوزه های علوم انسانی که بخش عمده اش
ترجمه ای است این حوزه هم همین طور است. پس طبیعتا هم دانش آموختگان این
حوزه یعنی کسانی که از دانشگاه فارغ التحصیل می شوند و هم کسانی که به طور
تجربی وارد کار رسانه و ارتباطات در بخش های مختلف چه مطبوعات و چه
خبرگزاری ها و چه صدا و سیما می شوند، آنچه که یاد می گیرند مستقیم و
غیرمستقیم بحث های غربی است. اگر ارزش های خبری مطرح می شود ارزش های خبری
ای است که آن ها برای ما تعریف کرده اند، اگر باید و نبایدهایی مطرح می شود
به طور حرفه ای، بایدها و نبایدهایی است که براساس حرفه روزنامه نگاری در
غرب مطرح شده و اگر در روزنامه نگاری سرفصلی داریم با عنوان اخلاق روزنامه
نگاری باز چیزهایی است که غربی ها گفته اند ضمن این که اساسا اخلاق در غرب
خیلی پایگاه محکمی ندارد و نسبی است.
لذا در این جا فقط روی آزادی بیان
و آزادی قلم به صورت خیلی کلی تمرکز می شود و هیچ رسالت و مسئولیت و باید و
نبایدهای شرعی و اخلاقی که براساس آموزه های دینی ما مطرح است دیده
نمیشود و اساسا روزنامه نگاران و حتی مدیران رسانه های ما به این مسائل
وقوف ندارند.
*در فعالیت رسانه ای تنها مسئلهای که موضوعیت ندارد رعایت احکام شرعی است
لذا
اصلا چیزی که در فعالیت رسانه جایی ندارد بحث احکام شرعی است. مثلا حداکثر
چیزی که هست این است که می گوییم قانون مطبوعات گفته این کار را نکن. کسی
نمی گوید که خلاف شرع است یا حرام یا واجب یا مستحب است. به هر حال برای
آقایان مراجع هم شاید برای اولین بار بود که چنین مسئله ای به این شکل مطرح
می شد و تأکید می کردند که ضرورت دارد و باید اتفاق بیفتد.
پس از
آن خوشبختانه درس خارج رسانه در قم توسط آقای طائب شروع شد و شاید برای
اولین بار بود که چنین بحثی مطرح می شد و ایشان این درس خارج از فقه را
مطرح کردند و کسانی که دست اندرکار این کلاس ها و درس ها بودند همان موقع
با بنده تماس گرفتند و گفتند اگر سرفصل هایی به ذهن تان می رسد بفرمایید،
چون سرفصل ها یکی از مسائل مهم بود. بحث هایی را خودشان داشتند و
پیشنهادهایی را هم آماده کردیم و خدمت شان فرستادیم و درس خارج فقه رسانه
شروع شد و بحث های خیلی خوبی هم مطرح شد و نشان داده شد که وقتی ما از منظر
قرآن و حدیث وارد این حوزه ها شویم چه جوششی به وجود می آید و چه موارد
ظریف و دقیقی وجود دارد.
نمی خواهم بگویم همه مباحثی را که ایشان مطرح
می کردند هیچ جای انقلتی نداشت، ولی به نظر من شروع این بحث شروع ضروری و
خیلی خوبی بود و این فضا را باز کرد و این شرایط را به وجود آورد که این
بحث مقداری عمومیت پیدا کند که الان می بینید البته نه به صورت خیلی گسترده
ولی به هر حال درس خارج فقه رسانه در مشهد شروع شده و بعضی از آقایان هم
در رسانه ها به این بحث پرداخته اند و این بحث شروع شده است. ضمن این که
این بحث ادامه پیدا می کند و گسترده می شود و بحث ها جدی تر می شود و شخصیت
های بزرگتر حوزوی وارد این مسائل می شوند که در سطوح بالاتری این مباحث
مطرح شود، مرحله بعد این است که باید کاری کنیم این مباحث وارد حوزه اجرا و
عمل شود یعنی هم در دانشکده های ما این مباحث مطرح شود و نهایتا هم در
صحنه کار اجرایی رسانه ها شود و این ادبیات یک ادبیات ساری و جاری در حوزه
رسانه شود.
البته ناگفته نماند که به صورت موردی ما پایان نامه
هایی را مثلا در بچه های دانشگاه امام صادق (ع) و کمابیش برخی کتب داشتیم
که نه به عنوان فقه رسانه بلکه مثلا خبر از دیدگاه قرآن و مباحثی از این
قبیل بود و کارهای مختصری در این حوزه ها شده بود ولی به لحاظ کمی خیلی
چشمگیر نبود و هنوز هم نیست.
اگر بخواهیم ریشه یابی کنیم در
فرمایشات امام هم من خاطرم است که یکبار در فرمایشات شان داشتند که اگر
روزنامه ای برای این که فروشش بالا برود مثلا تیترش را چه طور بزند این غش
در معامله است. خود آقا هم چند نوبت به مناسبت در درس خارج شان اشاراتی در
یکی دو سال اخیر به این موضوع داشته اند. علی ایحال می خواهم بگویم که این
بحث، بحث مهمی است که ما خیلی دیر به آن ورود پیدا کردیم ولی خوشبختانه
شروع شده و اگر الان کلمه فقه رسانه را در اینترنت جستجو کنید بالاخره
مجموعه هایی را پیدا می شود. البته کم است ولی خوب هست. این اجمالا خلاصه
ای از بحث بود.
اگر بخواهیم مبتنی بر فرمایشات رهبر انقلاب این بحث
را تبیین کنیم، باید بگوییم آقا چند سال پیش چند مرحله را برای انقلاب ذکر
کردند فکر می کنم اولین بار در دوران دوم خرداد در جلسه کارگزاران بود و یک
بار هم در کرمانشاه این بحث را مطرح کردند که این مراحل یکی انقلاب اسلامی
مرحله بعدی نظام اسلامی و بعد فرمودند باید دولت اسلامی و بعد کشور اسلامی
بعد هم امت اسلامی. الان انقلاب اسلامی را سپری کردیم و این دوره گذشته،
نظام اسلامی هم شکل گرفته و بالاخره بعد از پیروزی انقلاب و رأیی که مردم
به جمهوری اسلامی دادند و تدوین قانون اساسی که براساس احکام و اسلام و
چارچوب آن برگرفته از مبانی دینی و معرفتی اسلام است و براساس قانون اساسی
نظام ما شکل گرفته و ولایت فقیه، شورای نگهبان است و قوه قضائیه ما مبتنی
بر احکام اسلام است و آن چه که چارچوب و اسکلت نظام است تشکیل شده و شکل
گرفته.
مرحله بعد دولت اسلامی است که ایشان می فرمایند دولت اسلامی
تنها قوه مجریه نیست و تمام کارگزاران نظام مبتنی بر معیارها و ضوابط
اسلامی انتخاب شوند و عمل کنند و بعد کشور اسلامی است که کشوری است که تمام
اجزا و بخش های مختلف آن مبتنی بر اسلام شکل بگیرد و عمل کند و نهایتا هم
امت اسلامی است.
اگر یک مقدار دقت کنیم می بینیم که چقدر فاصله
داریم با آن چه که قرار است باشیم. به نظرم ما قسمت های ساده کار را پشت سر
گذاشتیم. یعنی انقلاب اسلامی و تشکیل نظام اسلامی که این همه برای آن
هزینه دادیم و سختی کشیدیم و تحمل مشقات مختلفی بوده و شخصیتی مانند
امام(ره) پای آن ایستادند و دیگر هزینه هایی که شده و به کار گرفته شده که
این دو مرحله را پشت سر بگذاریم با راهی که پیش رو داریم اصلا قابل مقایسه
نیست با آن چه که طی کرده ایم.
یکی از نهادها و یکی از جایگاه هایی
که هم باید خودشان اسلامی شود (به دلیل این که بخش مهمی از این نظام است.
اگر قرار باشد کشور اسلامی باشد این بخش هم باید اسلامی باشد و هم به لحاظ
تأثیری که روی بخش های دیگر دارد) رسانه است. یعنی رسانه به دو جهت باید
اسلامی باشد یکی این که بخش مهمی از این مجموعه است و ضرورت دیگر این است
که رسانه تأثیرگذاری جدی بر بخش های دیگر دارد که آن ها هم اسلامی شوند و
ما نمی توانیم یک نظام اسلامی داشته باشیم مگر این که رسانه های مان اسلامی
باشند و اگر رسانه های ما بخواهند کشور و دولت را اسلامی کنند و به سمت
معیارهای اسلامی ببرند در درجه اول باید خودشان اسلامی باشند و مبتنی بر
احکام اسلامی عمل کنند و مصداق این شعر نباشند که:
ذات نایافته از هستی بخش / کی تواند که شود هستی بخش
خودش
باید اول بن مایه اسلامی را داشته باشد تا بتواند دیگران را به این مسیر
فرابخواند و تأثیر گذار باشند در این که دولت و کشور اسلامی باشند.
*اسلامی بودن تنها به این نیست که یک مدیر مسلمان در رأس یک رسانه باشد
وقتی
ما می گوییم رسانه های ما باید اسلامی باشند، اسلامی بودن تنها به این که
یک مدیر مسلمان در رأس یک رسانه باشد که مثلا روحانی هم باشد، کفایت
نمیکند؛ بالاخره در این کشور همه مسلمان هستند و طبیعتا هر مدیری بگذاریم
مسلمان است، مدیر مسلمانی باید باشد که با فقه رسانه آشنا باشد یعنی کسی
باشد که در درجه اول به بایدها و نبایدهای شرعی در حد کلی آشنا باشد و دوم
این که معتقد باشد به این که این رسانه را بر اساس معیارهای اسامی اداره
کند و آن را بر معیارهای اسلامی منطبق کند، بعد از باور هم در صحنه عمل به
این معیارها پایبند باشد.
طبیعتا درجه خیلی تکامل یافته این است که
یک مدیر فقیهی باید در رأس یک رسانه باشد تا تمام آن چیزی که ما می گوییم
حداقل در مباحث معرفتی تحقق پیدا کندکه این چنین چیزی هم مانند سایر بخش ها
امکان پذیر نیست طبیعتا بایستی کسانی باشند که چنین اشرافی را داشته
باشند، مدیران رسانه ای ما فضایی را فراهم کنند که نیروهای شان با این
بایدها و نبایدها آشنا شوند و بعد از این آشنایی، معتقد و بعد هم در صحنه
عمل این ها را پیاده کنند.
تردیدی ندارم که اگر برای ما این احکام
اسلامی درحوزه رسانه تبیین شود اولا یک روزنامه نگاری و یک دانش ارتباطی
کاملا متفاوت با غرب را پایه گذاری خواهیم کرد و بحث روزنامه نگاری اسلامی
مقوله متفاوتی خواهد شد با آن چه که الان از غرب گرفتیم و عمل می کنیم و
باز تردیدی ندارم که بسیاری از معضلاتی که امروز داریم که کم هم نیست متأثر
از فضای رسانه ای ماست از فضای ایجاد یأس و ناامیدی و دامن زدن به بحث های
غیراخلاقی و این که ما می بینیم اخلاق اینقدر در جامعه امروزی ما گوهر
نایاب و کم یابی است بخش عمده آن تحت تأثیر همین رسانه هاست. یکسری از آن
ها خیلی آشکار است و می توان روی آن دست گذاشت و گفت که این کار چقدر
تأثیرات منفی و غیراخلاقی و غیرشرعی دارد و یک بخش هایی را هم شاید ما
متوجه نشویم. آن چه که ما متوجه می شویم این است که در مجلات ما عکس های
غیراخلاقی از دختر و پسر است یا در بخش آگهی ها، آگهی های نامناسبی است.
این ها دیگر یک چیزهای دم دستی و واضح قضیه است.
اما اگر ما یک
مقدار اشراف پیدا کنیم می بینیم آن جاهایی که خیلی بی ربط است و فکر می
کنیم داریم درست عمل می کنیم، هم درست عمل نمی شود که نمونه هایی که عرض می
کنم این قضیه را روشن می کند. پس ما هیچ چاره ای نداریم جز این که باب
بحث فقه رسانه را خیلی جدی باز کنیم و حوزه را درگیر این مسئله کنیم و بعد
هم زمینه سازی کنیم برای این که وارد عمل شود و رسانه ها با این موضوع
درگیر شوند. این جا نکته ظریف اما مهمی که هست این است که چه کسی باید فقه
رسانه را بگوید. نگرانی ای که وجود دارد این است که اگر کسانی که شرایط
سیاسی و بین المللی و فضای جامعه و افکار عمومی و خیلی چیزهای دیگر و خود
رسانه را نشناسند فقه رسانه را بگویند آیا کارگشاست یا مشکل ایجاد می کند.
این
بحث ظریف و مهمی است که طبیعتا مانند باقی حوزه ها کسانی که می خواهند در
این بخش اظهار نظر کنند بایستی به تعبیر حضرت امام اجتهاد مصطلحه کفایت نمی
کند و باید شرایط زمان و مکان را درک کنند و رسانه را بشناسند و با توجه
به اقتضائات کار رسانه و وضعیتی که جامعه دارد و... عمل کنند و یک نگاه
جامعی داشته باشند و لذا هر مقدار که عالمان حوزوی اشراف شان به مسائل روز و
خود رسانه بیشتر باشد طبیعتا فقهی که گفته شد به عنوان فقه رسانه فقه قابل
توجه و قابل عمل است و مانند برخی از قوانین و برخی از فتاوایی که ممکن
است در صحن عمل آدم احساس کند که قابل اجرا نباشد، نیست.
بگذارید
مثالی بزنم، برخی از مراجع در بحث حج الزام می کردند که طواف بایستی بین
کعبه و مقام ابراهیم انجام شود این ممکن بود سی سال یا چهل سال که جمعیت
محدود بود، شدنی باشد اما الان که دو سه میلیون آدم برای حج می روند اصلا
طواف در صحن پایینی مسجدالحرام هم دشوار است. بعضی از آقایان وقتی این را
دیدند فتوای خود را تغییر دادند. یعنی دیدند که واقعا نمی شود و مقلدین شان
واقعا به مشقت و زحمت می افتند.
یا در بحث رمی جمرات و چیزهایی از
این قبیل وقتی خودشان دیدند یا افرادی که مورد وثوق شان بودند دیدند که
صحنه عمل چگونه است فتوای شان تغییر کرد. در حوزه رسانه هم اگر فقیهی باشد
که این اشراف را نداشته باشد ممکن است فتوا یا نظری دهد که اساسا ما بگوییم
باید رسانه را تعطیل کنیم؛ لذا یک بحث تخصصی است.
از این طرف هم
بخش مهمی از کار به عهده رسانه هاست که مثلاً سؤالات مبتلا به خودشان را
مطرح کنند. شما دیدید که در اکثر قریب به اتفاق پاسخ هایی که در استفتاآت
که مطرح می شود می گویند در فرض مذکور حالا یا تصریح می کنند یا اگر هم
تصریح نکنند بالاخره در سؤال لحاظ شده، لذا فرض مذکور بایستی دقیق و روشن و
عملیاتی مطرح شود چون یکی از چیزهایی که خیلی کمک می کند و ما هم بحث هایی
را در این جا شروع کردیم که اگر بتوانیم به نتیجه برسانیم خوب است، این
است که مجموعه سؤالاتی را آماده و دنبال کنیم که استفتاآتی انجام شود و
مجموعهای از احکام رسانه ای را داشته باشیم به نظرم طراحی این سؤالات
ظرافت زیادی دارد و بایستی دقیق و همه جانبه طراحی شود.
*اساسا ورود به حوزه رسانه واجب است یا مستحب یا مباح یا حرام یا مکروه ؟
یکی
از سرفصل هایی که بعضی از آقایان به آن پرداخته اند این است که اساسا ورود
به حوزه رسانه واجب یا مستحب یا مباح یا حرام یا مکروه است. استدلال می
کنند که کار رسانه ای واجب است و دلایل آن را هم می گویند که در حقیقت یک
تکلیف و واجب شرعی است.
کسانی که این توان را دارند به حوزه رسانه ورود
پیدا کنند که خودش یک بحث جدی ای است. یعنی فرق است بین کسی که چون کاری
پیدا نکرده یا علاقه دارد وارد رسانه می شود یا این که احساس می کند تکلیف
شرعی است و براساس یک تکلیف الهی ورود پیدا می کند که شما نگاه کنید که اگر
مبنای ورود فردی این چنین باشد چقدر متفاوت است یا کسانی که می خواهند در
این حوزه سرمایه گذاری کنند اگر احساس کنند که یک وجوب شرعی است سرمایه
گذاری در حوزه رسانه و دلایل و مسائل آن برای شان تبیین شود خیلی متفاوت
است با این که بگویند ما می خواهیم وارد معادلات قدرت شویم و تأثیرگذار
باشیم. زاویه ورود به این حوزه هم برای سرمایه گذاران هم برای دست
اندرکاران این بخش اصلا ماهیت قضیه را تغییر می دهد.
*"اعانه بر اثم" یکی از مهمترین سرفصل های "فقه رسانه"
تا
این که مدیر رسانه ای چه خصوصیاتی باید داشته باشد به لحاظ احکام شرعی.
آیا خانم ها می توانند در رسانه کار کنند یا خیر؟ و بخش های مختلف دیگر که
این ها مسائلی که ورود پیدا کردند و در مورد آن صحبت شده است. یکی از این
سرفصل ها بحث "اعانه بر اثم" است که یک سرفصل خیلی جدی و ظریف و خیلی مبتلا
به رسانه هاست. یعنی اینکه رسانه ها به صورت لحظه ای و مرتب با یکسری
اظهارنظرها و اقدامات سروکار دارند که مسئولین مختلف و جریانات سیاسی و از
حوزه ورزش گرفته که به نظر ما این حوزه تفریحی است تا حوزه های خیلی حیاتی و
کلیدی. خب اتفاقاتی می افتد و اظهارنظرهایی می شود که برخی از آن ها خلاف
شرع است، یعنی آن فردی که این حرف را زده یا آن اقدام را انجام داده کار
خلافی بوده.
مثلا در فوتبال کسی که روی بازیکن خطا کرده و بعد هم
گل زده و داور هم خطای او را ندیده؛ این را اگر ما بخواهیم با ظرافت شرعی
نگاه کنیم باید بگوییم که رسانه ها در حوزه ورزش به این صحنه چطور باید عمل
کنند، باید کسی که این کار را کرده تشویق کنند و بگویند که چقدر زرنگ بود
که چنین کاری کرد یا این که بگویند بله گل زدی ولی این کار تو خلاف بود و
به واسطه یک کار خطایی این گل را زدی. بعضی از آقایان می گویند این فرد چون
این کار را کرده اگر رسانه یا گزارشگر فوتبالی طوری گزارش دهد یا شفاهی یا
مکتوب که مشوق چنین رفتاری باشد این اعانه بر اثم است.
حالا این را
تعمیم دهید و در سطوح امنیتی و اقتصادی وسیاسی ببینید که چه اتفاقاتی می
افتد و ما چقدر با تیترهایی که داریم می زنیم و سرمقاله هایی که می نویسیم و
گزارش هایی که تهیه می کنیم مسئولینی که خطایی را انجام داده اند را تشویق
می کنیم یا این که اصلا تشخیص نمی دهیم خطا کرده و جاهایی هم که آشکار است
حاضر نیستیم که نقد جدی و اعتراض کنیم یا این که اصلا نمی فهمیم و بلد
نیستیم یا این که اگر بلدیم ملاحظات سیاسی و باندی مانع از این می شود که
این کار را انجام دهیم.
ولی وقتی این باید و نباید شرعی پیدا کند و
کسانی که در این حوزه هستند بفهمند که این کاری که می کنند حرام است، نمی
خواهم بگویم صددرصد پاک می کند مانند خیلی از حوزه های دیگری که همه مان کم
و زیاد می دانیم گناه است و مرتکب می شویم ولی فرق می کند، آن لحظه ای که
فرد آن گناه را مرتکب می شود شرمندگی ای در درونش است و یک چیزی او را باز
می دارد و بالاخره پشیمان می شود تا این که خیلی گستاخانه و بی پروا بخواهد
این کار را انجام دهد.
ما الان در حوزه رسانه ای مان به دلیل این که
نمی دانیم بی پروا این کار را انجام می دهیم ولی اگر متوجه شویم که طبق
احکام شرعی معصیت و گناه است خودش شرایط را تغییر می دهد. خب حالا تمام
کسانی که در حوزه رسانه هستند به نظر من نگاه شان تغییر ماهوی می کند.
*خبرنگار به لحاظ شرعی تا کجا اجازه دارد تجسس کند؟
بحث
تجسس و پیگیری خبر که بحثی است که در حوزه رسانه ای خیلی به آن علاقمند
هستیم که یک خبرنگاری پشت قضیه را روشن کند، خب تا کجا ما اجازه داریم که
این تجسس را انجام دهیم به لحاظ شرعی؟ غیر از بحث حریم خصوصی که در ادبیات
غربی می گویند ورود به حریم خصوصی اخلاقاً درست نیست. ولی در مبانی فقهی
ممکن است این حریم ها خیلی حساس تر و ظریف تر باشد و بحث حرمت شرعی و احکام
خاص شرعی بر این صادق و حاکم و جاری شود. این ها نمونه هایی از مباحثی است
که بعضی از آقایان به آن پرداخته اند. نمونه دیگر منبع خبر است که منبع
خبر چه ویژگی هایی باید داشته باشد و از این قبیل.
*با
این تفاسیر عمکلرد رسانه ها نباید قابل دفاع باشد؟ به نظر شما اصحاب رسانه
در بحث عمل به احکام شرعی در حوزه فعالیت خود تا چه حدی موفق بوده اند؟
خیلی
کم. اصلا به آن آشنا نیستیم. این مباحث اصلا تبیین نشده و همین مقدار بحث
هایی که شده شما سراغ مدیران رسانه ای بروید ببینید یک درصدشان اصلا شنیده
اند که یک درس خارج فقه رسانه ای هم هست و بعد آن هایی که شنیده اند ببینید
یک درصدشان به این مباحث گوش داده اند که ببینند فقه رسانه چیست؟ من خیلی
بعید می دانم که چنین اتفاقی افتاده باشد و مدیران رسانه ای ما این بحث
هایی که در درس خارج فقه رسانه می شود را بگیرند و گوش بدهند. وقتی که
مدیران عالی رسانه ای ما بی اطلاع از اصل موضوع یا محتوای موضوع هستند ما
نباید انتظار داشته باشیم که طرف عمل کند و به نظر من جایی هم که عمل می
کند، اتفاقی است.
***یعنی بواسطه آموزه های دینی و تقیدات مذهبی خود رعایت میکند؟
بله.
بالفرض در مورد عکس. یک مدیر رسانه ای متدین باورمند اگر عکس یا آگهی خیلی
بدی به او دهند می گویند نه من این را کار نمی کنم. ولی این که صدها خبر
دیگری که در حوزه او کار و چاپ می شود آیا همان دقت این عکس را روی آن ها
هم دارد یا خیر محل بحث است.
***یعنی در آن موارد حساسیتی ندارد؟
غیر
از حساسیت، آگاهی هم ندارد که این مسئله مصداق کدام یک از احکام شرعی است.
او شاید شنیده که انتشار عکس زن ... و این حرف ها خلاف شرع است با توجه به
همین شنیدهها میگوید من هم اجازه چاپ آن را نمی دهم یا اجازه چاپ و
تبلیغ آگهی که مروج یک موسیقی نامناسبی است را نمی دهد و ...
این
مسائل، مسائل ابتدایی قضیه است اما اگر این مسائل یک مقدار ظریف تر شود آیا
من می توانم تشخیص دهم. بعضی مواقع نمی دانیم کاری که داریم انجام می دهیم
حرام است یا نه؟ مثلا در سیاست یک مقام مسئولی مدیری را عزل می کند تشخیص
می دهیم که این رفتار، رفتار درست و اخلاقی است که انجام شده یا این کار
مصداق یک کار غیراخلاقی است اگر ما تشخیص دهیم که رفتار این برکناری یا نصب
فلان مسئول یا فلان اظهارنظری که در حوزه اقتصادی شده خلاف واقع است و
مسئول دروغ گفته، ما چطور باید با این خبر برخورد کنیم. آیا مصداق اعانه بر
اثم است؟ اگر تیتری که می زنیم یا گزارشی که تهیه می کنیم یا مصاحبه ای که
میگیریم تشویق کننده این رفتار باشد آیا مصداق اعانه بر اثم است یا نیست؟
چند نفر از ما وقتی می خواهیم کار کنیم چنین سؤالی به ذهن مان خطور می کند
که به لحاظ شرعی پرداختن به این موضوع چه حکمی دارد.
این ها
مستلزم این است که این مسائل تبیین شود و وقتی تبیین شد، کسانی که کار
رسانه ای می کنند با این مباحث آشنا می شوند آن وقت خیلی از رفتارهای شان
مثل همه آدم های مقید و معتقدی که تک تک رفتارشان را مراقبت می کنند (حالا
به هر میزانی از پایبندی ای که دارند که آدم ها با هم متفاوتند) آن موقع هم
یک مدیر یا خبرنگار یا دبیرسرویس به میزان تدینش، رفتار رسانه ای اش دینی
می شود. الان این طور نیست. الان میزان حرفه ای بودن در تیتر زدن و گزارش
نوشتن و مصاحبه کردن و بعد هم جهت گیری های سیاسی و فکری مهم است و باقی
مباحث اهمیت چندانی ندارد.
*آیا شرع به ما اجازه میدهد در مصاحبه شحص را مجبور کنیم که حرفی که خودمان می خواهیم را بزند؟
آیا
ما در مصاحبه اجازه داریم که شخص را در شرایط خاصی قرار دهیم که او را
مجبور کنیم که حرفی را بزند یا دروغ بگوید به لحاظ شرعی؟ در حوزه حرفه ای
می گوییم دمت گرم که گیرش انداختی اما معلوم نیست بر اساس حکم اسلامی این
کار، کار درستی باشد. من الان نمی دانم تا چه حد اجازه داریم چنین کاری
کنیم.
یک زمانی امام(ره) در فضای رسانه ای نه ولی در فضای سیاسی
فرمودند که دانشجویان مسائلی را مطرح نکنند که مسئولین مجبور شوند خلاف
امنیت کشور مسائلی را مطرح کنند. ما در حوزه رسانه ای خیلی وقت ها توجه نمی
کنیم و فکر می کنیم اگر بتوانیم حرفی را از مسئولی بکشیم هنر مصاحبه کننده
است. این که چقدر مجاز به این کار هستیم از لحاظ شرعی معلوم نیست؟
*آیا در عکاسی ما باید اجازه طرف را بگیریم یا نگیریم؟
در
بعضی از کشورهای اروپایی شما اگر بدون اجازه از کسی عکس بگیرید می تواند
از شما شکایت کند، بحث انتشار آن هم بحث دیگری است و اساسا عکس گرفتن از
فرد بدون اجازه اش غیرقانونی است و بنده با این موضوع درگیر شدم و در آلمان
داشتم عکس می گرفتم از چند نفر از ضد انقلاب و منافقین که به پلیس گفتند و
پلیس هم من را گرفت که کاری به آن نداریم.
ما این جا الان از چه
کسی اجازه می گیریم که از او عکس بگیریم. از لحاظ شرعی احکام عکاسی ما
چیست؟ اصلا مشخص نیست و اصلا کسی راجع به آن بحث نکرده. اگر عکاسی از
مسئولی در شرایط خاص عکس بگیرید، عکاس را تشویق هم می کنیم که عجب عکسی
گرفتید. خب به لحاظ شرعی احکامش چیست، نه برای عکاسان ما روشن شده و نه
برای کسانی که می خواهند عکس را تأیید کنند. یک جایی هم اگر ما عکسی را
تأیید نمی کنیم به خاطر شرایط سیاسی و اجتماعی است که می گوییم این عکس در
این شرایط خاص پیام خوبی ندارد ولی نمی دانیم که شرایط فقهی آن چیست. به
این لحاظ زوایای متنوعی دارد که در همه اجزای رسانه این احکام ورود پیدا می
کند.
* انتشار عکس همسر دوم آقای مهاجرانی و اخراج عکاس خبرگزاری فارس
من
یادم است زمانی که بحث آقای مهاجرانی بود اولین خبری که ما می خواستیم
بزنیم در مورد تعدد زوجات آقای مهاجرانی خبر به دست ما رسید. یادم نمی رود
شاید دو سه ساعت با خودم کلنجار می رفتم که ما این خبر را کار کنیم یا خیر و
چطور کار کنیم و اینقدر این خبر اصلاحات خورد و ویرایش شد و دادم به یکی
دو تا از دوستان که احساس می کردم توجهی به این قضایا دارند و خیلی سعی
کردم که خبر را پیرایش کنیم و سعی کردیم که کار غیر اخلاقی نکنیم. الان هم
نمی دانم چقدر موفق بودیم ولی می خواهم بگویم انتشار این خبر برای ما خیلی
سخت بود و در ادامه همان کار تنها رسانه ای که به صحنه دادگاه و عکس آن
دسترسی داشت ما بودیم و خبرنگار ما در آن دادگاه حضور پیدا کرد و از همسر
دوم آقای مهاجرنی عکس گرفت و برای من آوردند که من گفتم ما عکس را منتشر
نمی کنیم. هرچه گفتند این عکس خیلی عکس فوق العاده ای است و هرچه اصرار
کردند من اجازه ندادم.
گذشت و دو روز بعد دیدم که در یک سایتی آن
عکس منتشر شد و من مطمئن بودم که از مجموعه ما این عکس درز کرده بود چون می
دانستم که هیچ کس دیگری آن عکس را نداشت و پیگیری کردیم و فهمیدیم که کدام
یک از خبرنگاران ما این عکس را داده و اخراجشان کردیم. این عکس از آن
عکسهایی بود که درمرحله اول می توانستم تشخیص دهم که باید مراقبت هایی راجع
به آن شود و به لحاظ اخلاقی و شرعی انتشار آن درست نیست.
*ماجرای تصویر آقای خاتمی کنار یک دختر جوان در دماوند
ولی
خیلی عکس هایی را هم منتشر کردیم که نمی دانم درست بود یا خیر. عکسی بود
زمان آقای خاتمی که رفته بودند دماوند اگر اشتباه نکنم آن جا یک دختر خانم
حدود بیست یا بیست و چند ساله که جزء حلقه های اولی بود که برای استقبال
آمده بودند و آقای خاتمی دستشان را گذاشته بودند روی شانه این خانم و این
هم عکسی بود که بچه های ما گرفته بودند (فکر کنم مرحوم برادران گرفته
بودند) و به من گفتند که منتشر کنیم که من گفتم نه که اگر منتشر می کردیم
دوباره موجی علیه آقای خاتمی ایجاد می شد و گفتم این عکس حالت خیلی محرمانه
پیدا کند خود عکس را هم در مجموعه خبرگزاری در یک فایل محرمانه ای نگهداری
کردم.
البته این کار آقای خاتمی غیرشرعی نبود و آن خانم هم کاملا
حجاب اسلامی داشت ولی به لحاظ عرفی غیراخلاقی بود که یک روحانی دستش را
بگذارد روی شانه یک خانم ولی حکم شرعی آن را من نمی دانم که خلاف شرع بود
یا خیر.