ده نمکی کارگردان درجه یک سینما نیست! بنا به وظیفه وارد شده است، سه فیلم سینمایی در کارنامه دارد و چند مستند. قبلا هم ژورنالیست بوده است و قبلتر هم رزمنده! در طول این سالها هم کارهای خوب و قوی داشته و هم کارهای ضعیف! نه سیاه است نه سفید! مثل همه ی ماست. بعضی جاها اشتباه کرده ، بعضی جاها گل کاشته است و درست تیر را به هدف زده است یعنی چشم دشمن!
ده نمکیِ کارگردان تا تبدیل شود به یک کارگردان حرفه ای که مسائل فنی سینما را به خوبی رعایت کند و از لحاظ تکنیکی قوی شود ممکن است سالها طول بکشد. ده نمکی همیشه حاشیه داشته است، چرا که همیشه بر روی خطوط قرمز حرکت می کند ، خطوط قرمز متحجرین و متجددین! برای همین است هر کاری کند جنجال به دنبال دارد.
حال اخراجی های ۳ در حال اکران است مانند یک و دو و بلکه بیشتر جنجال به پا شده است! اینبار چپ و راست را به چالش کشیده است . فیلم اگر چه از لحاظ فنی ضعف دارد ولی محتوایش آنقدر با دل تماشاگران همراه است که مردم را در سالن می نشاند و می خنداند و می گریاند! تماشاگران فارغ از اینکه به کدام کاندیدای ریاست جمهوری ۸ ۸ رای داده اند ، به آنچه بازی سیاست مداران است می نگرند و همراهی می کنند فیلم را. همراهی فیلم را از آنجا میتوانی مشاهده کنی که در اوایل و اواسط فیلم که سرودهای انتخاباتی مهندس دباغ و دکتر گرینوف پخش می شد مردم کف می زنند و آنگاه هم که سید در کنار تخت رزمنده ی جانباز گریه می کند، سکوت و گریه سالن با فیلم همراه می شود.
مردم بازی آبی و قرمز را دیدند که دست به دست هم داده اند تا صدای سیدها بلند نشود و حاجی رسولی ها به بیمارستان نرسند. دیدند که عده ای دم از بچه های جنگ می زنند ولی جنگ را قبول ندارند! دیدند جنگ ندیده هایی را که حماسه آفریدند!
ده نمکی «ایران» را نشان داد که چگونه آبی و قرمزها او را به بازی گرفته اند تا جیب خود را پر کنند! و «ایران» را از پدرش که خون ها داده بود تا «ایران» ایرانی بماند جدا کنند!
ده نمکی با ظرافت کاندیداهای ساخته ی ذهنش را طوری نمایش داد که بصورت کامل مصداق یکی از کاندیداهای سال ۸۸ نباشند! بلکه هر کدام ترکیبی باشد از چند کاندیدا!