کد خبر: ۱۰۵۷۶
زمان انتشار: ۰۱:۰۸     ۱۳ فروردين ۱۳۹۰

آقای مجتهد شبستری ـ نويسنده و منورالفکر ـ اخيراً يادداشتی درباره تحولات اخير منطقه خاورميانه نوشته و گفته اند: مردم منطقه برای تحقق اعلاميه جهانی حقوق بشر قيام کرده اند و حتی خدا هم امروز حقوق بشر می خواهد!

 اين ادعا دارای دو اشکال عمده است که يکی درک ضعيف و ابتر از اعلاميه جهانی حقوق بشر، و ديگری غفلت از واقعيت تحولات منطقه می باشد.

اولويت «حق توسعه» نسبت به حقوق بشر

 اعلاميه جهانی حقوق بشر که در سال 1948 تصويب شده است، متأثر از شرايط سياسی و اجتماعی زمان خود تنظيم شده و در بردارنده همه حقوق اساسی جامعه بشری نيست. بشر پيش از آن که حق داشته باشد که زنده بماند و آزاد باشد و مورد ظلم قرار نگيرد و به حقوقی از اين قبيل (مصرح در متن اعلاميه جهانی حقوق بشر) دست يابد، حق دارد به توسعه اجتماعی برسد و نظام اجتماعی و جهانی خود را به مثابه يک کلّ واحد، برپايه رفاه و امنيت بنا گذارد. امروزه ديگر حقوق صرفاً برای «فرد» فرض نمی شود، بلکه جامعه جهانی به مثابه يك «كل»، از حقوقي فراتر از حقوق تك تك افراد و ملت ها بهره مند است؛ از اين رو، نظريه هاي حقوقي كه در سطح توسعه، تنظيم و ابلاغ مي گردد و بر رفتارهاي فردي و ملي و جهاني انسان ها حكومت مي كند. به همين دليل است که غرب، هر کشوری را که با توسعه مادی در تضاد بيفتد مورد تهاجم و حتی حمله نظامی قرار می دهد و کشتار به راه می اندازد و ظلم می کند و خلاصه باکی ندارد که مفاد اعلاميه جهانی حقوق بشر را هم زير پا بگذارد.

بيانيه «حق توسعه» كه در چهار دسامبر 1986ميلادی (38 سال پس از تصويب اعلاميه جهانی حقوق بشر) در مجمع عمومي سازمان ملل متحد به تصويب رسيده، «حق توسعه» را يك حق مسلّم بشري قلمداد مي كند و همه ملت ها را در مشاركت، سهيم بودن و برخورداري از توسعه سياسي، فرهنگي و اقتصادي كه تمام حقوق بشري و آزادي هاي اساسي در آن به طور كامل تأمين شود، محق تلقّي مي نمايد. اين بيانيه تأكيد مي كند كه همه انسان ها (جمعي و انفرادي) با در نظر گرفتن نياز به احترام كامل به حقوق بشر و آزادي هاي اساسي و نير وظايفشان نسبت به جامعه، در قبال توسعه مسئول هستند. حكومت ها هم، حق و تكليف تدوين سياست هاي توسعه ملي مناسب را دارند و بايد شرايط ملي و بين المللي مساعد براي تحقق حق توسعه را فراهم آورند. «حكومت ها مكلفند براي تضمين توسعه و حذف موانع توسعه با يكديگر همكاري كنند. حكومت ها بايد به گونه اي حقوق خود را متحقق كرده و به وظايف خود عمل كنند كه نظم جديد اقتصادي بين المللي بر پايه برابري حاكميت، وابستگي متقابل و منافع و همكاري مشترك ميان همه حكومت ها پديد آيد و همچنين رعايت و تحقق حقوق بشر تشويق شود»(ر.ك: «بيانيه حق توسعه»، قطعنامه شماره 128/41 مجمع عمومي سازمان ملل متحد).

ملت های خاورميانه در عبور از توسعه به تعالی

اما نکته مهم اين است که مکتب اسلام، تعريف ديگری از توسعه دارد که آن را تکامل يا تعالی می نامد. تعالی به مفهوم جريان سرپرستي الهي بر همه ابعاد سياسي، فرهنگي و اقتصادي بشر است تا اينكه توحيد و عبوديت به همه اراده ورزي هاي فردي و اجتماعي تسري يابد و تمدن الهی که بستري براي تعالي بشر و تقرّب او به خداوند متعال است به منصه ظهور برسد. به عبارت ديگر، تكامل ديني يعني «تقرّب همه جانبه نسبت به خداوند و دوري همه جانبه از شيطان و دنيا» که اين جريان، به تدريج نرم افزارها و سخت افزارهاي متناسب با خود را نيز پديد آورده و آرمان هاي الهي را در قالب يك نظام اجتماعي تجسّم مي بخشد. بر اين اساس، در نظام اسلامی، «حق تعالی» وجود دارد و مبتنی بر آن حقوق افراد و آحاد اجتماعی تعريف می شود. تقرّب به درگاه الهي، حق بشر است و كسي نمي تواند و نبايد انسان ها را از اين حق خدادادي محروم نمايد. اگر دين الهي بشر را به نماز، روزه، حج، زكات، تكاليف اجتماعي و ساير موارد مكلّف كرد، همه اينها به حقوق بشر برمي گردد. انسان حق تكامل دارد، حق دارد با فرشتگان همسايه بشود، حق دارد كه از طبيعت جمادي برتر برگردد و حق دارد از غريزه گياهي والاتر شود و از خوي حيوانيت بالا بيايد... اينها همه حقوق اوست و تنها راه به دست آوردن آنها، احكام و تكاليف ديني است (عبداللّه جوادي آملي، حق و تكليف در اسلام، قم، اسراء، 1384، ص 117) يعنی بشر حق تعالي و تكامل دارد كه برنامه تكامل او و راه استيفاي اين حق، در دين نهفته است. دين هم حق تعالی را تعريف می کند و هم حقوق بشر پيشرو و دارای ضمانت اجرا ارائه داده است.

در حال حاضر، اولاً، ملت های خاورميانه فهميده اند که آمريکا و غرب با حمايت از اسرائيل جنايت کار و نيز دوستی و حمايت از ديکتاتورها، به منفعت و توسعه مادی خود می انديشد؛ نه به حقوق بشر؛ حقوق بشر وقتی قابل قبول است که تابع و مطيع او باشیم و منفعت او را برآورده سازیم. ثانياً، ساختار حاکم بر جهان و منطقه که حاصل سياست های توسعه مدارانه غرب در حوزه اقتصاد و فرهنگ است، مورد پذيرش ملت های منطقه نيست؛ لذا برای آن تره خورد نمی کنند و حاضر نمی شوند از منويات غرب پيروی کنند، بلکه شعارهای اسلامی و ضد آمريکايی سر می دهند و از تحقق حکومت های مستقل بومی و اسلامی حمايت می کنند. همين جاست که آمريکا و اروپا از برگزاری انتخابات آزاد در کشورهای منطقه ترس دارند و می خواهند مانع تحقق اراده ملت های منطقه شوند؛ اراده ای که برای رسيدن به حکومت و جامعه ای غير از آن چه در توسعه غربی تعريف شده و بحران های مختلف فرهنگی و اجتماعی به بار آورده، تلاش می کند. در واقع، براي غرب، بسيار گيج كننده است که طرح دموكراسي خواهي و تبليغ آزادي به تقويت جريان هايي منتهي شود كه به لحاظ باورها و اعتقادات خود، دلبستگي عميقي به روح الحادی دموكراسي غربي ندارند و حتي غالباً با آن از در ستيز در مي آيند.

جالب است که آقای شبستری خود را به تغافل زده و رشد معنويت در منطقه و جهان را نمی بيند و باز می خواهد براساس مبانی غربی و توهم حقانيت تاریخی غرب، توجيهی برای تحولات منطقه بتراشد، در حالی که بسياری از فيلسوفان و جامعه شناسان غربی (مثل رورتی، هابرماس، پیتربرگر، هانتینگتون و ...)به اين امر اذعان کرده اند و رشد جهانی دين و حضور آن در تحولات اجتماعی و توجه ملت ها به آينده  موعود دينی را پذيرفته اند.

به راستی اگر ملت های منطقه، اعلاميه جهانی حقوق بشر را می خواهد چرا غرب اين قدر نگران است و با تمام توان در مقابل اراده ملت ها ايستادگی می کند؟ چرا اجازه نمی دهد و کمک نمی که بخش ديگر از کشورهای جهان، به مبانی غربی رو کنند و سبک زندگی غربی را بياموزند؟ اين همه تناقض در موضع گيری، اين همه توطئه و کشتار مردم و سکوت غرب برای چیست؟

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها