به گزارش پايگاه خبري انصار حزب الله دكتر محمد علي مهتدي تحليل گر مسائل
خاورميانه با آغاز دامنه اعتراضات در عربستان در گفتگو با هفته نامه يالثارات به
واكاوي و مقايسه اعتراضات مردم اين كشور و ساير كشوره اي خاور ميتانه
پرداخت: گرچه خيزش کنوني در همه کشورهاي عربي منطقه قابل مشاهده است اما
نحوه شکلگيري آن در عربستان با ساير کشورها داراي تفاوتهايي است. اين
خيزشها فارغ از شاخصهاي مشترک ميان آن، تابع شرايط خاص هر يک از کشورها
و به خصوص بافت اجتماعي آنهاست، و در اين راستا بايد گفت بافت اجتماعي در
تونس و مصر به شکل قبيلهاي نيست، بلکه يک نظام شهروندي شامل يک طبقه
متوسط در اين کشورها حاکم هستند. بنابراين شاهد بوديم که خيزش
اعتراضآميز در اين کشورها به راحتي در يک بافت يکدست اجتماعي شکل گرفت و
به سرعت پيشرفت کرد و خيلي سريع هم به سرانجام رسيد. اما در مورد جوامعي
مثل عربستان سعودي که بافت اجتماعي آن با مصر و تونس تفاوتهاي زيادي
دارد، پيشبيني براساس الگوي خيزش و مصر و تونس سخت است و نميتوان گفت که
دقيقاً تحولات در عربستان تابع همان الگو خواهد بود. لذا اگر بخواهيم در
مورد عربستان واقعگرا باشيم بايد از شبيهسازي خودداري کنيم و وضعيت
جامعه عربستان را با توجه به شرايط موجود در آن کشور بررسي کنيم.
چهار گروه مجزا در جدال با حاکميت آل سعود
در عربستان شرايط قبيلهاي حکمفرماست و افراد در درجه اول به قبيله خود
وابستهاند تا به کليت جامعه و نظام شهروندي، اما يک عنصر مهم ديگر آميخته
شدن تفکر وهابيت با گروه حاکم بر عربستان است که اين نکته در واقع استفاده
از عامل مذهب براي پايان دادن به حکمراني حاکمان مستبد عربستان را با مشکل
مواجه ميکند. اما با اين وجود اقشاري در جامعه سعودي وجود دارند که به
شکل جزيرهاي از حاکميت حاضر ناراضي هستند. اين اقشار شامل طيفهايي از
جامعه عربستان هستند که وابسته به قبايل ميباشند. همچنين روشنفکران
عربستاني که تحصيلات خود را در خارج مرزهاي اين کشور گذراندهاند تاب تحمل
شرايط غيردموکراتيک امروز عربستان را ندارند. بخش ديگري که در عربستان جزو
گروه ناراضيان محسوب ميشوند شيعيان هستند که ساليان دراز است زير فشار
شديد حکومت زندگي ميکنند.
البته يک قشر ناراضي ديگر در عربستان به چشم ميخورند که شامل کارکنان
فقير هستند که با درآمد کم و زير فشار تبعيض طبقاتي در عربستان مشغول
زندگي هستند. لذا الگوي خيزش در عربستان تابع شرايط جزيرهاي جامعه آن است
که ذکر شد. يعني اينکه خيزش در اقشار مختلف به شکل مجزا در حال وقوع است
اما اينکه اين تحرکات پراکنده به يکديگر پيوند خورده و به شکل يک جريان
ملي واحد ظهور و بروز پيدا کند نياز به شاخص زمان خواهد داشت.
لذا در همين راستا اعطاي بستههاي اقتصادي پادشاه عربستان به اقشار هدف در
اين کشور در راستاي کند کردن سرعت پيوند اعتراضات انجام گرفت، کما اينکه
کارشناسان از آن تحت عنوان رشوه ياد کردند. لذا بعيد به نظر ميرسد که اين
روشها در بلند مدت بتواند از ظهور يک خيزش عمومي و ملي در عربستان
جلوگيري کند و ما به زودي شاهد ظهور امواج نارضايتي گسترده در عربستان
خواهيم بود.
مشاهده پيروزي در مصر وتونس اولين عوامل پيوند معترضين
اين مهم که قيام و پايمردي در آن ميتواند به سلطه چندين دهه پايان دهد
براي اولين بار در تونس رخ داد و بلافاصله در مصر تجربه شد و به همين
ترتيب به ساير کشورهاي منطقه تسري يافت لذا اين مسأله که پافشاري براي
سرنگوني نظام حاکم نتيجهبخش خواهد بود ميتواند به عنوان اولين عامل
پيونددهنده خيزشهاي داخلي عربستان محسوب گردد.
دومين عامل پيوند
نارضايي عمومي از آلت دست بودن عربستان توسط آمريکاست
نکته دوم مسأله مهمي است که شامل يک احساس عمومي فراگير در عربستان
ميشود. و آن اين است که حاکميت عربستان تنها يک مهره است از زنجيره
متحدان آمريکا در منطقه و براي باقي ماندن در اين زنجيره طي چندين دهه،
فرهنگ ملي و سياستهاي داخلي و خارجي عربستان را فداي هماهنگي با
راهبردهاي آمريکا در منطقه کرده است؛ لذا موضوع ياد شده را ميتوان
مهمترين عنصر مشترک نارضايتي ميان مردم عربستان برشمرد.
انزواي پدرخوانده سومين عامل سقوط
مسئله سوم اين است که عربستان در اين زنجيره تنها نيست، تمامي کشورهاي عضو
شوراي همکاري خليج فارس، يعني کويت، عمان، بحرين، امارات متحده عربي و قطر
هم در اين زنجيره قرار دارند ضمن اينکه اردن، تونس، ليبي و مصر هم جزو
حلقههاي اين زنجيره بودند که امروز يکي از بزرگترين اين حلقهها يعني مصر
از اين زنجيره جدا شده است.
عربستان به عنوان دومين حلقه بزرگ اين زنجير با خطر سقوط دست و پنجه نرم
ميکند و در بقيه حلقههاي اين زنجيره هم چنين شرايطي وجود دارد. در اين
ميان عربستان به عنوان بزرگترين عضو اين خانواده و در واقع پدرخوانده
حکومتهاي مرتجع در انزوا قرار گرفته است؛ چرا که نقش پراهميت منطقهاي
عربستان در داخل اين زنجيره تعريف ميشد. و لذا عربستان بدون حلقه مهمي
چون مصر قادر نخواهد بود مثل سابق نقش يک هماهنگکننده منطقهاي ميان ساير
حلقههاي بحرانزده را در چارچوب راهبردهاي آمريکا ايفا کند. بنابراين
امواج انزواي خارجي عربستان عاملي است که به داخل تسري پيدا کرده و به
عنوان يک عامل مشترک روي قشرهاي مختلف تأثيرگذار خواهد بود.
اختلاف در هرم قدرت عامل شتابزا
يک عامل مهم و شتابزا در اين ميان وجود دارد. و آن هم اختلافات پنهان در
داخل هرم قدرت حاکميت عربستان است. پادشاه! هشتاد و چند سال عمر دارد و
دوران بيماري سختي را طي ميکند. همچنين وليعهد شاهزاده سلطان هم سن زيادي
دارد و او هم مانند شاه در بيماري بهسر ميبرد که اين مسايل قدرت اراده
امور را از ايشان سلب کرده است. اما در سطح دوم مديريت در کشور عربستان،
اختلافات زيادي بين شاهزادگان ديگر وجود دارد. که رقابت شديد براي تصاحب
جايگاه شاه را نيز بايد به آن افزود. در هم آميختن اين دو عامل در هرم
قدرت عربستان آينده ابهامآميزي را براي آينده کشور عربستان رقم خواهد زد.
استراتژي عربستان در سياست خارجي در تضاد کامل با مطالبه مردم است
سياست خارجي عربستان تاکنون در مسيري قرار داشته که برخلاف ميل مردم
عربستان بوده است. به عنوان مثال در هر جاي منطقه تحرکاتي برضد منافع رژيم
صهيونيستي يا آمريکا رخ داده است، حاکميت عربستان برخلاف تماميت جهان عرب
به مخالفت و تخطئه آن پرداخته است. در جنگ ۳۳ روزه که لبنان موفق به شکست
رژيم صهيونيستي شد، عربستان که مطمئن بود اسراييل موفق به نابودي مقاومت
در لبنان خواهد شد، از همان روز اول به اعلام مواضعي روي آورد که در خلال
آن اعضاي مقاومت اسلامي لبنان را محکوم و ايشان را افرادي ماجراجو خطاب
ميکرد.
اين در حالي بود که پس از پيروزي مقاومت، ملت عربستان در فضاهاي مجازي در
اينترنت که تنها فضاي باز قابل دسترسي آنها بود ابراز شادماني و خوشحالي
ميکردند. اين مسأله در جريان جنگ ۲۲ روزه در نوار غزه نيز تکرار شد. لذا
سياست خارجي عربستان در تمام مدت برخلاف آرمانخواهي ملت اين کشور بوده
است. حالا همين سياست خارجي معارض با خواست ملت دچار ضعف شديد شده که در
نتيجه نقش محوري عربستان در منطقه را هم تحت تأثير قرار داده و به عنوان
يک نقطه ضعف مورد تأکيد به نارضايتيهاي داخلي دامن ميزند.
موازنه قوا به نفع محور مقاومت به هم خورده است
پس از اين عربستان قادر به ايفاي نقش پدرخوانده نخواهد بود. شايد در اين
ميان فقط بحرين هنوز قايل به اين نقش براي عربستان باشد. اين در حالي ا ست
که همه اقمار عربستان در منطقه در شرف سقوط قرار دارند، و حتي جناح
وابسته به عربستان در لبنان هم سقوط کرده است. در اين رابطه بايد گفت ما
در منطقه خاورميانه شاهد حضور دو محور هستيم که يکي مربوط به آمريکا و
متحدان اوست و محور دوم گروه مقاومت با رهبري جمهوري اسلامي ايران است که
دامنهاي از لبنان و فلسطين و سوريه را شامل ميشود و عراق نيز در حال
پيوستن به اين محور است. در اين ميان ترکيه نيز خود را به گروه مقاومت
نزديک کرده است.
حال آنکه حاکميتهاي بعدي که از دل کشورهاي بحرانزده منطقه خارج ميشوند
نيز به جريان مقاومت خواهند پيوست. چالش بين اين دو محور در حالي است که
محور آمريکا در حال از دست دادن نيرو و محور مقاومت در حال جذب نيرو است.
بنابراين در اين راستا عربستان در آينده قدرت تأثيرگذاري خود بر
حاکميتهاي جداشده از محور آمريکا را نخواهد داشت و حداکثر نقشي که
ميتوان براي سعوديها در نظر گرفت نقش آنان در تعديل قيمت نفت به عنوان
يک صادرکننده اين محصول استراتژيک است.
تئوري توطئه منتفي است
برخي تحليل ها مبتني بر تئوري توطئه سعي دارد اينگونه القا کند که
خيزشهاي کنوني با رهبري آمريکا شکل گرفته است. اين در حالي ا ست که
آمريکا به شدت تضعيف شده و به هيچ وجه در شرايطي به سر نميبرد که قادر به
سازماندهي خيزشهايي با اين وسعت باشد. آمريکا هنوز در بحران حاصل از شکست
در افغانستان و عراق و پس از آن لبنان به سر ميبرد و طي اين روند به جايي
خواهد رسيد که آمريکا در يک جهان بدون قطب در يک حالت حداکثري يکي از
قدرتهاي حاضر در جهان خواهد بود.
با افزايش قيمت نفت اول از همه آمريکا آسيب خواهد ديد
بالا بردن قيمت نفت به هيچ وجه به سود اقتصاد بحرانزده آمريکا نخواهد
بود؛ چرا که آمريکا هنوز بزرگترين مصرفکننده انرژي فسيلي در جهان است.
امروز با بحران ليبي و کاهش صادرات اين کشور قيمت نفت به بالاي ۱۰۰ دلار
رسيد و همين مسأله باعث شد تا عربستان به دستور آمريکا براي کاهش قيمت نفت
توليد و صادرات خود را افزايش دهد. بنابراين اين تجليل با توجه به اين
نکته که افزايش قيمت نفت در درجه اول آمريکا را از پاي در خواهد آورد،
مردود است.
اين در حالي است که ايجاد بحران نفت در کشورهاي منطقه نميتواند مانعي
براي چين باشد در حالي که منافع عظيم نفتي در سودان، چاد و صحراي جنوبي
آفريقا براي اين کشور در دسترس است.
زمان امتيازي است که بايد براي خيزش زير پوستي عربستان قائل شد
در عربستان شرايطي وجود دارد که شايد بتوان نام آن را يک حالت اجتماعي
گذاشت که در زير پوست آن تودهها مشغول ايفاي نقش خود هستند. هماهنگي در
زير اين پوسته نياز به زمان دارد تا در آينده به عنوان يک جريان اجتماعي
تغيير بنيادين در عربستان را رقم بزند.