به گزارش خبرگزاری فارس، سیاستمداران و قانونگذاران آمریکایی بعد از 7 سال دست به کار شدهاند. سال 2005 بود که با روی کار آمدن محمود احمدینژاد، روابط میان ایران و آمریکای لاتین گرمتر از گذشته شد. به این ترتیب ایران برای توسعه روابط با شش کشور کلمبیا، نیکاراگوئه، شیلی، اکوادور، اوروگوئه و بولیوی گام برداشت و در عین حال در کشورهای کوبا، آرژانتین، برزیل، مکزیک و ونزوئلا نیز سفارت خانههای خود را توسعه داد.
از آن زمان تا همین اواخر مقامات آمریکایی در برهههای مختلف درباره گسترش نفوذ ایران در این منطقه که از آن به عنوان حیاط خلوت خود یاد میکنند، صرفا ابراز نگرانی میکردند.
حتی دی ماه سال گذشته نیز در آستانه سفر رئیس جمهور به آمریکای لاتین، واشنگتن از کشورهای این منطقه خواست از گسترش و تعمیق روابط با ایران پرهیز کنند. در همین راستا بود که «ویکتوریا نولاند»، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در پیامی خطاب به این کشورها گفت: «ما کاملا به وضوح به کشورهای آمریکای لاتین میگوییم الان زمان مناسب برای تعمیق روابط اعم از روابط امنیتی و اقتصادی با ایران نیست».
با وجود همه این هشدارها و تنذیرها، آمریکاییها گام عملی جدی در این زمینه در پیش نگرفته بودند تا همین اواخر که مجلس نمایندگان آمریکا به ابتکارعمل «جف دانکان»، نماینده جمهوریخواه، لایحهای را به تصویب رساند تا به زعم خود از طریق آن از گسترش روابط دیپلماتیک و تجاری ایران و آمریکای لاتین جلوگیری کند.
بر اساس این قانون که «مقابله با ایران در نیمکره غربی» نام گرفته، باید مبلغ یک میلیون دلار در اختیار وزارت خارجه آمریکا قرار گیرد تا راههای مقابله با نفوذ ایران در آمریکای لاتین مورد بررسی قرار گیرد چراکه آمریکاییها حضور ایران در مرزهای جنوبی آمریکا را تهدیدی جدی برای امنیت خود تلقی میکنند.
کمتر از دو هفته بعد از تصویب این لایحه در مجلس نمایندگان آمریکا، با مهر تایید باراک اوباما بر مصوبه کنگره، تدوین استراتژی سیاسی و دیپلماتیک آمریکا برای مقابله با نفوذ ایران در آمریکای لاتین اجرایی شد.
این قانون وزارت خارجه آمریکا را موظف میکند ظرف 180 روز برنامه خود را برای مقابله با آنچه «حضور و فعالیت خصمانه ایران» در آمریکای لاتین خوانده شده، مشخص کند.
نکته قابل تامل اینکه از این پس، وزارت امنیت ملی آمریکا نیز موظف است نظارت و وارسیهای خود در مناطق مرزی کانادا و مکزیک را افزایش دهد تا «جلوی ورود عوامل حکومت ایران، سپاه پاسداران، سپاه قدس، حزب الله و هر گروه تروریستی دیگری» به این منطقه را بگیرد.
در عین حال نهادهای چندگانه امنیتی آمریکا نیز موظف میشوند برای «مقابله با تروریسم و افراطی گرایی» در آمریکای لاتین با هدف «منزوی کردن ایران» فعالیت کنند.
در تمامی موارد مطرح شده در این قانون، اینگونه القاء شده که نگرانی از دخالت و فعالیتهای تروریستی ایران، عامل امضاء و تصویب چنین قانونی بوده اما ماجرا فراتر از اینهاست.
ریشه این نگرانیها را باید در عقاید ضدآمریکایی برخی از این کشورها جستوجو کرد که زمینه برقراری روابط دوستانه آنها با ایران را فراهم کرده است. البته کارشناسان آمریکایی بر این باور نیز هستند که هدف تهران از گسترش رابطه با کشورهای این منطقه، پیش دستی کردن برای مقابله با تحریمها و نیز یافتن بازارهای جدید برای فروش مواد خام خود و نیز دور زدن تحریمهاست چراکه آمریکای لاتین این قابلیت را دارد.
در واقع، این منطقه در قالب 32 کشور و با 600 میلیون نفر جمعیت به دلیل توانمندی اقتصادی و جغرافیایی، منطقهای استراتژیک در نظام بینالمللی به شمار میآید و همواره یکی از مناطقی است که به دلیل دارا بودن ماهیت اقتصادی- سیاسی، برای بیشتر کشورها از اهمیت زیادی برخوردار است.
روابط دیپلماتیک بین ایران و کشورهای منطقه آمریکای لاتین در طی 100 سال اخیر اعم از دوران پیش از انقلاب و پس از آن در سطح بسیار محدودی قرار داشت که علل آن را میتوان به فاصله جغرافیای بسیار زیاد، تفاوتهای نژادی، مذهبی و زبانی، بیثباتی سیاسی در آمریکای لاتین، ناهمگون بودن خط مشیهای سیاسی و از همه مهمتر هژمونی آمریکا بر این منطقه نسبت داد، اما از 7 سال پیش تاکنون به دلیل اشتراک در حوزههایی همچون چندجانبه گرایی، صلح طلبی، عدالت خواهی بینالمللی و الگوهای توسعه، روابط جمهوری اسلامی ایران و آمریکای لاتین بیش از پیش گسترش یافت. با این حال، بدون شک مهمترین دلیل نزدیکی ایران و آمریکای لاتین را میتوان وجود دشمن مشترک و سیاستهای استیلاجویانه و یکجانبهگرای آمریکا دانست.
به نظر میرسد همین امر نیز موجب شد آمریکاییها با امنیتی جلوه دادن تلاش ایران برای گسترش رابطه با کشورهای آمریکایی لاتین، جلوی نفوذ بیش از پیش ایران در این منطقه را بگیرند آنهم در شرایطی که هر روز اخباری از دخالت آمریکا در گوشه و کنار جهان به گوش میرسد.
سیاستمداران این کشور روزی به بهانه وجود تسلیحات کشتار جمعی در عراق به این کشور لشکرکشی میکنند و روزی دیگر به بهانه جنگ با طالبان، نیروهای خود را عازم افغانستان میکنند. در برههای برای برای تصویب بیانیه و قطعنامه نقض حقوق بشر در ایران و چین تقلا میکنند در حالی که شکنجه زندانیان در بازداشتگاههای ابوغریب، گوانتانامو و بگرام «زبان زد» همگان بوده است.
اینها همه از طنز روزگار است که گسترش روابط یک کشور با سایر ملتها و دولتها «دخالت» نام میگیرد و «دخالت نظامی و یا سیاسی» علنی یک کشور در کشوری چون عراق، افغانستان و سوریه اقدامی برای تامین امنیت و ثبات به شمار میآید. مصداق بارز این موضوع را میتوان به روشنی در رفتار و عملکرد سیاستمداران آمریکایی مشاهده کرد.