مدتی قبل بسیاری از سایتها و رسانههای تحت وب، یک خبر
مشترک را برای مشترکین خود ارسال کردند: بازداشت رئیس فدراسیون فوتبال.
برخی از سایتها حتی پا را از این فراتر بردند و به گمانهزنی پرداختند:
«رئیس فدراسیون فوتبال پس از آزادی از بازداشت، استعفا میدهد». اگرچه علی
کفاشیان در گفتگویی اعلام کرد «به عنوان مطلع احضار شده نه متهم»؛ اما کیست
که نداند در فوتبال ما شایعه چگونه و با چه سرعتی پخش میشود؟
به
هیچ عنوان، به پروندهای که در مورد مسائل مالی یک مشاور باز شده، کاری
نداریم؛ اما میدانیم که رئیس فعلی فدراسیون فوتبال، آن فرد 6 سال قبل
نیست. مردی بانشاط که یکی از مدیران کارآمد حوزه ورزش محسوب میشد. مردی که
در کمیته ملی المپیک و سازمان تربیت بدنی وقت، توانایی خود را به عنوان
«یک نفر دوم خوب» نشان داده بود.
کفاشیان پذیرفت که او
را به زور وارد فوتبال کنند. او فوتبال را نمیشناخت ولی پذیرفت که تن به
دستور مدیر بالادستی بدهد. دستوری که باعث شد یکی از مدیران باآبروی ورزش،
تمام آبروی خود را در حوزهای که نمیشناسد به حراج بگذارد. مدیری که
دستور را صادر کرد، اکنون نیست؛ اما کفاشیان در فوتبال ماند و اعتبارش را
به مرور خرج کرد.
حالا کفاشیان سیبل همه حملات است و
خوب میداند که این انتقادها بی دلیل هم نیست. حالا کفاشیان میداند این
گمانهزنی برخی سایتها درباره استعفای او از ریاست فدراسیون فوتبال، نه
گمانهزنی که شاید آرزوی همه اهالی فوتبال باشد برای برون رفت از این
وضعیت.
حالا کفاشیان میداند اهالی فوتبال منتظر
ماندهاند تا او حتی به عنوان مطلع به دادگاه برود تا درباره بازداشت و
کنارهگیری او از فوتبال بنویسند. رئیس فدراسیون فوتبال این را هم خوب
میداند که چرا عنوانی که از کنفدراسیون فوتبال آسیا تحت عنوان فدراسیون
سال گرفته، برای اهالی فوتبال و مردم، بی اعتبار است.
کاش
علی کفاشیان تمام اعتبار ورزشی خود را خرج آن دستور نمیکرد تا امروز را
نمیدید. حالا بیشتر مردم دست به دعا برداشتهاند تا رئیس فدراسیون فوتبال
راضی به رفتن شود و این نکته تلخ و گزندهای است که 6 سال قبل، کسی فکرش
را هم نمیکرد. کاش علی کفاشیان نمیگذاشت کار به امروز کشیده شود. کاش
اصلا مجمع را برای انتخابات سال قبل با خود همراه نمیکرد. در آن صورت
ناکامیها و شکستهای امسال به نام او نوشته نمیشد. در آن صورت لااقل یک
مدیر خوب در دیگر حوزهها را از دست نمیدادیم. حالا او در فوتبال به یک
مهره سوخته تبدیل شده و همه اینها نتیجه هنر یک «دستور» از یک مدیر هنرمند
است.