به گزارش سرویس نقد رسانه 598 به نقل از كافه سينما
بخش ابتدايي برنامه دیشب هفت با اجراي محمود گبرلو به بررسي وضعيت سينماي
ايران در فصل پاييز اختصاص داشت. مسعود فراستي و امير قادري ميهمانان
برنامه بودند و محسن يزدي (دبير سرويس فرهنگي خبرگزاري فارس) تلفني در اين
برنامه حضور داشت. به گزارش كافه سينما بخش نخست اين بحث به صحبت درباره
وضعيت امروز سينماي ايران و جايگاه مخاطب و تولید و جریانهای مختلف و
مميزي در آن گذشت، با تاکید بر رابطهی میان فیلمساز و گیشه و مردم به
عنوان تنها شکل رابطهی سالم در سینما، كه گزارشش را در ادامه مي خوانيد.
بخشي بعدی بحث هم با اصرار گبرلو، به سوال و جواب مجري از ميهمانان درباره
تعدادي از فيلم هاي پاييز اختصاص داشت. امير قادري در پايان بخش اول گفت:
در كارنامه آقاي گبرلو مي ماند كه جلوي اين بحث را گرفت!
امير قادري: اگر آمار
فروش امسال ده برابر هم بشود باز بحثي كه راجع به مخاطب كرديم را زير سوال
نمي برد. به نظرم وجود نفت دو محفل اشرافي، از نوع روشنفکری و مدعی
ارزشها، در سينما ايجاد كرده و اينها اعتقاد دارند از طريق پولي كه از
دولت به آنها مي رسد، مي توانند به مردم بگويند چه مي خواهند و اگر آنها
وارد نشوند مردم نمي توانند انتخاب كنند و سراغ جنس بد و مبتذل مي روند.
اما كاسب، حبيب خدااست. تا هنرمند مجبور نشود از تماشاگرش قدرت و ثروت به
دست بياورد ماجرا همين است.
مسعود فراستي: قرار بر
اين است كه من بيايم در صف سينما بليط بخرم و فيلم آدمي را ببينم كه با او
نزديكم. كه مسئله اي را از من بيان مي كند. و هنرمند بايد مدام خودش را به
محك مخاطب بگذارد. الآن فقط دارند خودشان را با دولت محك مي زنند. اثر
بايد با زندگي محك زده بشود. بايد ببينيم اثر چقدر به زندگي نزديك است.
بحث کامل را در کافه سینما، از این جا بخوانید:
امير قادري: تا اوضاع
از اين قرار باشد وضعيت اكران همين خواهد بود. با همين دعواها و نفروختن
ها. تا وقتي كه سينماي ايران نخواهد از جیب تماشاگرش ارتزاق كند اوضاع
همين است و هيچ تفاوتي نخواهد كرد. تماشاگر بايد براي فيلم بليط بخرد. چيزي
كه سالها از طريق نيروهاي مدعي ارزشها يا نيروهاي هنری چپ تقبيح شده.
سانسور بايد از طريق تماشاگر اتفاق بيفتد. اينكه چه گروهي چقدر حرف بزنند
هم بايد از اين طريق اتفاق بيفتد. خيلي از فيلم هايي كه نگران اكرانش هستيم
اگر در مواجهه با تمشاگر باهوش سينماي ايران قرار بگيرند رقم فروششان
اهميتشان را نشان مي دهد. من با هر دو گروه به اصطلاح روشنفكر و مدعي ارزش
ها صحبت كردم و از هر دو يك جواب شنيدم. آن هم اينكه دولت بايد به ما كمك
كند والا اوضاعمان خراب است و نمي توانيم فيلم بسازيم. وقتي از آنها مي
پرسيم چرا به امید فروش، فيلم نمي سازيد؟ جواب مشتركشان اين است كه مردم
به جز ساز و آواز و قر و ادا و.. چيزي نمي خواهند و در نتيجه يك گروه مي
گويد مي خواهم "هنر"م را با پول نفت منتقل كنم و ديگري مي خواهد "ارزش"
هايش را با پول نفت منتقل كند. تا وقتي كه سينماي ايران مستقيم وارد گفتگو
و داد و ستد با تماشاگرش نشود اوضاع همين است.
مسعود فراستي: حرف
امير درست است. هر دو گروه در بحث سينما نفتي اند. يعني هر دو پول از دولت
مي خواهند و فروش فيلم هايشان اصلا برايشان مهم نيست. فيلمشان حتي اكران هم
نشود برايشان مهم نيست. چون فيلم ساخته شده و از جيب مبارك هم خرج نكردند
و فيلم هايشان را از جيب ملت ساختند. به همين دليل چرخ سينما نمي چرخد. تا
وقتي كه فيلمساز و تهيه كننده دغدغه فروش نداشته باشند چرخ سينما نمي
چرخد. سينما از لحظه اي شكل مي گيرد كه دغدغه فروش باشد. كوروساوا به
خاطر نفروختن فيلمش خودكشي مي كند. يعني اينقدر مسئله مهم است. بعد ما اصلا
دغدغه نفروختن فيلم نداريم.
امير قادري: و براي هر دو گروه گيشه فحش است. يعني هر دو گروه مي گويند اگر كمك نكنيد ما فيلم هايمان را بسازيم مجبوريم براي گيشه فيلم بسازيم!
مسعود فراستي: تعريف
سينما يعني اگر مخاطبي در كار نباشد سينمايي در كار نيست. يعني مخاطب نياز
سينما نيست، يكي از ضلع هاي سينماست. حالا هر چيزي حايل بين فيلم و مخاطب
باشد، تبديل مي شود به مانعي براي ايجاد پديده سينما و دولت در سينماي
ايران نقش اين حايل را دارد.
امير قادري: دولت اصلا
بلد نيست فيلم بسازد، همانطور كه بلد نيست ماشين بسازد. وظيفه دولت در
ابتدا بسترسازي است. (البته در این بحث، منظور از دولت، كليه نهادهاي رسمي
است) و اين نهادها حداكثر كاري كه بايد انجام بدهند اين است كه ناظري بر
رعايت قوانين باشند نه اينكه خودشان فيلم بسازند. ما اول بايد قبول كنيم كه
سينماي ايران در تجارت آزاد وارد شود و موفق باشد. به نظرم خرج پولي غير
از پول سينما براي توليد فيلم روشي غير عادلانه، غير منصفانه و غير مردمي
است.
مسعود فراستي: ما نمي
گوييم دولت مميزي نبايد داشته باشد. هر دولتي اين را دارد. ما مي گوييم
دولت بايد حايل بين فيلم و مخاطب، كه خودش هست، را بردارد. قرار بر اين بود
كه در سالهاي اخير حمايت در توليد، برسد به حمايت در اكران. نه تنها اين
حركت نشده بلكه اوضاع بدتر هم شده. من با گزينش آدم در بحث مميزي مخالفم.
اين كار را بايد به مردم بسپريم. معتقدم دولت در بحث فرهنگي و سينما بايد
مميزي معينش را كه فقط منافع ملي و اصول اخلاقي و ديني مردم است اعمال كند و
فيلمساز با رعايت آنها بتواند فيلمش را بسازد
امير قادري: اگر بستر
اقتصادي درست متكي بر توليد و مصرف مخاطب داشته باشيم اين منافع ملي و
اخلاق هم خود به خود ايجاد مي شود. آقاي فراستي تاييد كن!
مسعود فراستي: حتما!
در سينماي آمريكا ابدا دولت در مميزي دخالت نمي كند. كمپاني هاي فيلمسازي
وجود دارند كه آنها منافع ملي مي فهمند و از طريق آنها اين اعمال مي شود.
یزدی مدیر فرهنگی خبرگزاری فارس از پشت تلفن وارد بحث میشود :
معتقدم با اين سيكل معيوب اگر هر كسي جاي دوستان سازمان سينماي بنشيند
همين اتفاق مي افتد. امروز دولت سياست گذار و برنامه ريز نيست و دارد هزينه
بالايي در سينما مي كند. مخاطب را بايد شناخت. بعضي آقايان مدعي هستند كه
مخاطب را مي شناسند. آمار مخاطب نشان مي دهد كه از اوايل سال 76 ريزش مخاطب
شروع شده. اين معني اش چي است؟ معني اش اين است كه از زماني كه دست
اندركاران سينما دست فيلمسازان را باز گذاشتند ريزش مخاطب شروع شد و به
نظرم سينماگران هنوز نتوانسته اند مخاطبانشان را بشناسند.
امير قادري: اگر آمار
فروش امسال ده برابر هم بشود باز بحثي كه راجع به مخاطب كرديم را زير سوال
نمي برد. به نظرم وجود نفت دو محفل اشرافي را در سينما ايجاد كرده و اينها
اعتقاد دارند از طريق پولي كه از دولت به آنها مي رسد، مي توانند به مردم
بگويند چه مي خواهند و اگر آنها وارد نشوند مردم نمي توانند انتخاب كنند و
سراغ جنس بد و مبتذل مي روند. كاسب حبيب الله است. تا هنرمند مجبور نشود
از تماشاگرش قدرت و ثروت به دست بياورد ماجرا همين است.
مسعود فراستي: قرار بر
اين است كه من بيايم در صف سينما بليط بخرم و فيلم آدمي را ببينم كه با او
نزديكم. كه مسئله اي را از من بيان مي كند. و هنرمند بايد مدام خودش را
به محك مخاطب بگذارد. الآن فقط دارند خودشان را با دولت محك مي زنند. اثر
بايد با زندگي محك زده بشود. بايد ببينيم اثر چقدر به زندگي نزديك است.
امير قادري: اگر دولت
خودش را كنار بكشد در ابتدا بايد آماده دادن هزينه ساخته شدن تعدادي فيلم
بد باشد. و پاسخ آنهايي هم كه مي گويند هنوز زير ساختهاي اين اتفاق فراهم
نيست اين است كه توليدي كه روي پاي خودش باشد مجبور است براي زنده ماندن
استانداردها و كيفيتش را ببرد بالا، به زندگي نزديك شود و در سطح هوش مردم
باشد. به اندازه اي كه لازم است تابوها را بشكند. به اندازه اي كه لازم
است عرف ها را رعايت كند. تاريخ اين را ثابت كرده اما ما متاسفانه مدام چرخ
را از اول اختراع مي كنيم! ما در شرايط فعلي در سينما بخش خصوصي نداريم.
مسعود فراستي: بخش خصوصي در سينماي ايران شوخيه. كدام بخش خصوصي ؟ اينكه هشتاد درصد هزینهی يك فيلم را تهيه كننده داده كه نشد بخش خصوصي.
امير قادري: بعد چرخه
توزيع و توليد و نظارت چه مي شود؟ شما يك تهيه كننده در سينماي ايران پيدا
كنيد كه بخاطر بدهي رفته باشد زندان. در مورد بعضي فيلم ها هم پول ها با
واسطه داده مي شود. يعني از طريق تهيه كننده هايي كه ظاهرا خصوصي هستند.
دولت هم مگر بدش مي آيد؟ از خدا مي خواهد كه پول يك فيلم را بدهد هنرمند
مال خودش است ، فيلم مال خودش است تا تهاش هم مي رود.
مسعود فراستي: ريزش
مخاطب، هم نه گفتن به بعضي از فيلم هاست، هم نه گفتن به پروسه توليد اين
فيلم هاست. يكهو فيلم هاي عجيب و غريبي در مي آيد كه هيچ كس نمي تواند
ازشان دفاع كند. چون سيستم غلط است. سيستم ما در سينما سيستم غلطي است.
مخاطب در اين سيستم چرخ پنجم درشكه است. فيلم بفروشد يا نفروشد دوباره دولت
پول مي دهد كه فيلمساز فيلم بسازد و آن فيلمساز را فاسد مي كند. فيلمسازي
كه مردم فيلم اولش را دوست داشتند فيلم آخرش كه با 7-8 ميليارد ساخته شده
نمي بينند چون آن فيلمساز عزيز ديگر مسئله اش مخاطب نيست و فاسد شده. اما
مشكل فيلمساز هم نيست. فيلمساز كي مشكل دارد؟ موقعي كه امكان تعامل با
مخاطبش را دارد و درجا مي زند. ولي فيلمساز ما اصلا اين امكان را ندارد.
مرتب يكي هست كه بهش پول مي دهد، نظارت بيش از حد مي كند و اين فيلمساز
اصلا نمي تواند بفهمد مردم چي مي خواهند و نيازهاي واقعي و كاذب شان چيست.
فيلمساز ما نمي تواند فرايند آزمون و خطا را با مردمش داشته باشد. در نتيجه
چيزهاي خارج از اين قاعده پيش مي آيد و مي شود وضعيت چند ماه اخير.
امير قادري: به نظرم
از سيستم گلخانه اي، فيلمنامه نويس و فيلمساز خوب بيرون نمي آيد. از هيچكاك
و فورد و هاكس و وایلدر... كه بزرگتر نداريم. همه اينها در چه سيستمي
زندگي و کار مي كردند؟ کمپانی و سرمایهداری. فيلمساز ما در فضاي گلخانه اي
نفس مي كشد. مجبور نيست سر صبح بيدار بشود كه از جريان روز عقب نماند.
الآن ما فيلم داريم كه نصفش تو حوزه است، نصفش تو شهرداري، 30 درصد مال اين
بنياد است 30 درصد مال آن بنياد. بعد كار به جايي مي رسد كه حوزه رسما مي
گويد ما براي مردم اين را مي خواهيم و اين خيلي عجيب است. جدا از بحث ارزش
گذاري خودتان را بگذاريد جاي مردم ايران. نتيجه اش اين شده كه هر فيلمي
كه مي گويند نه ، مردم از آن فيلم استقبال مي كنند. در نتيجه مسابقه تابو
شكني راه افتاده. هر كسي مصاحبه مي كند مي گويد من خط قرمزهاي بيشتري را رد
كردم!
محسن يزدي از پشت تلفن:
از يك طرف بي اعتمادي به برخي هنرمندها وجود دارد. از طرف ديگر دولت
ساليانه چند ده ميليارد تومان پول به سينما مي دهد، از طرفي حاكميت در
برابر سينما كه به عنوان يك ابزار فرهنگي روي زندگي مردم تاثير گذار است
وظايفي دارد. يعني نظارت بايد وجود داشته باشد. حالا شما فرض كنيد مخاطب
مسلماني كه به قيودي مقيد است. در سينما چه مي بيند؟ سيل فحش هاي ركيك و
عبارت هاي زشت، سيل خانواده هاي از هم گسسته، سيل زن ها اغواگر كه ربطي به
من و خانواده من و فاميل من ندارد. به نظرم از اين سيستم نظارتي حتي با
نظارتي ده برابر نظارت فعلي اين فيلم ها بيرون مي آيد. يك اتفاق جديد بايد
بيفتد. يعني مميزي باشد و كسي هم نمي گويد چيزي را بايد به كارگردان ديكته
كرد چون آن فيلم اصلا در نمي آيد. به نظرم سيستم نظارت از طريق اكران كه
حوزه هنري اعمال مي كند نتايجش چند وقت ديگر معلوم مي شود. شما نمي توانيد
در خلا بحث كنيد. مخاطب چه مي خواهد؟ مخاطب مي خواهد در سينما فحش ركيك
نشنود. مي خواهد در سينما يك خانواده درست را ببيند و ارزشها از بين نرود.
امير قادري: سينمايي
كه من دوست دارم يعني سينماي آمريكا سينمايي است كه بيشتر در حال پيشنهاد و
حل مشكل است . بيشتر سعي مي كند ايمان ارايه بدهد. بيشتر كانون گرم
خانواده را به عنوان هدف نشان بدهد. اما اگر من در برابر حرف اقاي يزدي
بگويم واقعيت اجتماع ما چيز ديگري است و بايد فيلم تلخ ساخته بشود باز
داريم اشتباه مي كنيم. چون نفتي و خارج از انتخاب تماشاگر صحبت كرده ام. در
حالي كه تا تجارت آزاد نباشد و مردم خودشان انتخاب نكنند در حال اشتباه
هستيم. آقای یزدی خودش را نمایندهی یک گروه مردم میداند، فلان آقای
روشنفکر نمایندهی یک گروه دیگر. ولی من که ادعا ندارم از جانب گروهی از
مردم صحبت میکنم. حداکثر کار ما این باشد که زمینه را برای ارتباط مستقیم
مخاطب با فیلم فراهم کنیم. همین. فيلم مثل تمام محصولاتي است كه استفاده مي
كنيم اگر به درد مردم نخورد، نمیخرندش. اگر "شواليه تاريكي بر مي خيزد"
اقاي نولان بهتر باشد آن را مي بينند.
يزدي: ملاك انتخاب مردم چي هست آقاي قادري؟
امير قادري:من هم
ملاكي ندارم. حرف من دقيقا همين است.من هم حق ندارم مردمي را معين كنم ما
فقط بايد اجازه بدهيم توليد و توزيع به شكل درست اتفاق بيفتد و مردم بگويند
چه فيلمي خوب است و چه فيلمي بد. و من به عنوان منتقد فقط مي توانم نظر
شخصي خودم را درباره فيلم ها بگويم.
يزدي: در دوران طلايي آقاياني كه دلشان مي خواست مميزي نباشد. از همان دوران ريزش مخاطب شروع شد.
امير قادري: كي مي گويد آن دوره طلايي است؟ اول بايد اين را ثابت كنيم.
يزدي: به هر صورت در مورد كم شدن مميزي اين را مي گويند ديگر.
امير قادري: ما اصلا
اينجا درباره مميزي صحبت كرديم؟ شما داريد بحث را مي بريد به جاهاي از پيش
تعيين شده. ما اصلا درباره بودن يا نبودن مميزي صحبت نكرديم.
يزدي: من مي گويم
كساني هستند كه معتقدند فيلمساز بايد آزاد باشد و هر فيلمي دلش مي خواهد
بسازد. در حالي كه در اوج اجراي اين نگاه ريزش مخاطب شروع شده
مسعود فراستي: الآن دوستان حوزه مي گويند اينها نه، اينهايي كه ما مي گوييم آره. فردا يك نهاد كوچك ديگري تندتر از حوزه برود برنده است.
امير قادري: و در این جور سیستمی، مدام جاي پوزیسيون و اپوزوسيون عوض مي شود.
مسعود فراستي: همينطور
برود جلو بايد در سينما را ببنديم. چون من دارم تعيين مي كنم فيلم ارزشي
است يا نه. نه حكومتي داريم، نه قانوني داريم نه مخاطبي در كار است.
دوستاني كه دغدغه شان ارزش هاست بدانند اگر فيلمي خوب نباشد ارزشي در كار
نيست. اول بايد فيلم، فيلم باشد و فيلم با مخاطب فيلم مي شود. شما نمي
توانيد بگوييد ما فيلمي مي سازيم كه مخاطب نمي بيند اما تبليغ ارزش ها مي
كند. اين سينما نيست. شما داريد كار ديگري مي كنيد. تازه بايد سر ارزشها
بحث كنيم. سليقه خودمان را به جاي تعيين كننده سليقه كه مخاطب است قرار
ندهيم.
يزدي: به نظرم اينكه
كار سفارشي نباشد درست است. هر كسي بايد فيلم خودش را بسازد. اما مردم هم
فرهنگي دارند كه حاكميت از اين فرهنگ بايد دفاع كند. اين اعتراضات يك
واكنش است. در جامعه نسبت به فيلم ها واكنش هايي ايجاد مي شود. يعني فيلم
ها خيلي راحت يك چيزهايي را زير پا مي گذارند. خود آقاي فراستي نسبت به يك
خانواده محترم خيلي واكنش نشان دادند به خاطر اينكه فيلم يك چيزهايي را از
بين مي برد. همه حرف ها درست اما بحث محتوا هم مطرح است. و محدود كردن اين
اعتراضات به يك گروه از آدم هاي خاص و سياسي كردن آن ظلم بزرگي است.
مسعود فراستي: من در مورد يك خانواده محترم اعلام موضع كردم. اما اين فيلم محصول سيستم است. سيستم از خودش چنين محصولي بيرون داده.
امير قادري: و برگترين مجازات براي چنین فيلمهایی اكراناش است نه جلوگيري از اكرانش.
مسعود فراستي: بايد اكران محدود بگذاريم مردم فيلم را ببينند و با جلسه نقد آسيب ها را كم كنيم.
امير قادري: حداكثر
تلاش ما بايد اين باشد كه راهي را براي مردم باز كنيم. قرار نيست ما
نماينده و قيم مردم باشيم و برايشان تعيين تكليف كنيم. بايد راه را باز
كنيم كه آنها با هر چه نزديك تر به هنر محبوبشان ارتباط برقرار كنند. ما
مشكلمان اين است كه مي خواهيم فيلم بسازيم. تا موقعي كه ما كمپاني نسازيم و
آن كمپاني فرد و هنرمند نسازد اوضاع همين است .
مسعود فراستي: ما
احتياج با سينمايي داريم مماس با اوضاعمان. و اين سينما سينماي خنثي نيست.
سينماي خنثي، سينمايي است ضد مردم، ضد سينما و ضد تحول سياسي اجتماعي جامعه
ايران. ما سينمايي گرم و انتقادي مي خواهيم. سينمايي كه جرات آوردن مسايل
مردم را بر روي پرده داشته باشد و خط و مرزها را هم رعايت كند. ما فيلم
داريم اما سينما نداريم. ما بايد صاحب سينماي ايراني انقلابي شويم كه مسئله
مردم داشته باشد.
امير قادري: و چه چيزي
بهتر از سانسور براي اين گروهها. يعني هم از طريقش مي توانند كاسبي كنند و
بگويند ما تحت فشاريم و يا بگويند سانسور را بگذار براي رقيب كه ما
بتوانيم بفروشيم. يعني در سينمايي كه پول از طريق نهادهاي رسمي دارد توزيع
مي شود سانسور براي همه گروههاي درگير ميوه بهشتي است. همین حالا میبینید
که مردم در نظرسنجی، اعلام کردهاند بزرگترین مشکلشان با سینمای ایران
نبود فیلم خوب است. فیلم، یک محصول است. مثل این لیوان، خودکار و تمام
لوازم دیگری که این جا داریم استفاده میکنیم. خوب نباشد، مصرفاش
نمیکنند. راستی، یک نکتهی دیگر هم بگویم. شما در يك نظرسنجي دیگرتان
پرسيده بوديد كه فيلم قرار است راه حل ارائه بدهد يا فقط درد ها را بگويد
و مردم طبق معمول جلوتر از سینماگرها و روشنفکرها، انتخاب درست را كردند.
امروزه فیلم باید راه حل ارائه کند. من علاقهمند سینمای آمریکا هستم.
ببینید چطور تلاش میکنند تا فیلمهایشان جامعه را نجات دهند. سينما در
شرايط فعلي وظيفه دارد در كنار نمايش درد و گرفتاري و... ايده و راه و روش
خودش براي بهتر شدن اجتماع را ارئه بدهد.
مسعود فراستي: انرژي بدهد.
امير قادري: باريك الله اين بهترين کلمه برای پایان این بحث بود.