به گزارش تابناک؛ پیش از تحولات عربی، ایران تنها از طریق روابط با ملت ها و جنبش های اسلامی
توانسته بود نفوذ خود در منطقه را افزایش دهد. البته تشکیل یک دولت شیعی
در عراق و برقراری روابط نزدیک با ایران یک نقطه عطف بود. اما با بروز این
تحولات و ظهور دولت های ملی- اسلامی همانند مصر که خواهان بازگشت به نقش
مستقل و فعال در مسائل منطقه ای هستند، فرصتی برای ایران فراهم شد تا
همزمان با دولت های کشورهای عربی هم روابط نزدیک برقرار کند.
این
تحول خود سیاست منطقه ای ایران را تحت تأثیر قرار داد. از یک سو ایران
خواهان افزایش روابط با دولت های جدید برای تقویت همکاریهای منطقه ای برای
حل مسائل منطقه ای از جمله بحران سوریه شد. از سوی دیگر، رقابت های جدیدی
بین ایران و سایر بازیگران منطقه ای از جمله ترکیه و عربستان سعودی و در
بعضی از مواقع با مصر برای حفظ منافع ژئوپلیتیک و ایدئولوژیک این دولت ها
در سطح منطقه پدیدار گشت.
واکنش ایران به این تحول تلاش برای
سازگاری با شرایط جدید با تکیه بر رویکرد "منطقه گرایی" بوده که همزمان
منافع ژئوپلیتیک و ایدئولوژیک ایران را حفظ کند. این رویکرد می تواند تلاشی
برای افزایش نقش منطقه ای ایران از طریق همکاری با دولت های جدید از جمله
مصر برای تأمین منافع ژئوپلیتیک از یک سو و تقویت جریان مقاومت با هدف مهار
تهدیدات از طریق حفظ روابط با جنبش های حزب الله و حماس برای تأمین منافع
ایدئولوژیک از سوی دیگر تلقی گردد.
بطور سنتی جهت سیاست منطقه ای
ایران با تکیه بر بلوک بندی "سازش و مقاومت" صورت می گرفت. در بلوک سازش
آمریکا و متحدان منقه اش از جمله مصر (در دوران مبارک)، عربستان سعودی و
رژیم اسرائیل قرار می گرفتند. در بلوک مقاومت هم ایران و متحدانش از جمله
سوریه، عراق، حزب الله و حماس. با این بلوک بندی ایران در رأس جریان های
مقاومت ایدئولوژیک در منطقه قرار می گرفت. اما با بروز تحولات عربی مسئله
چگونگی روابط با دولت ها از جمله با دولت مصر و همچنین مدیریت بحران سوریه و
همزمان حفظ جریان مقاومت در سیاست منطقه ای ایران حائز اهمیت گردید.
در
بلوک بندی سازش- مقاومت که اساسا یک تم غربی است، انرژی ایران صرف مبارزه
با رأس جریان سازش یعنی آمریکا و متحدین منطقه ای آن می شود. نوع بازی برد-
باخت بوده و از لحاظ سیاستگذاری به مفهوم مهار و بازدارندگی مرتبط می شود.
این رویکرد بطور حساب شده ایران را به عنوان منبع اصلی تهدید در منطقه در
نظر می گیرد و دست رقبا و دشمنان ایران را برای توجیه سیاست مقابله با
ایران باز می گذارد.
در مقابل، رویکرد ائتلاف منطقه ای بر محور
تقویت همکاری منطقه ای بین بازیگران اصلی منطقه ای (ایران، مصر، عربستان و
ترکیه) برای حل مسائل منطقه ای قرار می گیرد. نوع بازی برد- برد است و از
لحاظ سیاستگذاری به "همکاری" با بازیگران منطقه ای منجر می شود. این رویکرد
رقبا و دشمنان ایران را به انزوا می کشاند و مشروعیت نقش منطقه ای ایران
توسط سایر بازیگران منطقه ای به خصوص مصر و ترکیه و شاید عربستان در مرحله
بعدی را به رسمیت می شناسد.
حمایت ایران از طرح صلح کوفی عنان
برای حل بحران سوریه، حمایت از فعالیت های اخضر ابراهیمی نماینده ویژه
سازمان ملل در سوریه و نهایتاً مشارکت در طرح مرسی برای همکاری های چهار
جانبه ایران، مصر، عربستان و ترکیه در چارچوب تقویت رویکرد همکاری منطقه ای
بوده است. این رویکرد به دیدگاه های روسیه و چین و حتی اتحادیه اروپا هم
نزدیک تر است.
در رویکرد منطقه گرایی، منافع بازیگران منطقه ای و
فرامنطقه ای در مسائل منطقه ای همزمان در نظر گرفته می شود. در اینجا تعریف
منافع نه همانند گذشته صرفاً از زاویه منافع قدرت های بزرگ (بخصوص آمریکا)
بلکه از زاویه تأمین منافع تمامی بازیگران با الویت دادن به واقعیت های
سیاسی- امنیتی منطقه صورت می گیرد.
اما دیدگاه آمریکایی- اسرائیلی
اساساً خواهان شکل گیری یک ائتلاف منطقه ای نیست. بر اساس یک دیدگاه غالب
غربی آمریکا تنها بازیگری است که می تواند و باید راه حل نهایی برای بحران
های خاورمیانه پیدا کند. اخیراً کاندولیزا رایس وزیر خارجه سابق آمریکا در
مقاله ای در "واشنگتن پست" تأکید کرد که آمریکا نباید حل بحران سوریه را
به قدرت های منطقه ای (به خصوص ایران) بسپارد که منافع آنها از لحاظ وجودی و
هویتی با منافع آمریکا هماهنگ نیست. از دیدگاه وی، آمریکا به عنوان قدرت
فرامنطقه ای باید وارد صحنه شود و کار را تمام کند.
بر اساس یک
محاسبه اشتباه، آمریکا منافع خود را در وجود شکاف بین قدرت های منطقه ای و
مهار آنها توسط یکدیگر می بیند. غافل از اینکه این رویکرد، همانگونه که در
بحران های افغانستان و عراق آشکار گردید، بر پیچیدگی مسائل منطقه ای می
افزاید. با تحولات عربی تکیه بر مفهوم "مهار" در روابط ایران با کشورهای
منطقه از جمله بین ایران و عربستان، ایران و ترکیه و ایران و مصر کارآیی
خود را از دست داده و همزمان به ضرر صلح و ثبات منطقه ای است.
در
این شرایط، تغییر جهت در سیاست منطقه ای ایران به سوی تقویت یک ائتلاف
منطقه ای نقش منطقه ای ایران را افزایش می دهد و همزمان ارتباط ایران با
نیروهای ایدئولوژیک را حفظ می کند که با ظهور موج جدید اسلام گرایی در
منطقه تقویت شده اند. همین امر بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای را به
پذیرش نقش جدید ایران ترغیب خواهد کرد.