به گزارش فارس، اندیشکده مرکز مطالعات بین المللی و استراتژیک به قلم «آرام نرگازیان» با کمک «نوری کاستینگ» و «آنتونی اچ کوردسمان» به بررسی ابعاد نظامی و نامتقارن بیثباتی ایران و آمریکا در منطقه شام پرداخته است که خلاصه آن را در ادامه می خوانید:
آمریکا و متحدینش در خاورمیانهای آشفته و مبهم با ایران در رقابت هستند. شورشهای سیاسی در خاورمیانه، فشارهای اقتصادی و جمعیتی، نزاعهای فرقهای و افراطگرائی، کشمکشهای قومی و قبیلهای و تنشها، همه با هم الگوهای پیچیده رقابت را شکل میدهند. جنگ داخلی در سوریه، نزاع فلسطین و اسرائیل در غزه و شورشهای داخلی در مصر و اردن تاحدودی با هم در تعامل هستند و همه بر روی رقابت میان ایران و آمریکا تاثیر میگذارند.
در این برهه زمانی، هیچ کس نمیتواند نتیجه بازی را پیشبینی کند، از جمله خود دولتهای درگیر. علاوه براین، هیچ استراتژی نمیتوان از خارج اعمال کرد، محرکههای داخلی نزاع قدرت در هر کشوری عمدتاً در آینده آن کشور غالب خواهد بود و آمریکا و متحدینش در بهترین حالت میتوانند روی فعالان مشخص اعمال نفوذ کنند. با این وجود میتوان عوامل کلیدی دخیل در شورشها را تجزیه و تحلیل کرد، نگاهی داشت به الگوهای درحال پیدایش و اینکه این الگوها چگونه روی رقابت ایران با آمریکا تاثیر میگذارند. همچنین میتوان تاثیر این الگوها روی مسائل سیاستی کلیدی را نیز بررسی کرد.
* تلاش ایران برای افزایش نفوذ خود در خاور نزدیک، مصر و اردن
تلاشهای ایران برای افزایش نفوذ خود در خاور نزدیک، مصر و اردن یکی از جنبههای کلیدی رقابت استراتژیک این کشور با آمریکا است. تقریباً بیست سال بعد از حمله اسرائیل به لبنان در سال 1982، و پنج سال بعد از جنگ حزبالله و اسرائیل در سال 2006، آمریکا و متحدینش همچنان درگیر دست و پنجه نرم کردن با واقعیتهای افزایش نفوذ ایران در منطقه و استفاده این کشور از جنگ وکالتی و نامتقارن است.
*ارتباط قوی ایران سوریه و گروههای شیعه
جمهوری اسلامی ایران ارتباط محکمی با سوریه و فعالان غیردولتی در منطقه از جمله گروه شیعی لبنان، حزبالله و جنبش اسلامگرای فلسطین، حماس، دارد که رهبران ایرانی و سوری آنها را «محور مقاومت» نامیدهاند. نتیجه این امر افزایش نزاع قدرت میان ایران و چند کشور مهم عربی و افزایش رقابت میان آمریکا و ایران باری اعمال نفوذ روی فعالان دولتی و غیردولتی است. ایران همچنان از تنشهای میان اعراب و اسرائیل برای ایجاد مانع بر سر صلح بین اعراب و اسرائیل بهرهبرداری میکند، در عین حال آمریکا باید به خصومت اعراب نسبت به شراکت استراتژیکش با اسرائیل نیز بپردازد.
*بیثباتی سیاستی بیسابقه در خاورنزدیک، خاورمیانه و شمال آفریقا
آمریکا و ایران در حال حاضر با بیثباتی سیاستی بیسابقهای در خاورنزدیک و جاهای دیگر در خاورمیانه و شمال آفریقا مواجه هستند که روی تمام جنبههای رقابت آنها تاثیر میگذارد. در حال حاضر، هیچ کس نمیتواند نتیجه را پیشبینی کند. حتی تاثیر کوتاهمدت تغییرات در حکومتها و چگونگی تاثیرگذاری این تغییرات روی محرکههای تنشهای منطقهای نیز قابلپیشبینی نیست. بهویژه نادیده گرفتن ریسک جایگزینی یک نوع دولتمداری شکستخورده با با یک دولتمداری شکستخورده دیگر و همچنین نادیده گرفتن چشم-انداز سالهای آتی مملو از بیثباتی سیاسی یا شورش نیز خطرناک است.
*سوریه
هرچند سوریه دهها سال چالشی برای تصمیم گیران آمریکائی بوده است، اما بیثباتی کنونی بیسابقه است و موقعیت کنونی سوریه آنقدر برای آمریکا قابلپیشبینی نیست که بتواند یک استراتژیک بادوام در کوتاه مدت ایجاد کند. آمریکا و متحدین مهم منطقهای آن همواره به دنبال افزایش فشار روی حکومت اسد بودهاند و از نیروهای شورشی مخالف حکومت اسد حمایت کردهاند. هدف آنها تضعیف تنها کشور متحد ایران و کاهش نفوذ ایران روی عراق، لبنان و فلسطینیها بوده است. از این رو سوریه هم برای آمریکا و متحدینش و هم برای ایران جایزه محسوب میشود.
*عدم واکنش آمریکا به اوضاع سوریه
- برغم تداوم نظامیگری اپوزیسیون و موفقیتهای تاکتیکی علیه نیروهای اسد در جنگ داخلی، آمریکا به این مرحله خطرناک بیثباتی در سوریه پاسخ روشنی نداده است. فراهم آوردن حمایت نظامی بیشتر از نیروهای اپوزیسیون احتمالاً تشدید سختگیریها رو توجیه خواهد کرد. کمکهای آشکار و مخفیانه آمریکا و غرب نیز میتواند واکنشهای منفی از جانب روسیه، چین و دیگر اعضای شورای امنیت سازمان ملل که نمیخواهند شاهد تکرار اوضاع لیبی باشند را عمیقتر کند.
*سیاستگذاری آمریکا براساس اوضاع سوریه
- آمریکا نمیتواند اثرات سرریزی منطقهای را نادیده بگیرد که میتواند سوریه را بیثباتتر کند. آمریکا باید یک استراتژی براساس تداوم بیثباتی در سوریه اتخاذ کند. رویدادهای سوریه پیامدهایی عمیق و غیرقابل پیشبینی روی تعادل فرقهای متزلزل لبنان، امنیت اسرائیل در امتداد مرزهای شمالی و شرقیاش، ثبات اردنِ درگیر ناآرامیهای داخلی و فشار روی مرز جنوبی ترکیه خواهد داشت چراکه آنکارا تلاش دارد گروههای کرد مدعی عراقی و سوری را کنترل کند. فروپاشی در سوریه – به صورت کنترلشده یا طرق دیگر – میتواند میتواند باعث از هم گسستن پیوند ایران با خاور نزدیک شود، این امر میتواند منجر به قرار گرفتن متحدین استراتژیک آمریکا در معرض موج عدم قطعیت در سالهای آتی نیز شود.
*عدمقطعیت درباره آینده سوریه بعد از اسد
- هرچند آمریکا میتواند دلایلی برای حمایت و به رسمیت شناسی نیروهای اپوزیسیون که دموکراتیک هستند یا بیشتر نماینده نیروهای مردمی در سوریه هستند، داشته باشد، اما این نمیتواند باعث ایجاد سوریهای با ثباتتر در صلح با همسایگان خود در کوتاه یا بلندمدت شود. هیچ مبنایی وجود ندارد که طبق آن بتوان استدلال کرد حکومت بعد از اسد با اسرائیل صلح خواهد کرد، مدعی ارتفاعات جولان نخواهد شد یا کمک به عناصر فلسطینی در داخل و خارج قلمرو فلسطین اشغالی را متوقف خواهد کرد.
*عدم حمایت از مداخله مستقیم آمریکا، اروپا و جهان عرب در سوریه
- برغم افزایش فشارها در سال 2012، حمایت بسیار محدودی از مداخله مستقیم آمریکا، اروپا و جهان عرب در سوریه شده است. سوریه لیبی نیست. سوریه جمعیتی دارد که سه برابر جمعیت لیبی است. تراکم جمعیتی سوریه 30 برابر لیبی است و به طور کلی ظرفیت نظامی سوریه بسیار بیشتر است. سوریه همچنین از حمایت قوی سیاسی، مالی و نظامی ایران و روسیه برخوردار است. این عوامل محاسبات درباره مداخله نظامی در سوریه را پیچیدهتر میکند، خواه درباره سطح اپوزیسیون نظامی بالقوه یا درخصوص ریسک تلفات بالای غیرنظامیان.
*فرصت آمریکا برای تحلیل بردن موقعیت منطقهای ایران
- همچنین برای این امر که چرا آمریکا ممکن است به طور مستقیم (یا غیرمستقیم) سردمداری در این تلاشها را عهدهدار شود دلایلی وجود دارد. عقب نشینی نیروها آمریکا از عراق سوالات بسیاری درباره نقش آینده و نفوذ آمریکا، بهویژه در بافت رقابت استراتژیک با ایران مطرح کرده است. بیثباتی در سوریه، به واشنگتن این فرصت را میدهد که موقعیت منطقهای ایران را تحلیل برد، رهبری یکی از متحدین مهم منطقهای آن را کاهش داده یا تغییر دهد و به طور بالقوه نقش جمهوری اسلامی در نزاع میان اعراب و اسرائیل را از طریق حزبالله کم کند.
*حمایت علویان از حکومت اسد
- برخی تحلیلگران تلاش برای جداسازی تشکیلات امنیتی سوریه و جامعه علویان از حکومت اسد را پیشنهاد دادهاند. هرچند این رویکرد در اصل دقیق به نظر میرسد، اما آمریکا باید بپذیرد که احتمال این کار کم است. گذشت زمان و میزان خونریزیها این تصور را دشوارتر میکند که سوریه بعد از اسد خالی از تدابیر قصاصی علیه جامعه علویان باشد. هرچند بسیاری از علویها ممکن است حکومت اسد را دوست نداشته باشند یا از آن حمایت نکنند، اما احتمال از دست داده قدرت سیاسی و اقتصادی آنها مانعی مهم در واداشتن علویها به عدم وفاداری از حکومت اسد است. حتی در سناریویی که احتمال پیروزی اپوزیسیون بالا باشد، نشانه کمی دال بر این وجود دارد که پایگاه اسد – و دیگر اقلیتهای حامی حکومت – به چنین بازده مطلوبی دست یابند.
*نقش فعال سپاه و حزبالله ایران در تربیت نیروهای سوری
- هرچند رویدادهای سوریه ایران را به چالش میکشد، گزینهها و انتخابهای استراتژیک جمهوری اسلامی و متحد مهم آن در منطقه، حزبالله، در به گونهای برای پرداختن به رویدادهای سوریه و تغییرات احتمالی در توازن قدرت منطقهای است. درحالیکه «طرح الف» تلاش برای حفظ بر سر قدرت نگاه داشتن اسد و دفع مخالفان محلی و منطقهای اوست، «طرح ب» در صورت سقوط اسد، ظاهراً تلاش برای جلوگیری از ایجاد سوریهای باثبات تحت حکومتی سنی در دمشق است. شواهد زیادی در سال 2012 وجود داشته که نشان میدهد نیروهای سپاه ایران به کمک حزبالله فعالانه درگیر آموزش و تجهیز نیروهای شیعه و عمدتاً علوی هستند تا بتوانند یک «جیش الشعب» یا «ارتش مردمی» ایدئولوژیک برای اعمال فشار روی نیروهای منظم سوری و جنگ برای منافع جامعه علویان و دیگر فراکسیونهای متحد در سوریه ایجاد کنند.
*نقش غالب شبه نظامیان در آینده سوریه
- با افزایش فرسایش کشور سوریه و ساختارهای امنیت ملی آن، نظامیگری نزاع برای سوریه تضمین میکند که اقتصاد و ستمگری شبه نظامیان تا سالها در سوریه غالب خواهد بود. چنانچه ارتش به لحاظ نهادی در بلندمدت دوام نیاورد، یا چنانچه صورت مشروعیت ملی خود را باز نیابد، چشمانداز منحل شدن شبه نظامیان و گروههای مبارز به میزان زیادی تار میشود.
- گروههای شورشی سوریه، که نسبت به دیگر نیروهای اپوزیسیون سیاسی داخلی یا خارجی بیشتر احتمال اعمال نفوذ در سوریه را دارند، ابزارهایی ضعیف برای اجتماعیسازی، پیشبرد و تحکیم تلاشهای خارجی (و عمدتاً غربی) جهت تضمین تکثرگرائی و سیاست باثبات در سوریه هستند. هرچند بسیاری از گروههای شورشی، ارتش را دارای ضعف میدانند، بسیاری اگر نگوئیم اکثر گروههای شورشی در سوریه هنوز شبهنظامیانی محلی در نزاعی که ملی شده هستند. نه آنها و نه بسیاری از جنگجویان چریکی آنقدر آمادگی ندارند که نوعی طرح گذار بادوام در سوریه برقرار کنند. این روند توقف خصومتها، ایجاد یک دولت باثبات و معتبر در دمشق یا سوریهای که فعالانه از گروههای اقلیتش حفاظت میکند را دشوارتر میکند.
* گروههای اسلامگرای جهادی و شبه نظامی
- گروههای اسلامگرای جهادی و شبه نظامی و گروههای مبارز مرتبط با القاعده در سوریه. درحالی که اپوزیسیون مسلح سوریه برغم افزایش اندازه همچنان به شدت چندپاره است، واحدهای اسلامگرا و جهادی دسترسی بهتری به تسلیحات دارند، نیروهای تازهنفس سرخورده از نزاعها را جذب میکنند و در تحکیم نیروهای خود سریعتر عمل میکنند. مادامی که احزاب میانهرو خواستهاند بر تفرقههای داخلی خود فائق آیند و به منابع نظامی بیشتر دست یابند حضور نیروهای ایدئولوژیک و تندرو در جنگ داخلی سوریه همیشه چالشبرانگیزتر بوده است.
*نقش فعالان خارجی در مشروعیتبخشی به نظم سیاسی جدید در سوریه
- نقش مهم فعالان خارجی تنها زمانی حساستر میشود که جنگ داخلی سوریه گستردهتر شود. کشورهایی مانند عربستان سعودی، قطر و ترکیه از حامیان فعال شورشیان مسلح در مقابل اسد بودهاند، درحالی که آمریکا و کشورهای اروپائی منابع مهم فشار خارجی و ائتلافسازی علیه حکومت دمشق بودهاند. در این میان، روسیه، ایران و چین نیز به اعمال نفوذ روی اسد میپردازند. کشورهای حامی در هر دو طرف تاثیرگذار هستند. با این وجود، مانند دیگر کشمکشهای مشابه، مثل جنگ داخلی 15 ساله لبنان، حمایت خارجی فعالان خارجی رقیب در هرگونه تلاش برای مشروعیتبخشی به یک نظم سیاسی جدید در سوریه اهمیت زیادی خواهد داشت.
*حکومت جایگزین اسد در سوریه
- در بهترین حالت، حکومت اسد با یک رهبری سنی دموکراتیک جایگزین خواهد شد که بیشتر به نفع سیاستهای خارجی آمریکا و کشورهای خلیج فارس به رهبری عربستان سعودی است. در این حالت ممکن است ارتباطات با ایران کاهش یافته و این روی جریان تسلیحات ایرانی و حمایت از حزبالله تاثیرگذار خواهد بود. در بدترین حالت، سوریه بیثبات باقی خواهد ماند و ممکن است جنگ داخلی فرقهای در این کشور تشدید یافته و به جنگی تبدیل شود که شاید به کشورهای همسایه نیز بکشد، بهخصوص عربستان سعودی و ایران. با این وجود آنچه قطعی است این است که تحت هر سناریویی، نقش منطقهای سوریه با یک سال ناآرامی به دشت تضعیف شده است.
* چشمانداز اقتصادی سوریه
- تداوم ناآرامیهای سیاسی و جنگ داخلی بدین معنا بوده که چشمانداز اقتصادی سوریه بدتر خواهد شد. حتی در سناریویی که طبقه تجار علیه حکومت اسد برخواستند، اکنون در اواخر سال 2012 مشخص نیست سوریه به کجا خواهد رفت یا کدام بازیگران سکان را به دست خواهند گرفت. همچنین ارزیابی تاثیر از دست دادن درآمد توریسم و اختلال احتمالاً بلندمدت در روابط تجاری میان سوریه و شرکای برجسته اقتصادیاش به علاوه جنگ داخلی و جنگ اقتصادی که میتواند سالها طول بکشد دشوار است.
هیچ یک از محرکههای موجود در سوریه ساده، قطعی یا قابلپیشبینی نیستند و تمام آنها نشان میدهند که چگونه جنگ داخلی سوریه برای قدرت در خدمت شکافهای منطقهای شیعه و سنی است که نه کشورهای سنی خلیج فارس و نه ایران و آمریکا میتوانند براحتی آنها را نادیده بگیرند. هرچه جنگ داخلی و عدم قطعیت سیاسی سوریه طولانیتر شود، به نظر میرسد این احتمال که کشور به عرصهای برای رقابتهای وکالتی تبدیل شود بیشتر میشود. بااین وجود حتی با حمایت اعراب و ترکیه، برای هرگونه مداخله به رهبری آمریکا باید مقیاس قطبش منطقهای شیعه و سنی و میزان رنجش میان کشورهای جنوب خلیج فارس و و ایران را برای تعیین مزایا و معایب درگیری عمیقتر آمریکا در خاورنزدیک در نظر داشت.
* عدم قطعیت درباره فعالان کلیدی سوریه در ماههای آتی
هم اپوزیسیون مسلح و هم حکومت و حامیانش درحال تجربه یک فرایند سریع داروینیسم سیاسی هستند و نمیتوان به روشنی مشخص کرد فعالان کلیدی سوریه در ماههای آتی چه کسانی خواهند بود. با این وجود آنچه روشن است این است که صرفنظر از اینکه آیا اسد سرنگون خواهد شد و یا چه زمانی این اتفاق می-افتد، سوریه در سالهای آتی نیز با نظامیگری جامعه و توسعه نیروهای اسلامگرا و تندرو در ستیزه خواهد بود. پس آمریکا نیز در کنار ماندن و رقابت با ایران در سوریه همچنان با دشواری مواجه خواهد بود.