به گزارش فارس، روزنامه «الحیات» در مقالهای به قلم «عبدالله ناصرالهتیبی» در خصوص «انقلاب در کشورهای حوزه خلیج فارس» این گونه می نویسد: اگرچه سنت ها و متحجرین در مقابل این تغییر مقاومت شدیدی از خود نشان می دهند اما مردم نا امید نشده اند و زمان بیشتری برای اعمال این تغییرات نیاز دارند. این تغییرات به حالت تعلیق درآمده اند، مردم محاکمه می کنند و واضعان قانون را شماتت می کنند و در زمان های دیگر عقب نشینی می کنند. آنهایی که توسط کسانی که بدنبال تغییرند اغوا شده اند، هنوز توسط کسانی که به حکومت فعلی متعصب و وفادار هستند، پذیرفته نمی شوند.
*عده ای معتقدند که بهار عربی در کشورهای اطراف خلیج(فارس) رخ نخواهد داد
در این قضیه دو مسئله وجود دارد که هرکدام را باید از زوایای جداگانه مورد بررسی قرار داد. در یک سو افرادی ایستاده اند که معتقدند کشورهای اطراف خلیج فارس به خاطر دلایل فراوانی از پیامدهای بهار عربی ایمن خواهند بود. از این دلایل می تواند به عدم وجود روح انقلابی در این کشورها اشاره کرد. با نگاه به تاریخ معاصر آنها، می توان دریافت این کشورها تا بحال شاهد هیچ اعتراض قابل توجهی به دولت مردان نبوده است، بجز «شورش ظفار» در عمان در اواخر سال 1960. البته این انقلاب، بیشتر از نوع ایدئولوژیک بود که در یک منطقه خاص اتفاق افتاد و بعد از آن کم کم به دیگر کشورهای اطراف خلیج فارس سرایت کرد. قرن ها بود که مردم خلیج با ترس از نبود غذا و سرپناه دست و پنجه نرم می کردند. مفهوم انقلاب هم از دایره لغات آنها حذف شده بود، چرا که آنها تابحال طعم وجود یک دولت دیکتاتور را نچشیده بودند و هیچگاه بیش از غذا و سرپناه چیزی نخواسته بودند.
طبیعت زندگی اقتصادی در کشورهای خلیج هم دلیلی بر عدم رخداد انقلاب در آنجا بشمار می رفت. اکثر مردم در این کشورها در وضعیت اقتصادی و معیشتی خوبی به سر می برند. آنها نمی خواهند این زندگی خوب را از دست بدهند. بیشتر انقلاب های سرتاسر دنیا بخاطر مسائل و تنگناهای معیشتی است، مشکلی که در این کشورها وجود ندارد.
سومین دلیل اصلی برای عدم اتفاق افتادن انقلاب، نبود بی عدالتی عمومی و آزار و اذیت سیستماتیک و مدنی توسط دولت هاست. آنها بخاطر آزادی و مذهب مورد آزار قرار نمی گیرند. تمام دُوَل کشورهای خلیج بدون استثناء با مردم با منطق پدر و فرزندی یا حالت قیمی برخورد می کنند. این دولت ها برای مردم خود به دنبال آرامش، امنیت و خوشبختی هستند. در طول دهه ها مردم هیچگاه شاهد حمله یا آزار علیه اقلیت ها و فُرَق مختلف در این کشورها نبوده اند.آنها سرویس های اطلاعاتی بر علیه مردم خود در کشورهای همسایه راه نمی اندازند.وضعیت این مناطق براساس احترام متقابل و علایق مشترک مردم و حکومت بناگذاری می شود.
*عده ای معتقدند که بهار عربی در کشورهای حوزه خلیج فارس روی خواهد داد
اما در طرف دیگر اعتقاد بر این اصل استوار است که مردم کشورهای اطراف خلیج فارس از تاثیر بهار عربی مصون نخواهند بود. برخلاف سیستم قانون گذاری خاص آنها و وفاداری مردم نسبت به آنها، در آخر این کشورها با وقایع عصر جدید دست بگریبان خواهند بود. آنها نسبت به وقایع پیرامون خود هم تاثیرگذارند و هم تاثیرپذیر. در این طرف فکر می شود که دلایل بسیاری برای انقلاب در این کشورها وجود دارند. از این دلایل می توان به افزایش سطح آگاهی سیاسی مردم و علاقه به تشریک مساعی در مسائل مملکتی همانند خانواده های سلطنتی اشاره کرد.
علاوه بر آن، فشار بین المللی که مردم را تشویق به اظهار عقاید خود می کنند در حال افزایش است. بسیاری از موسسات خارجی در حال کار بر روی پیاده سازی یک زیر بنای دموکراتیک در این کشورها هستند. آنها شهروندان را به پیگیری حقوق سیاسی که بعضی اوقات با مفاهیم موجود در این کشورها مغایر است، تشویق می کنند. این بیداری می تواند یکی از دلایل اصلی وقوع بهار عربی در کشورهای خلیج باشد.
در میانه قرن گذشته، که این بیداری توسط نخبگانی که از بدنه مردم نبودند هدایت می شد، سعی در تغییر رژیم ها و دولت های عربی حاشیه خلیج فارس می کرد. این اتفاق همانند همان اتفاق هایی بود که برای دیگر بلاد عربی در حال وقوع بودند. اگر چه این تلاش برای بیداری با شکست مواجه شد، اما با محبوبیت گسترده در زمان حاضر می تواند به یکی از دلایل عمده رخداد بهار عربی در منطقه باشد.
*خانواده های سلطنتی کشورهای حوزه خلیج نگران آینده خود هستند
در هر طرفی که گفته شد، خانواده های سلطنتی حاکمان مشروع تلقی می شوند. اگرچه در زمان حاضر آنها بدون وقفه این را می پرسند: «آینده با یا بدون بهار عربی به چه شکل خواهد بود؟»
این خانواده های سلطنتی نقشی اساسی در استقرار این کشورها دارند. آنها گروه های مختلف پراکنده در صحراها را گرد آوردند و کشورها و ایالات مدرن امروزی را بوجود آوردند. پس از کشف نفت، این خانواده ها برای همگان زندگی خوب و مرفهی را بوجود آوردند و سعی کردند با مردم با احترام برخورد کنند و آنها را پست و فرومایه نبینند. این قصه ها تماماً در داستان های اجداد اعراب نقل شده، و از نوع مدیریت آنها در رفع و رجوع امور روزانه مردم با استفاده از شوراهای عمومی که بر خدمات تمرکز داشتند و نه قوانین، گفته شده است. همین کارها و مسائل از بوجود آمدن انقلاب در این مناطق در قرن گذشته جلوگیری کرد، آنهایی هم که انقلاب کردند در بدبختی و فلاکت غوطه ور شدند. بسیاری از کشورهای ثروتمند در این دسته بندی قرار گرفتند که از آنها می توان عراق را نام برد، کشوری که به خاطر آزادی و خواسته های دموکراتیک انقلاب کرد و بعد از آن به سمت سرکوب، استبداد و تک حزبی شدن قدم نهاد.
*اعرابی که به دولت های خود وفادار ماندند دارای وضعیت بهتری نسبت به کسانی هستند که در قرن بیشتم انقلاب کردند
در مقابل، کشورهای حوزه خلیج فارس به قانون گذاران و دولت های خود برای دستیابی به ثبات وفادار ماندند. توده های مردم یکی شدند، بطوری که یکپارچگی انسانی از یکپارچگی منطقه ای بیشتر شد. آنها حاکمان خود را به عنوان سمبل های یکپارچه سازی که می توانند قبایل، روستاها و شهرها را که پیش از این جدا از هم بودند را یکی کنند، می بینند. اواسط قرن بیستم در زمانی که موج ناسیونالیسم به منطقه وارد شد و بعدها به اسم جنگ با امپریالیسم نام گرفت، مردم حلقه های اتصال خود را با شخصیت های عالی مملکت محکم تر کردند. همچنین آنها یک سیستم مجزا و مخصوص که حاکم قانون را در بالاترین سطح اجتماعی قرار می دهد را بوجود آوردند. این سیستم توسط مفاهیم قبیله ای و نیمه قبیله ای که در اذهان مردم منطقه ریشه دوانده بود، یاری داده شد. در آن زمان، حاکم یک رهبر قبیله ای بود که همگی باید از او پیروی می کردند. بخاطر همین هم تمام کشورهای منطقه به راحتی با هم دیگر به توافق می رسیدند و تخم انقلاب و شورش را که در دیگر ملل عرب منطقه ریشه دوانده بود را در نطفه خفه می کردند. این حقیقت در سطوح موفقیت و کامیابی که اعراب در آن زندگی می کنند بازتابیده شده است.
اگرچه فقط خانواده های سلطنتی در بوجود آوردن این ملل نقش داشتند، آنها باید مردم خود را از دریایی از افکار تاریک و گیج کننده نجات دهند. آنها باید بر روی استقرار موانع اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و ایدئولوژیکی کار کنند تا بتوانند از کشورهای خود در مقابل بهار عربی که تاثیر بدی بر روی آنها خواهند داشت، محافظت کنند. آنهایی که در خلیج زندگی می کننددیگر نگران حقوق خود اعم از خوراک و مسکن نیستند و جامعه مردم خلیج از ساختار قبیله ای خود که رهبر آن در تمام امور تصمیم گیرنده است دیگر لذت نخواهند برد. اگرچه در همین زمان آنها از تجارب دیگر جوامع عرب استفاده نمی کنند اما نتیجه بدست آمده در آینده واضح خواهد بود.
*کشورهای حوزه خلیج فارس باید به فکر تشکیل اتحادیه ای باشد تا از بروز بهار عربی در کشورهای خود جلو گیری کند
اگر یک اتحادیه در خلیج شکل می گرفت، این اتحادیه می توانست اولین قدم برای تغییر سیستم پارلمان این کشورها را بردارد. همچنین این اتحادیه می توانست یک زیرساخت محکم، قابل اتکاو نظارت کننده بوجود بیاورد تا فهم جدیدی بین حاکمان تاریخی خلیج فارس و مردمانش خلق شود.
اگر این چنین اتحادیه ای در 5 سال آینده بوجود نیاید، هر کشور خلیج شخصاً مسئول تعیین دولتی خواهد بود که بتواند از طریق قانون یکپارچه با وضعیت داخلی و خارجی کشور را حفظ کند.
تغییرات مثمر مثر و واقعی در دستان خانواده های سلطنتی است، نه شخص دیگر. در زمان حال، قابل قبول نیست که شخص دیگری از کشورهای خارجی و یا نیروهای داخلی بتواند تغییری را بوجود آورد.