* روزنامه اعتماد در گزارشی از دیدار چند روز گذشته میرحسین موسوی، مهدی کروبی و محمد خاتمی با یکدیگر خبر داد. در بخشی از این گزارش آمده است: میرحسین ابتدا سخن گفت و ضمن ابراز انزجار از رفتارهای انجامشده توسط نیروهای لباسشخصی در روز 13 آبان کروبی را اینگونه مورد خطاب قرار داد: «من از این حملهیی که به شما شد بسیار متاثر شدم. اما رفتار شما، نشاندهنده اوج روحیه شجاعت و ایستادگی شما و مردم است.» شیخ هم در پاسخ ضمن تشکر از این ابراز همدردی رفتار مردم را بسیار محبتآمیز توصیف کرد.
دبیرکل حزب اعتماد ملی سپس ماجرای حمله به خود و محافظش در 13 آبان را برای دوست دوران مبارزه و انقلاب خود تعریف کرد: «وقتی دیگر رفتن با ماشین امکانپذیر نبود، پیاده شدیم و در کنار مردم قرار گرفتیم ... در همین حین دیدم چیز عجیبی در جلوی پایم است. دیدم دارم خفه میشوم. انگار تمام صورت، ریش و ابروهایم گرفته است. من در جریان انقلاب حداقل 20 بار گاز اشکآور خوردهام. اما این گاز اشکآور نبود.»
وی برخی شعارهای سر دادهشده را غیرمتعارف نامید و آن را نتیجه عمل کسانی دانست که مردم را تحریک به شعارهای افراطی میکنند: «من هم واقعاً نمیدانم اگر این تظاهرات مسالمتآمیز برگزار میشد چه اتفاقی رخ میداد؟ عدهیی میآمدند و میگفتند مرگ بر امریکا، عده دیگری هم بودند که فریاد اللهاکبر سر میدادند و همهچیز هم تمام میشد.»
کروبی ادامه داد: «من 50 سال است که در جریان این انقلاب هستم. روزی که حضرت امام فوت کردند، پنج تا حکم از ایشان داشتم. شما هم که نخستوزیر امام بودید. این روزنامههای زنجیرهیی تهمت و انگ میزنند که من و شما از اسلام و انقلاب خارج شدهایم. اما با نوشتههای آنها که ما از اسلام و انقلاب خارج نمیشویم.»
در ادامه نیز میرحسین موسوی به توصیف 13 ابان امسال پرداخت: «وقتی صبح آن روز از خانه به سمت فرهنگستان هنر میآمدم، دیدم که جلوی دانشگاه تهران، آنقدر نیرو چیدهاند که انگار لشگرکشی شدهاست ...حدود ساعت 9 صبح، تعدادی جلوی فرهنگستان جمع شدند و شروع کردند به شعار دادن. سپس تعداد زیادی موتورسوار لباسشخصی، جلوی هر دو در فرهنگستان در خیابان ولیعصر و خیابان صبا را سد کردند که مانع خروج من شوند و با بستن در پارکینگ، کاری کردند که من سعادت نداشته باشم به جمع مردم بپیوندم و در این اجر معنوی شریک بشوم.» موسوی تاکید کرد: «شرکت در این تظاهرات چه ایرادی داشت؟ مردم میآمدند و آرام شعارهایشان را هم میدادند.»
منبع: کتاب 8 ماه نبرد مقدس