تريبون- تصور اینکه ایران مخروبه ای بی قانون بیش نیست در سینمای روشنفکری ایران سابقه ای بس طولانی دارد. فیلم های جشنواره پسند کم نیستند که ایران را این چنین تصویر کردهاند و مزد این کار را نیز گرفتهاند، گل سر سبد آن ها هم «یک جدایی» بود که توانست آکادمی اسکار را متقاعد کند که به نحو احسنت ایران را غیر قابل سکونت دانسته است.
اما هیچ کدام از این فیلم ها را نمی توان با «یک خانواده محترم» که به کارگردانی مسعود بخشی و تهیه کنندگی محمد آفریده تولید شده است مقایسه کرد. آفریده در سال ۸۹ درباره این فیلم که قرار بود با نام «خرمشهر» تولید شود گفته بود: «پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نخستین و شاید مهمترین پیروزی عظیم ملت ایران در آزادی خرمشهر رقم خورد و انشاالله امسال در نظر دارم به مناسبت سیامین سالگرد دفاع مقدس، فیلمی بلند با استانداردهای سینمای جهان، با اشاره و یاد این حماسه تهیه کنم.»
شریک دزد و رفیق قافله
«یک خانواده محترم» که با مشارکت سیما فیلم و سرمایه گذار فرانسوی تولید شده است، پیش از آنکه نسخه نهایی آن توسط سیما فیلم بازبینی شود در جشنواره کن نمایش داده شده و با نمایش این فیلم به گفته آفریده:« یاد خرمشهر در جشنواره کن زنده شد» وی همچنین می گوید: «اما آنچه در نخستین نمایش این فیلم شاهد بودیم علاوهبر استقبال گسترده مخاطبان غیرایرانی نسبت به این فیلم، نوع همذات پنداری آنها با مقولههایی چون شهید و یا جنگ تحمیلی بود»،مسعود بخشی نیز در ضمن خوشامدگویی به حضار در جشنواره کن گفته بود: «فیلم درباره ایثار و فداکاری جوانان ایرانی در جنگ تحمیلی عراق است و درباره بازسازی این مملکت که ما آنرا مدیون زنها میدانیم.»
اما بد نیست از آفریده پرسید یاد کدام خرمشهر و همذات پنداری با کدام شهید؟ فیلم ماجرای «آرش» برادر شهیدی است که از ۱۵ سالگی در فرانسه زندگی کرده است و پس از ۲۲ سال به ایران آمده و در دانشگاه شیراز در حال تدریس است، وی که پس از مراجعت به ایران دوباره خود را در فضای آشفته، وحشی و بدوی ایران امروز میبیند به یاد مصائب کودکی خود میافتد و در پایان هنگامی که برادر ناتنیاش به همراه برادر زادهاش از وی کلاهبرداری کردند به جای برگشتن به فرانسه به جمع معترضین میپیوندد و به سمت میدان «آزادی» میرود.
شهید قربانی پروپاگاندا و شستشوی مغزی است
تنها شهید «یک خانواده محترم» فرزند مردی است محتکر که به سخنرانیهای امام تمام و کمال گوش فرا میدهد. امیر که در میان دعوای مادر و پدرش آسیب دیده است توسط مادرش به شیراز پیش عمهاش فرستاده میشود اما چندی بعد جنازهاش به عنوان شهید به خانه آورده می شود، مادر آرش و امیر، که از همان ابتدا در آشفته بازار ایران روشنفکر و دلسوز نشان داده میشود، میخواهد بچه ها را برای تحصیل به فرانسه پیش «دایی جان» بفرستد، پس از شهادت «امیر» به حالت جنون رسیده و فرزند خود را قربانی سود جویی عدهای از جنگ میبیند. البته برای تکمیل تصویری که مسعود بخشی از «شهادت» ارائه می دهد، باید سخنرانی امام (ره) را در جمع جوانانی که به جبهه میروند و دعای دسته جمعی گروهی از بسیجیان برای سلامتی امام خمینی(ره) را نیز اضافه کرد. این المانها که به گونهای در کنار هم در فیلم قرار داده شدهاند که جوانان اعزام شده به جبهه را قربانی پروپاگاندا و شستشوی مغزی نشان میدهد و تا انتهای فیلم در رسای چنین قربانیانی نوحه سرایی میکند.
دین به مثابه خرافه های افرادی که تعادل روانی ندارند
نگاه طعنه آمیز یک خانواده محترم به دین و مذهب به کفاره انداختن جوانی -برادر زاده آرش- که همه گونه کلاهبرداری را انجام میدهد، بسنده نمیکند، طهارت را وسواس یک زن مذهبی نشان میدهد که وقتی قرصهایش را نمیخورد شب بیداری کشیده و به قرآن و نماز میپردازد. این زن که زهره نام دارد معشوقه کودکی آرش است که هنوز عکس کودکیاش برای آرش با ارزش است. سازندگان این فیلم که از هیچ کاری برای وحشی نشان دادن ملت ایران دریغ نکردهاند، زهره را در کودکی قربانی تجاوز بردار ناتنی آرش نشان داده که این زن اکنون هم همسر همان کودک متجاوز است. این زن که تعادل روانی ندارد، به همراه پدر محتکر آرش نماد قشر مذهبی هستند.
تصویری از یک ملت وحشی
فضای ایران امروز، فضایی کاملا پلیسی و در عین حال بی نظم نشان داده میشود که رسانه های ایران بر آن سرپوش میگذارند، برای مثال هنگامی که آرش سوار تاکسی است و از رادیو صدای دکتر احمدی نژاد در حال پخش است که شعر می خواند و می گوید: «من از این دایره جن و ملک بیرونم» در بیرون تاکسی مردم یک دزد را گرفتهاند و زن و مرد با مشت و لگد در حال اعمال قانون کردن وی هستند. در جایی دیگر موتوری های بسیجی نشان داده میشوند که در خیابان در حال گشت زنی هستند و در ماشینهای مردم سرک میکشند. حتی در دانشگاه نیز رئیس دانشگاه نشسته است و با دوربین مدار بسته یکییکی کلاس ها را کنترل میکند و حراستی های دانشگاه نیز که بیشتر هیبت محافظین مقامات را دارند با کت و شلوارهای سیاه مشغول جمع کردن جزوه غیر مجاز استاد هستند.
بی قانونی نیز از دیگر مولفه هایی است که در ایران امروز این فیلم به تصویر کشیده میشود. از ابتدای فیلم که مسئول اداره گذرنامه به آرش می گوید« راه قانونی ندارد، راه بی قانونی که دارد» گرفته تا هنگامی که برادر زاده کلاهبردار و جنایت کار آرش را در دفتری نشان میدهند که دو مامور نیروی انتظامی دربانی آن را به عهده دارند و همین طور دزدیدن آرش و وانمود کردن به اینکه این امر توسط وزارت اطلاعات انجام شده است، همه و همه به جامعهای وحشی و بی قانون اشاره دارد.
تسلیم تمام عیار در برابر فرهنگ غرب
باید گفت سازندگان این فیلم در برابر فرانسه دستهایشان را به نشان تسلیم بالابردهاند و نه تنها دست آوردهای سی سال انقلاب را که تمامی دست آوردهای تمدن ۱۴۰۰ ساله اسلامی را در ازای بودجه ای که فرانسه برای ساخت فیلم اختصاص داده است، فروختهاند. «آرش» که در ابتدا کودکی است که در فشارهای روانی جامعه ایران خرد شده است و شب ادراری دارد، پس از بازگشت از فرانسه فردی میشود که امید دانشجویان ایرانی به اوست و از او میخواهند که برای کمک به آنها در ایران بماند. توجیه حمایت های فرانسه از جنگ عراق در این فیلم نمود بارزی دارد و به زبان بی زبانی میگوید: فرانسه در هشت سال جنگ با میراژ ها و سوپر اتانداردها سعی در کنترل این قوم وحشی داشت و امروز با «آرش»ها. و در نهایت آرش که از این وحشیگریها به ستوه آمده است که به معترضین میپیوندد و با سری افراشته به سمت بالا، بر خلاف جوان هایی که در حضور امام و یا در هنگام دعا و سینه زنی سر به زیر داشتند – و کنایه از پیروی کورکورانه دارد- همراه با جمعیت معترض به سمت «میدان» آزادی میرود.
این فیلم در جشنواره کن با استقبال روبرو شده و در جشنواره ابوظبی در بخش افق های تازه جایزه بهترین فیلم را دریافت کرده است. البته موفقیت این فیلم اتفاقی نیست، این فیلم آنچه را همه فیلم های ایران ستیز دارند یکجا دارد. و بعید هم نیست که بتواند جوایز بیشتری را نیز بدست آورد و مطمئنا پس از اکران در فرانسه باید منتظر اکران آن در دیگر کشور های اروپایی، آمریکایی و حتی رژیم اشغالگر قدس باشیم، بالاخص اکنون که سیما فیلم اعلام برائت خود را از این فیلم و سازندگان آن اعلام کرده و تمامی حقوق این فیلم متعلق به سرمایه گذار فرانسوی است.