جناب آقاي دکتر خواجه سروی براي شروع بحث مفهوم هلال شیعی را بيان كنيد؟
اصطلاح «هلال شیعی» (Shiite Crescent) اصطلاحی است با سابقهای آکادمیک در ادبیات علمی آلمانیزبان که نخستینبار در حوزۀ مباحث استراتژیک، ملک عبدالله دوم، پادشاه اردن، آن را در دسامبر سال 2004م در گفتوگو با روزنامۀ «واشنگتنپست» هنگام دیدارش از امریکا مطرح کرد. کاربرد این واژه، مقارن با به قدرت رسیدن شیعیان در انتخابات عراق، پس از حملۀ ایالات متحده امریکا در سال 2003م به این کشور بود. بر این اساس به قدرت رسیدن شیعیان در عراق، تکمیلکنندۀ هلالی از حوزههای نفوذ شیعی بود که کشورهای لبنان، سوریه، عراق، ایران، پاکستان و افغانستان را دربرمیگرفت؛ به این معنا که نه تنها در ایران، شیعيان در قالب جمهوری اسلامی و در لبنان در مقام جنبشی مقتدر و پیشرو، بلکه در عراق و سوریه نیز، كه دولت را در اختیار دارند، از جایگاه تعیینکنندهای در منطقه برخوردارند.
همچنین از منظری دیگر و با نگاه به پراکندگی شیعیان در سطح جهان، اصطلاح
هلال شیعی به نوعی درصدد تداعی و القای معادلی شیعی برای «دایسپورای
یهودیان» است که به اشغال فلسطین انجامید و در واقع این نگاه درصدد است
نفوذ شیعیان در محدودۀ غرب و جنوب غرب آسیا را به قدرتهای مختلف هشدار
دهد.
این مفهوم از یکسو نشان دهندۀ افزایش وزن شیعیان در عرصۀ سیاست بینالملل
و خاورمیانه است و از سوی دیگر نوعی جهتدهی به حساسیتهای منفی فضای
رسانهای بهشمار میرود.
پیروزی انقلاب اسلامی ایران چه تأثیری در هویتبخشی جمعی شیعیان و محل اثر شدن هلال شیعی داشت؟
با
وقوع انقلاب اسلامی در ایران، به تعبیر غربیها نظام بینالملل دچار نوعی
آنومی یا ناهنجاری شد. این ناهنجاری در دو سطح بینالمللی و منطقهای تبیین
میشد. در بعد بینالمللی، نظامی بر ایران حاکم شد که بر اساس قانون
اساسیاش، سیاست نه شرقی و نه غربی را دنبال میکرد. پیگیری این سیاست در
جهانی که دو ابرقدرت آن زمان (شوروی و امریکا)، قواعد و صفبندی آن را
تعیین میکردند مطلوب نبود. در سطح منطقهای نیز به دلیل ماهیت مردمی
انقلاب ایران، آیندۀ مبهمی در انتظار حکومتهای استبدادی خاورمیانه بود؛ به
ویژه آنکه در بعضی از کشورهای این حوزه، شیعیان، بهرغم برتری جمعیتی
نسبت به سایر مذاهب (مانند عراق و بحرین) یا حضور اجتماعی انکارناپذیر (چون
عربستان، کویت و لبنان)، طي تاریخ تحت فشار و آزار و اذیت حکمرانان بودند.
بنابراین پیروزی انقلاب اسلامی در این منطقه، علاوه بر شکوفا کردن گفتمان
اسلامی و رشد شاخصهای مردم سالاری در منطقه، به بازیابی عزت و جلال
شیعیان و تقویت هویت جمعی آنان انجامید و به چشمانداز روشنی در مسیر ایشان
برای یافتن جایگاهی اثربخش و شایسته در کشورهای متبوع خود تبدیل شد. اثر
تحقق انقلاب اسلامی در ایران به حدی بود که به عقیدۀ بسیاری از تحلیلگران،
این انقلاب فقط متعلق به ایرانیان باقی نماند، و جنبشها و قیامهای به راه
افتاده در بسیاری از کشورهای دیگر تحتتأثیر مستقیم این رویداد دورانساز
بود.
با توجه به تحولات جامعۀ جهانی، آیندۀ جهان اسلام و تأثیر هلال شیعی در آن را چگونه ارزیابی میکنید؟
با توجه به آنچه اشاره شد، عبارت «هلال شیعی» به ابزاری رسانهای برای ایجاد هراس در میان دولتهای منطقه و افکار عمومی این کشورها تبدیل شد. این اصطلاح به فضای تنافر مذهبی دامن زد و ایالات متحده امریکا از آن استفاده کرد تا حضور خود و بسیاری از اقدامات نامشروعاش را در عراق توجیه کند؛ از این رو لازم است در کاربرد عبارت هلال شیعی و تأکید بر آن، دقت لازم بشود و از تثبیت آن به صورت «کلیدواژه»ای علمی درنگ کرد.
اما در کل تحولات جامعۀ جهانی، تهدیدها و فرصتهایی را برای جهان اسلام و شیعیان در پی داشته است. جهانی شدن یا به تعبیری «جهانیسازی»، که ویژگی اصلی آن، انقلاب در ارتباطات و اطلاعات است، از یکسو به همگونی فرهنگی و از سوی دیگر به تعمیق شکافهای قومیتی و ظهور اقلیتهای قومی و مذهبی انجامیده است. منظور از همگونی فرهنگی، اتخاذ نوع خاصی از سبک زندگی غربی و بهویژه سبک زندگی امریکایی است که لوازم و مقتضیات مربوط به خود را میطلبد. اقبال برخی از جوامع اسلامی به این جنبه از جهانی شدن، نتیجهای جز ازخود بیگانگی و انحطاط و سرانجام تضعیف جهان اسلام در بر نخواهد داشت. از سوی دیگر جهانی شدن، بستر مناسبی را برای فعالیت گروههای مختلف از جمله حرکتهای تحول آفرین آنان در حوزۀ سیاست جهانی فراهم کرده است. امروزه به دلیل سهولت در ارتباطات و انتقال اطلاعات، نه تنها ایدئولوژیها و اندیشهها حذفشدنی نیستند، بلکه با استفاده از این موقعیت فراگیر میشوند. براین اساس تفکر شیعی نیز با اتکا به ابزار جدید، میتواند زمینۀ وحدت در یک چهارچوب نظری منسجم را ایجاد، و حوزۀ سیاسی را متأثر از این فضا کند. نکتۀ مهم دیگر گره خوردن مفهوم اندیشۀ شیعی، با مفهوم «مقاومت» و جلوگیری از مداخله و نفوذ بیگانگان و حساسیت نسبت به ظالم در جهان، به ویژه در حوزۀ کشورهای اسلامی و منطقۀ خاورمیانه، است.
اساساً چرا تحلیلگران سیاسی غرب از سیاسی شدن شیعیان واهمه دارند؟
چنانکه میدانید، اندیشۀ شیعه پویا و پیشرو و به تعبیر غربیها دینامیک است. فقه شیعه همواره همگام با مقتضیات زمان و مکان بوده است و ایستایی در آن راه ندارد. نمود این مسئله در همۀ شئون زندگی فردی و اجتماعی شیعیان دیده میشود و اهمیت آن زمانی نمایان میشود که شیعیان به تأسیس حکومتی براساس احکام و ارزشهای اسلامی دست میزنند. بیشک جمهوری اسلامی ایران اولین و شاید تنها نمونۀ بارز حکومت اسلامی است که امر انتزاعی اندیشۀ سیاسی اسلام را انضمامی کرد و در رابطۀ خود با کشورهای دیگر مبانی اسلامی را بهکار گرفت. تجربۀ غرب از تعامل با نظام جمهوری اسلامی ایران، به گفتۀ خود آنها، تجربۀ موفقی نیست یا حداقل منافع استعماری آنها را تأمین نکرده است. یکی از اصول اولیۀ تعامل جامعۀ اسلامی با جوامع غیرمسلمان نفی سلطهپذیری و حاکمیت طاغوت است. بنابراین مسلم است که غرب، قرائتی از اسلام را درست میداند و آن را میپذیرد که به حوزۀ حکومت و سیاست بیتوجه باشد.
آیا تحولات سالهای اخیر در خاورمیانه و در رأس آنها اشغال عراق و به حکومت رسیدن یک دولتی شیعی در آن کشور باعث پررنگتر شدن این کمربند شیعی شده است؟
تحولات اخیر خاورمیانه به طور عمده جایگاه منطقهای
جمهوری اسلامی را ارتقا داده است. پیروزی حزبالله لبنان در جنگ نابرابر با
ارتش چهارم دنیا، ناکامی رژیم اشغالگر قدس در ساماندهی به اوضاع فلسطین و
شکست در نبرد 22 روزۀ غزه و سرانجام کامیابی شیعیان در انتخابات مختلف
عراق در زمرۀ دستاوردهایی قرار میگیرند که شیعیان منطقه به طور مستقیم در
آن سهم داشتهاند و این مسئله در مجموع ایدئولوژی جمهوری اسلامی ایران را
قوام بخشیده است. همچنین دستاوردهای هستهای ایران در کنار رویدادهای فوق،
به ایجاد توازن در منطقه به نفع جمهوری اسلامی ایران منجر شده است. یقیناً
ارتقای جایگاه ایران، که نقطۀ امید جریانهای شیعی در منطقه بهشمار
میآید، سبب تقویت حضور راهبردی شیعیان در منطقه و نیز مسئلۀ مقاومت
میشود.
دربارۀ به قدرت رسیدن شیعیان در عراق و تشکیل دولت شیعی در این کشور نیز
مباحث بسیاری مطرح است، اما قدر مسلم، دولت عراق در ابتدای مسیر توسعۀ
سیاسی و اجتماعی قرار گرفته است و به زمان بیشتری برای تثبیت نیاز دارد. با
وجود این معتقدیم که کشور عراق از ظرفیتهای مناسبی برای تقویت سهم شیعیان
در منطقه برخوردار است.
عوامل احیای اندیشۀ شیعی را چگونه ارزیابی میکنید؟
بر
این باورم که برای احیای اندیشۀ شیعی باید هویت دینی را تقویت کرد. هویت
به طور عام منبعث از اهداف و منافع است؛ بنابراین هرگاه بخواهیم اندیشۀ
شیعی را احیا کنیم، نیازمند بازتعریف و تأکید دوباره بر اهداف و آرمانها
هستیم.
امام خمینی(ره)، در مقام نظریهپرداز انقلاب اسلامی ایران، با ایجاد
تغییرات اساسی در اندیشۀ اجتهادی شیعه نسبت به سیاست، اهداف اصلی جنبشهای
اسلامی را این گونه بیان نمود:
1. مبارزه با دشمن مسلمان، استعمارگران و استثمارگران سرزمینهای اسلامی؛
2. مبارزه با ظلم، سلطه و استعمار در سطح جهانی؛ 3. کمک به نهضتهای اسلامی
و رهاییبخش در سطح جهانی؛ 4. استقرار علم و آرامش در جهان و براندازی
ظلم، سلطه و استعمار.
موارد بالا، منافع شیعیان و در نتیجه هویت آنان را دوباره تعریف میکند و
براساس این دو، شاهد خواهیم بود که تفکر شیعی احیا خواهد شد.