سبوی پنهانی

در یک جامعه سالم به انسانی که اراده ی ضعیف دارد و برای فرار از مشکلات خود به سمت مواد مخدر رو می آورد به عنوان یک معتاد نگاه می شود و بستگی به محیط جامعه این شخص یا از جامعه ترد شده و یا به عنوان بیماری قابل درمان تحت درمان قرار می گیرد. این در حالی است که در هر دو جامعه به بنده و شما به عنوان یک انسان سالم و قابل پذیرش نگاه می شود. اما اگر کمی بیشتر وجود یک انسان عاقل و سالم را بررسی کنیم شاید همه ی ما از لیست آنها حذف شویم چرا که اکثر ما بخاطر خودی بینی علاقه های خود در را حد وافر رشد می دهیم. تا حدی که بیش از اندازه به آن وابسته می شویم و بهتر است بگوییم به آن معتاد می شویم. پس ما هم نه سالم هستیم و نه عاقل چون آنقدر به خودیت خود دامن زده ایم که به آن معتاد شده ایم.

حالا ماجرا را از جهتی دیگر نگاه می کنیم، در یک خانواده اگر هرکس به سلایق خود معتاد باشد چه اتفاقی خواهد افتاد؟

موضوع بحث ما تاثیر حجاب بر روابط خانوادگی است پس تنها همین قسمت از موضوع را بررسی می کنیم.

در خانواده ای مادر طبق شخصیت وجودی یک زن به خود آرایی در حد ابتذال آوری معتاد است و در جامعه به همان شکل ظاهر می شود، این در حالی است که پدر خانواده ی دیگر به نگاه کردن معتاد است و در جامعه اطرافیان خود را با چشم کنترل می کند، همسر این مرد بانویی معتدل می باشد اما مرد به خاطر نگاه کردن به زنی که با ظاهری نامناسب در جامعه ظاهر می شود در ذهن همسر خود را با آن مقایسه می کند و چون این دو شخص  قابل مقایسه نیستند مرد با درگیری ذهنی شدید مواجه می شود و چون نمی تواند دیده های خود را به طور مستقیم برای همسرش بازگو کند به صورتی ناشایسته درگیری های ذهن خود را با دعواهای بی جا و بدون علت با همسرش از بین می برد.

اما همان مادر با نوع حضور خود در جامعه بانویی دیگر که توانایی و جایگاه اجتماعی این نوع حضور را ندارد تحریک کرده و نتیجه اش سرخوردگی همسر این بانو از زبان او در میان اطرافیان می شود و غیر قابل انکار است این خود ایجاد دعواهای طولانی مدت و خسته کنند در روابط این زوج می کند.

البته مشکلات حضور ناشایسته ی این مادر در خانواده خود به طور قطع آنقدر زیاد است که در توان بررسی ما در این فضا نمی باشد.

اکنون می توان گفت اکثر این نوع درگیری های خانوادگی نشات گرفته از اعتیاد یک زن به نشان دادن زیبایی های زنانه خود در جامعه است و این در حالی است که اگر این مادر به طور شایسته در جامعه ظاهر می شد در زندگی نه آن مرد و نه آن زن و بیشتر از همه خود او تا این حد اختلاف های تلخ رخ نمی داد.

قابل انکار نیست که آن مرد و مادر تحت تاثیر قرار گرفته می توانند با کنترل و پرورش ابعاد وجودی خود تاثیرات ناشی از حضور غیر برآزنده یک نفر را کمتر کنند. اما ما فقط دو نمونه از نگاه جامعه را به آن زن مثال زدیم در حالی که می توان گفت به تعداد حضور افراد در جامعه نوع تفکر نسبت به آن مادر وجود دارد و قطعاً اندکی از این افراد آنقدر توانایی داشته باشند که بتوانند خود را پرورش داده و تحت تاثیر قرار نگیرند چگونه می توان به خاطر حضور قبیح یک نفر صدها خانواده را از تاثیر مصون داشت؟

البته این یک مادر با حضور غیر موجه در جامعه بود اکنون که تعداد افراد تحت تاثیر قرار گرفته آنقدر زیاد شده و خانواده هایی که کنترل فکری و اعتقادی بر افراد خود دارند را نیز نفوذ پذیر کرده اند چه باید کرد؟ وقتی این گونه افراد سطحی نگر و متکبر آنقدر شیفته ی خود هستند که نمی خواهند زندگی شیرین دیگران را ببنند چگونه باید رفتار کرد؟

با این طرز حضور بر سر یک پسر مجرد که توانایی ازدواج در آن شرایط را ندارد چه خواهد گذشت. دختر در آستانه ی ازدواج همان مادر چگونه زندگی خود را از حضور این افرادی همچون مادر خود مصون دارد؟ افرادی که قطعاً پیش از ازدواج تاثیر خود را بر تفکر پسر گذاشته اند و آن پسر تحت همان تفکر به انتخاب می پردازد. و به وضوح می توان دید که تاثیراتش از همان اوایل زندگی بروز می کند.