- اتفاقات پیش آمده در برخورد قوه قضائیه با چند سایت و وبلاگ ارزشی، بار دیگر بر مظلومیت حزب الله در ایران صحه گذاشت و اینکه حزب الله تنها گروهی است که نمی تواند حتی با ادعای اتصال به خط امام همچون برخی یاران مساله دار امام از مصونیت قضایی برخورد دار شود. اگر امروز فرزندان فاسد برخی آقایان خط امامی هنوز آزادانه به ریش عدالت می خندند به علت متصل بودن زمانی پدرها به امام می باشد نه اتصال تئوریک یا عملکردی.
- با خواندن نامه یک نویسنده وبلاگ خطاب به ریاست قوه قضائیه متاسفانه بازهم ردپای بی بصیرتی و تندروی در جبهه حزب الله را دیدم و اینکه گویا کسانی قصد دارند عقلانیت و ولایتمداری را از جبهه حزب الله جدا کرده تا بار دیگر فضای دهه ۷۰ را بر حزب الله تحمیل کنند. فضای ۷۰ را به یاد داریم که چگونه چهره ای خشونت طلب و غیرمنطقی از حزب الله در اذهان عمومی ساخته بودند و راست سنتی نیز با دامن زدن به این فضا موجبات رکود و رخوت حزب الله را فراهم ساخت. جناح راستی که خط قرمزش منافع هاشمی است و تنها در حالتی به میدان می آید که هاشمی کمی احساس نارحتی کند. راست سنتی که حزب الله را تنها برای گوشت دم توپ می خواستند و از دید آقایان راست سنتی، جوانان حزب الله تنها برای حضور در راهپیماییها و رای دادن به آنها آفریده شده اند نه اینکه افسران جنگ نرم شوند. راست سنتی را چه به جوانگرایی!!
- کسانی که در سالهای زعامت جریان دوم خرداد در لاک انزوا و ترس از فضای رسانه ای به سر میبردند، با پیروزی حماسی ۳تیر به میدان اصولگرایی برگشتند و زمانیکه احساس کردند از باب گفتمان اصولگرایی میتوان برای خود بساطی ساخت، دم از استقلال سیاسی و جریان سازی زدند. آقایان در حالی نسبت به پیروزیهای سیاسی دکتر بر ایشام منت می گذاشتند که: احمدی نژاد مدیون گروههای اصولگرا است- احمدی نژاد برامده از فلان قلم است- احمدی نژاد برآمده از فلان رسانه است و... که تاریخ۸۴ نشان از حمایت قاطعانه راست سنتی و بخصوص موتلفه از جریان قانون گریز هاشمی دارد( رجوع کنید به کتاب انتخابات نهم ریاست جمهوری اثر سیدنظام موسوی- مرکز اسناد).
- احمدی نژاد سیاستمدار ولایی بود که با تکیه بر شعارهایش رای آورد و گروههای سیاسی هیچ حقی بر گردن ایشان ندارند. چه اینکه انتخاب راست سنتی همان لاریجانی بود که به رغم همه تلاشهایش نهایت نتوانست رتبه ای بهتر از یکی مانده به آخر کسب کند. احمدی نژادی که نه حزب را قبول دارد نه نوچه پروری سیاسی.
- اگر امروزه شاهد حضور آسان و بیش از پیش اصولگراها و برخی سخنرانان در دانشگاهها هستیم، بی شک همه آنها به برکت پیروزی احمدی نژاد در دو دوره رقابت سیاسی می باشد. نشان به این نشان که در جریان حماسه ۲۳تیر۷۸، بسیاری از آقایان اصولگرا و راست از حضور به عنوان سخنران در این حماسه مردمی سرباز زدند. زیرا انزوای سیاسی را ترجیح میدادند تا اینکه از فردا آماج حملات رسانه های زنجیره ای دوم خرداد شوند. آقایان اقتدارگرا در حالی اینک همگان منتقد احمدی نژاد شده اند و شدیدترین حملا ت را علیه ایشان انجام می دهند که در زمان ۸ساله دوم خرداد اکثرا سکوت مطلق داشته یا اینکه در پی وحدت!! بودند. اگر جریان موتلفه امروز به شدت منتقد احمدی نژاد است، در دوران خاتمی در جلسات خصوصی انتقاد می کردند. بهتر است یکبار به آن دوران رجوع تاریخی کنیم تا شدت انتقادات!! علیه جریان دوم خرداد را ببینیم.
- مظلومیت احمدی نژاد و حزب الله به هم شبیه است. مجلس اصولگرا!! برای اغتشاشگران کشته شده کمیته تحقیق تشکیل میدهد و شهدای بسیجی می شوند تندرو، خودسر. حمله به ساختمان سبحان محل اقامت خواص بی بصیرت محکوم می شود و آتش زدن مسجد لولاگر می شود اعتراض مدنی!!. آقایان از افتخارات جبهه و جنگ خود می گفتند اما با انفجار چند ترقه در خیابان ولی عصر، گوشیهای خود را خاموش کردند تا مبادا مجبور به موضع گیری شوند. از توپ و تانک جبهه نترسیدند و از ترقه های میدان ونک ترسیدند. میدان جنگ تهران نماد اقتدار و مظلومیت حزب الله و شکست خواصی بود که اینک بازهم دهان باز کرده اند. رهبر عزیزمان همگان را دعوت به بصیرت، شفاف سازی و تبیین می کنند ولی رسانه های حزب الله همچون ایران و وطن امروز به جرم تبیین به دادگاه می روند تا به جرم توهین به دیکتاتوری محاکمه شوند. این است جواب یک انتخاب سیاسی.
- اینها را گفتم تا بار دیگر دوستان فضای ۸۴ بدینسو را با دقت مرور کنند. مظلومیت حزب الله چیز تازه ای نیست اما اختلاف و ایجاد مظلومیت هرگاه از سوی خودمان باشد محکوم و مایه تاسف است. نامه اخیر به دستگاه قضایی یک وبلاگنویس حاکی از نوعی احساس خودسری و عقل کل!! بودن در جبهه حزب الله دارد و اینکه شما به واسطه داشتن نثر روان!! زمین و زمان را به هم بکوبی تا آنچه شود که میخواهم. همه ما در درون خود یک محمد نوری زاد داریم- یک مهاجرانی داریم- یک ضخصیت منفی داریم که میتوانیم به دست خود پرورشش بدهیم. احساس بصیرت بیش از اندازه میتواند خطرناک باشد. امام علی توصیه ارزشمندی در راستای فعالیت سیاسی به ما دارد و لازمه آن را دو عنصر «صبر و بصیرت» می باشد.
- نویسنده محترم در جوابیه اخیر خود بازهم بی انصافی نموده و دوستان ما را مورد لطف!! خود قرار داد. از تلاش برای مصاحبه گرفته تا تطمیع!! مالی و بازهم تئوری توهم توطئه. نمیدانم بر مبنای کدام توهم این حرفها را زده اند یا اینکه خیال کرده اند آنقدر تاثیر گذار می باشد که حمایت یا عدم حمایت وی از یک شخصیت میتواند تاثیر گذار و حیاتی باشد؟ چرا اینگونه خودبزرگ بینی ها باید شکل بگیرد؟ چرا ایشان به خود اجازه میدهد خود را نماینده رای دهندگان به دکتر بداند؟ اگر اندک محبوبیت و مشهوریتی کسب کرده ای از صدقه سر زنده شدن گفتمان اصولگرایی ولایی با انتخاب ایشان است. چه کسی به ایشان اجازه میدهد از زبان احمدی نژادیها سخن بگوید؟ مگر ۲۵میلیون رای جاودان به دکتر قرار بود از شما کسب اجازه کنند؟ مگر دکتر قرار بود به شرط عمل به توصیه های شما رییس جمهور شود؟ این نویسنده محترم تا کنون چند پست اجرایی یا حتی کار اجرایی موقت داشته اند که اینگونه ملاکهای مدیریتی دکتر را زیر وسال می برند.؟ این غرور و خودبینی از کجا ناشی می شود؟ چرا حزب الله را تنها محدود به عده ای خاص در تهران می کنید و کل کشور را نادیده می گیرید؟ آیا شما می توانید جای خالی افرادی را پر کنید که به هر دلیل دکتر را در عرصه های سخت تنها گذاشتند؟ آیا فقط شما به احمدی نژاد رای داده اید و بقیه ملت پشمند؟ آیا بقیه وبلاگنویسان عزیز نیز اینگونه مانند شما احساس غرور و خودبینی دارند که ندارند خوشبختانه.
- ایشان در ضمن اتهامات غیر اخلاقی را متوجه دوستانی نموده که از فعالین اصلی ستادهای دکتر بوده اند و پای پای دیگر ایرانیان عزیز به حمایت از دکتر پرداختند و در اغتشاشات خیابانهای تهران بعد از انتخابات که امثال لاریجانی و قالیباف سکوت کرده بودند، در کنار دیگر بسیجیان عزیز به دفع فیزیکی فتنه پرداختند. تهمتهایی با عنوان تلاش برای مصاحبه!! تطمیع مالی و انحرافی گری از کسانی که همگی سوابق روشن و درخشانی دارند آیا با اصول اسلام سازگار است؟. بخصوص تهمت غیرانسانی ایشان در مورد ضدولایی بودن دوستان نیز غیر قابل بخشش است. گو اینکه ایشان ملاک ولایتمداری دیگران شده است و وی باید دیگران را تایید کند. متاسفانه ایشان از سر کم اطلاعی وو بدون دلیل این اتهامات را میزند تا بیش از پیش در جبهه حزب الله اختلاف بیاندازد. رای به دکتر رای ۷۰ میلیون ایرانی است و دکتر رییس جمهور ۷۰میلیون ایرانی مسلمان و غیر مسلمان است. اقتدارگرایی و محدود کردن دکتر به یک عده خاص با شکست مواجه شده و دکترولایتمدار به جز با اصول و ارزشهای انقلاب و نظام با هیچ کس عهد اخوت نبسته است. کسانی بنام اصولگرایی منتقد دولت شده اند که همواره در موفقیتهای دولت سکوت می کنند و در سختیها دولت را تنها میگذارند.
- ما هرکاری که انجام دهیم، هر چقد تلاش کنیم بازهم در مقابل سختیهایی که رهبر عزیزمان برای حفظ نظام کشیده اند بسیار بسیار ناچیز است. هیچ کس به اندازه ایشان در دلشان از ناملایمات و بی بصیرتیها ناراحتی نیست. اما ایشان برای ما یک الگوی سیاسی و به عبارتی یک اسطوره سیاسی است. بهتر است بیش از این بر نظام و انقلاب و مسئولان منت نگذاریم که فلان کردیم و فلان و...
- دستگاه قضا باید تکلیف فرزندان هاشمی را روشن کند که نکرد. تکلیف انبار سلاح هادی غفاری، مدارک پیدا شده در دفتر دانشگاه آزاد و..علی لاریجانی باید نسبت به وقایع بعد از انتخابات موضع محکم و اصولی بگیرد که تا کنون نگرفته. قالیباف باید موضع خود را با موسوی و خاتمی مشخص کند که تا کنون نکرده است. لاریجانی باید کمیته تحقیق و تفحص در مورد شهدای بسیجی فتنه تشکیل دهد که نداده است و خون حزب اللهی ها فدای ندا ها شده است. محمدرضا باهنر باید از ملاقاتهایش با فایزه فتنه گر بکاهد که نکاسته. خواص بی بصیرت مطرود حزب الله و ملت ایران است نه دولت خدمتگزار. اصولگرایان انحرافی قالیباف و لاریجانی
- برخی دوستان به اسم ولایتمداری آدرس را اشتباه می روند. غلبه رمانتیسم، تخیل گرایی و ادبیات احساسی در جبهه حزب الله یک آفت خطرناک است و باعث رخت بربست عقلانیت و تحلیل می شود و دانشجویان نیز از رتبه افسری جنگ نرم به سربازصفرهایی تبدیل می شوند که منتظر رسیدن بولتن های محرمانه و سخنان پشت پرده!! هستند نه دیدن واقعیات جامعه. ما افسریم نه سرباز. عدالتخواهی را از در حمایتهای رهبری از عملکرد دولت می بینیم نه در تئوری پردازی های برخی سایتها و نشریات. به عمل کار برآید به سخنرانی نیست. وقتی دکتر در مورد رییس دفتر خود اینگونه با جدیت و اطمینان خاطر موضع می گیرد دیگر دلیلی ندارد اینها را جدا از هم بدانیم. احمدی نژاد برآمده از لطف خدا و اراده ملت ایران از کلیه قومیتها و طیفهای فکری- فرهنگی است. ایران برای ایرانیان را ایشان معنا کرد. ایشان حق انتخاب افراد مطمئن برای پستهای حساس را دارد و اعتراضات اینچنینی تنها یک بازار گرمی و بازی با احساسات است و بس. در ضمن سخنان رهبری همواره فصل الخطاب ما می باشد نه اینکه با هر سخن رهبری دوباره عده ای کج اندیش منفعت طلب بازهم شروع به زاویه گرفتن کرده و به تداوم لجبازی بپردازند. یادمان باشد تفاوت شگرفی است میان سخنرانی و تئوری دادن و کار عملی و مدیریتی. به امید سرافرازی ایران عزیز و ولایتمدار
=============
پی نوشت: مقایسه فرمایشات مقام معظم رهبری و احمدتوکلی در مورد عزل مشایی
احمد توکلی در مصاحبه با ایسنا: مشایی با افكار دینی و سیاسی كه وی آن را منحرف از مبانی اسلام و انقلاب مینامد، نه تنها صلاحیت معاونت ریاستجمهوری را ندارد، بلكه برای هیچ پست دیگر مدیریتی نیز صلاحیت ندارد. ۲۹تیر۱۳۸۸