سایت گل ؛ همه ي ما دربي 75 را تماشا كرديم. سنگ ها و گوجه ها را هم،لابه لاي تصاوير ملال آور بازي ديديم.احتمالاً در دل يا بر زبان، عمل «سنگ پران ها» را نفي كرده ايم و معتقد بوديم آنها حق نداشتند به زمين بازي سنگ و گوجه پرتاب كنند. فكر مي كنيم عمل آنها توجيه ناپذير است.«ما»يي كه طعم تماشاي دربي از روي سكوهاي آزادي را نچشيده ايم،زود قضاوت مي كنيم.
همه ي ما دربي75 را تماشا كرديم. سنگ ها و گوجه هايش را هم ديديم ولي آيا كسي اعصاب خط خطي شدهي تماشاگران را هم ديد؟ آيا كسي به صورت آفتاب خورده ي هوادار شهرستاني توجه كرد؟
هوادار،براي تماشاي يك بازي دوساعته از يازده ساعت پيش از شروع بازي جلوي درب ورزشگاه است.(اگر شهرستاني باشد كه 24 ساعت.)حداقل چهار ساعتي را هم روي صندلي اش نشسته تا جايش از دست نرود!پس با شروع بازي،فقط و فقط انتظار برد از تيمش دارد. او،اين همه زحمت كشيده،زير آفتاب داغ شهريور نشسته كه برد تيمش را ببيند. پس اگر تيم محبوبش ببازد يا بدتر از آن، خوب بازي نكند، عصبي مي شود. عصبي هم كه بشود،سنگ و گوجه را بيرون مي آورد.
تماشاگر دربي، كوچكترين احترامي نمي بيند. ساعت ها زير آفتاب داغ مي نشيند و به بدوي ترين شكل ممكن و با حداقل امكانات،بزرگترين دربي آسيا را تماشا مي كند. او،طلبكار است. وقتي عزت و احترام ِ هوادار رئال،بارسلونا و يا منچستر را مي بيند، بايد هم طلبكار باشد. چرا نبايد بتواند بليطش را اينترنتي تهيه كند؟چرا نبايد مثل همه جاي دنيا، بليطش را با شماره صندلي بخرد؟چرا بايد ساعتها روي صندلي بنشيند از ترس آن كه جايش را از دست بدهد؟ چرا بايد از هفت صبح در صف بليط باشد؟ چرا بايد اين همه سختي بكشد؟
هوادار،اين سوال ها را از خودش مي پرسد و طلبكار مي شود. وقتي بازيكنان تيمش طلبش را نميدهند، خودش مي خواهد با سنگ و گوجه حقش را بگيرد. آبي يا قرمز، تحصيلكرده يا بي سواد، تهراني يا شهرستاني،فرقي نمي كند؛ همه ي ما از «بي احترامي» عصبي مي شويم.